۰ نفر
۳۰ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۵

جلسه پر سر و صدا و بی نتیجه ای بود، سردرد شدیدی داشتم، ضربان قلبم را روی گیجگاهم احساس می‌کردم، عرق سردی روی پیشانی ام نشسته بود، به آرامی از روی صندلی‌ام بلند شدم و روی یکی از صندلی‌های کنار دیوار نشستم.

دستم را روی سرم گذاشتم تا اندکی از سردردم کاسته شود. لحظه به لحظه صدای اعضای جلسه بیشتر میشد و مثل پتکی روی سرم کوبیده میشد. انعکاس خاصی به صداها اضافه میشد. این دیگر عارضه میگرن بود. تحمل این شرایط ممکن نبود، بی اختیار بلند شدم و با صدای بلند گفتم من هم وقت میخواهم.

همه ساکت شدند. برخلاف معمول که چند دقیقه ای لازم است تا زمان صحبت فرد برسد، رئیس جلسه گفت: بفرمایید.

گفتم: من به خاطر میگرن سردرد شدیدی دارم و کوتاه صحبت میکنم. چند سال است که مدام در جلسات شما شرکت میکنم، بیش از دوازده سال است که دستور جلسه همان است، صورتجلسه و مصوبات هم همان است و هیچ تغییری نکرده است، افراد عوض میشوند، روسا و حضار فرق کرده اند و همان حرفها تکرار میشود اما وضع مردم فرقی نکرده است. هنوز فلان روستا مشکل آب دارد، هنوز دستگاه کلرزنی روستای ....خراب است، کشتارگاه حاج آقا بوی بدی دارد و اهالی روستای مجاور هزارمین شکایت خود را ارسال کرده اند و بازرسین در یک بازی موش و گربه نتوانسته اند مچش را بگیرند و کشتارگاه با همان وضعیت به کار خود ادامه میدهد، کسی هم کاری به کارش ندارد. اما آرایشگاه کوچک علی که به زحمت اجاره اش را تهیه میکند، چند روز است که به خاطر کاشی نبودن دیوارهایش پلمب شده است. از جلوی در مغازه علی مینی بوسی را چند نفر در حالی که مسلح بوده اند دزدیده اند و پلیس در اقدامی شجاعانه به دنبال اعتراض اهالی محل به عدم امنیت و در پاسخ به صورتجلسات شما در کمیته های مختلف، کفاش معلول محل را به دلیل ایجاد آلودگی صوتی با آهنگهای مبتذل دستگیر کرده و برده است. من ازاین که در اینجا هستم خجالت میکشم، وای بر ما که حرف میزنیم و گره ای از مشکلات مردم باز نمیکنیم. صورتجلسات ما بازیچه مسئولین اجرایی است، خودمان می‌دانیم و به روی هم نمی‌آوریم. من امروز خداحافظی می‌کنم و شما را با نوشته‌ها و حرفهای نگفته‌تان تنها می‌گذارم.

وسایلم را جمع می‌کردم که بروم. پایان جلسه را اعلام کردند و رئیس جلسه گفت به دنبال صحبت های دوست عزیزمان حسش! نیست ادامه بدهیم. هفته آینده با همان دستور جلسه قبلی تشریف بیاورید و ایشان اگر میگرن داشته باشند میتوانند نیایند. بر خلاف معمول جلسه بسیار آرام تمام شد. هیچکس به روی همدیگر نگاه نمیکرد. انگار همه از هم خجالت میکشیدند. دوستی که کنار من بود به آرامی گفت خوب گفتی دمت گرم کاش ما هم میگرن داشتیم.

سردردم تمام شده بود و احساس خوبی داشتم، سبک شده بودم. آن شب خوب خوابیدم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 328643

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۹:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۳۰
    6 0
    عالی بود...عالی
  • مقیسه A1 ۰۷:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۱
    4 0
    خیلی عالی بود .نثر شیوا و دلنشینی داشت
  • زهره A1 ۰۷:۳۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۳
    4 0
    به نظر من کسی که با وجدان باشد و رفع درد و ملامت از جامعه مد نظر واقعی او باشد چه با میگرن و چه بی میگرن حرفش را می زند که شما از این دسته افراد هستید. ولی البته رهایی از درد میگرن عامل موثری است که حرف بی پرده و به دور از محافظه کاری بیان شود. انشاالله همه مسوولین امر دچار حملات میگرنی در جلسات تصمیم گیری شوند تا از ادامه کلیشه ها در جلسات بگذرند.
  • مهدی A1 ۱۰:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۸
    4 0
    دکتر ، دلت خوشه هاااااااا کیه که بشنوه تا بوده همین بوده و هست و خواهد بود. ولی بازم دمت گرم ، اگه همه مثل شما بودن دنیا میشد گلستون.
  • محمدطاها A1 ۱۶:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
    2 0
    سلام دمت گرم روی رئیس اثر گذاشت مردم موتوجه میشن