من یکی از طرفداران رادیو جوان هستم و عموما وقتی که در خودرو هستم این شبکه را گوش میدهم. اما یکی از بخشهای آزار دهنده این شبکه برنامه شبانهایی است برای متقاضیان کنکور سراسری. در این برنامه چند نفر از «اساتید» دروس مختلف صحبتهایی در خصوص یادگیریهای عجیب و غریب به جوانان ۱۷ یا ۱۸ ساله میدهند که به عقیده من جز خنده و تاسف چیزی باقی نمیگذارد. آموزشهای «چند بعدی»، حفظ کردن مطالب درسی با شعر و آواز، ارائه مشاوره به کسی که رتبه ۵ رقمی داشته و حالا جز نفرات دو رقمی شده است با روشهای خارقالعاده. اینها نمونههایی از وضعیت عجیب آموزشی موجود است که من بیشتر آنها را به «رمالی» تشبیه میکنم. در تمام این برنامه به شما آموخته خواهد شد که یادگیری از طریق «میانبر» و کوتاهترین زمان ممکن راحتتر است و خوشبینانه (بدون درنظر گرفتن برخی مسایل مالی) قاعدتا همگی یک هدف دارند؛ «قبولی» در کنکور سراسری. البته فقط این شبکه رادیویی نیست. بعد از تبلیغات شویندهها (که در هیچیک از آنها به میزان ضررهای محیط زیستی آنها اشاره نمیشود) و انواع پفکها و چیپسها (که در آنها نیز به مضر بودن آنها اشاره نمیشود) و البته قبل از تعطیل شدن تبلیغ «کرم حلزون»، بیشترین تبلیغ شبکههای مختلف سیما کلاسها، آزمونها و کتب «کمک آموزشی» است که علیرغم تاکید آموزش و پرورش عملا هنوز کتاب اصلی آموزشی هستند. این تبلیغات تا جایی پیش رفته است که اکنون یکی از موسسات برای «والدین» در مقطع دبستانی «کتاب کار» به چاپ رسانده است و بسیاری از دبیرستانها معلمی تحت عنوان «معلم تست» برای دروس خود دارند.
اشتباه نکنید! من با بحث کمک آموزشی بودن این کلاسها و کتب مشکلی ندارم. اما وقتی که معلمان و سیستم آموزش و پرورش برای رهایی از مشقت تدریس حاضر میشوند هر هفته امتحان بگیرند و آموزش به ضرب یادگیری را اصل قرار میدهند و اینکه هدف از یادگیری و به کارگیری، به قبولی و موفقیت در امتحان تبدیل شود، نمیتوان امیدی به آینده داشت. نمونهایی جالب در طی صحبتی با یکی از دوستان به اطلاعم رسید. فرزند کلاس اول دبستان او در این مقطع از سال تحصیلی که هنوز توانایی خواندن تمامی کلمات را ندارد، مشغول یک آزمون جامع است که بدیهیترین نیاز این امتحان توانایی خواندن و نوشتن است. نتیجه آزمونهایی از این دست دقیقا چیست؟ مورد دیگر دور شدن از اهداف اصلی آموزش است. شما هم با کلاسهای «المپیاد ریاضی و فیزیک»، «آموزش ساخت ربات» و«تحقیق»هایی که در یک رقابت فشرده، پدران و مادران برای فرزند خود انجام میدهند مواجه شدهاید. کلاسهایی که معمولا منتج به نتیجهایی ملموس نمیشوند. از نظر من نتیجه ملموس، نتیجهایی است که در سطح کلان دیده شود چرا که این آموزشها و کلاسها در سطح کلان کشور دیده میشوند. کشور ما در تولید علم ریاضی و فیزیک جز هیچیک از کشورهای پیشرو نیست و ضمنا کشوری صاحب سبک و نظر در ساخت رباتهای صنعتی نیز نیستیم. بسیاری از مدارس تهران، دانشآموزانی که در کلاسهای المپیاد ریاضی و فیزیک شرکت میکنند را از حضور در امتحانهای فارسی، دین و زندگی و ... معاف میکنند. نیازی به بررسی عمیق نیست و دلیل را نیز همه میدانیم که دانشآموزان به شدت از این موضوع استقبال میکنند. نتیجه این کار اما روشن است. اغلب آنها فاقد توانایی لازم برای نوشتن یک گزارش ساده آزمایشگاه و یا انشای پایاننامه خود در دانشگاه هستند. یا اینکه بسیاری از دانشجویان فاقد توانایی خواندن و درک مطلب انگلیسی هستند و عمدتا به منابع محدود فارسی کفایت میکنند. آیا با این شیوه میتوان منتظر تحول خاصی در دانشگاه بود؟
