۰ نفر
۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰:۳۵
گزینه‌های شعر هفتاد هنوز روی میز است

[مقدمه:دهه هفتاد و نوع خاصی از شعر که پیش از آن، مسبوق به سابقه نبود، وقتی که به پایان رسید، شاعران نوگرایی که با شعار «رویکردی دیگر» به صحنه آمدند در دهه هشتاد [اما به «شعر سهل» گراییدند و «شگردزدایی» کردند از شعرشان] به طرد شعر هفتاد پرداختند و این نوع شعر را فاقد توانایی همراهی با زمانه دانستند و از سویی دیگر، اکثر شاعران دهه‌های پیش از این دهه هم که دل ِ خوشی از این شیوه نو و پیشنهادات تازه شاعران دهه هفتاد نداشتند و در همان دهه هم بر ایشان و شعرشان- همزمان-تاخته بودند، از پایان این«دوره انحطاط»[عبارتی که بارها در مصاحبه‌ها و نقل قول‌ها تکرار شد] استقبال کردند. ]

دهه هفتاد که به پایان رسید، نسل شاعران صاحب نام دهه شصت و پیش از آن، از یک سو و نسل تازه‌ی جویای نام