شاید بد نباشد که دانشآموزان و والدین آنها بدانند که از سال ۱۹۵۹ تا ۲۰۱۳ به گواه وبسایت رسمی المپیاد جهانی ریاضی، در بین ۱۱۹ کشور شرکتکننده در تمامی المپیادها، ۱۰ کشور اول عبارتند از روسیه (و اتحاد جماهیر شوروی)، چین، آمریکا، آلمان شرقی، رومانی، مجارستان، کره شمالی(!)، چک و اسلواکی و بلغارستان که در این بین فقط آمریکا کشور قابل توجه در تولید علم است. نکته جالبتر این است که وقتی در همین وبسایت اسامی تیم آمریکا را در ادوار مختلف مشاهده کنید، بیش از ۷۰ درصد آنها را آسیاییها تسخیر کردهاند. به نقل از همین وبسایت، ایران جایگاه ۱۷ را داراست، کانادا ۲۲ (با همان ترکیب غالبا آسیایی)، فرانسه ۲۷ و سوئد رتبه ۴۱ را عهده دارند. آیا این آمار نشان میدهد که تولید و آموزش علم ریاضی در ایران یا کرهشمالی بهتر از فرانسه است؟ در المپیاد فیزیک نیز وضعیت تقریبا به همین منوال است با این تفاوت که ایران رتبه بهتری دارد. در این المپیاد نیز از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۳ میلادی به جز آمریکا (که تیمی متشکل از آسیاییهاست) و کره جنوبی که به ترتیب دارای رتبه ۶و۷ هستند، سایر کشورها به همراه ایران با رتبه پنجم، کشورهای توسعه یافته نیستند. البته قطعا هدف از نوشتن این آمار نادیده گرفتن زحمات معلمان و وجود نوابغی که متاسفانه تعداد بسیار زیادی از آنها راه مهاجرت را طی کردهاند نیست، اما کدامیک از این رتبهها توانسته است مثلا منجر به نتایج ملموس صنعتی و علمی در کشورهای رتبه دار از جمله ایران شود؟
در دبیرستانها بیشترین توجه به تولید «نخبه» است و به همین دلیل از آموزش آدمهای «متوسط» که عمده کارهای کشور قرار است به دست آنها انجام شود، غافل میمانند.عکس نخبهها مزین در ورودی مدارس هستند (با فرض اینکه این اقدام تبلیغاتی نباشد)، ولی آدمهای معمولی به چشم نمیآیند. در یکی از تحقیقات خود از طریق پرسشنامه در دانشگاه متوجه شدم که در یک نمونه آماری، حدود ۷۰ درصد دانشآموزانی که دارای رتبه بین ۱ تا ۱۰۰۰ کنکور سراسری هستند در دانشگاه معدلی بین ۱۰ تا ۱۴ دارند یعنی عملا جز دانشجویان سطح پایین قرار گرفتهاند. چرا آموزشهای دوره دبیرستان و موفقیت در کنکور نتوانسته است دوام بیاورد؟ آیا آن آموزشها صرفا برای عبور از سد کنکور بوده است و یا اینکه در دانشگاهها عملا انگیزه دانشآموزان سابق و دانشجویان فعلی از بین رفته است؟
باز در یک اقدام دیگر، دانشجویان را با سه نوع «قلم» (فونت) متفاوت از یک بخش درس مکانیک سیالات مورد آزمایش قرار دادم. به طرز جالب توجهی، دانشجویان به قلم «دستنویس» که عملا شکل مطالب درسی را تبدیل به جزوه دست نویس میکند(همانند آنچه که در دبیرستان تجربه کردهاند)، توجه بیشتری کردهاند و نه قلمی که عموما کتابها با آن نوشته میشوند. کمتر از ۳ درصد دانشجویان دوره کارشناسی کلاسهایی که تدریس میکنم، به کتابهای مرجع معرفی شده رجوع میکنند در صورتی که میدانند همواره من سئوالهایی از این کتب را انتخاب خواهم کرد. اگر این موضوع «تنبلی» و جستجوی «راه میانبر» نیست، چه نامی دارد؟
تمامی این موضوعات با فرض «سرجای خود» بودن همکاران عزیز معلم است. آیا به صرف اینکه شما مدیر یک مدرسه غیرانتفاعی هستید، داماد و اقوام شما توانایی تدریس در این مدرسه را خواهند یافت؟ آیا به نظر شما دانشآموخته «هنر» توانایی تدریس «آمار و مدلسازی» در دبیرستان را دارد؟
به هرحال آنچه که آمد فقط بخش کوچکی از معضلات آموزشی موجود در دوران دبیرستان است که نتیجه آن «عبور از سد امتحان» و مهمتر از همه «موفقیت در کنکور» بدون تاکید به یادگیری و به کارگیری آموختههاست. در این مورد بحثهای فراوانی مطرح است که نیاز به توضیحات فراوانتری دارد اما فعلا به همین بسنده میکنم. در بخش آینده در خصوص مشکلات و معضلات دانشگاهها - حداقل در رشته خودم - نیز خواهم پرداخت و علل و عوامل بعضی از اشکالات موجود را بررسی خواهم کرد.
یکی از مشکلاتی که در کلاسهای درس خود پیدا میکنم و به ویژه در جلسات امتحانی و برگههای دانشجویان نمود بیشتری مییابند، ضعف آنها در دروس پایه دبیرستانی است. تعداد قابل توجهی از آنها مفاهیم اساسی ریاضی و فیزیک را درک نکردهاند و یا به سرعت فراموش کردهاند. البته این که تعداد کثیری از آنها فاقد توانایی نوشتن یک نامه ساده اداری، یک گزارش کار آزمایشگاهی، پروژه و یا پایاننامه خود نیز هستند نشان از این است که دروسی مانند فارسی، زبان انگلیسی و آئین نگارش را آنقدر سطحی فرا گرفتهاند که احتمالا فقط از پس امتحان کنکور خود برآیند.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 335363
نظر شما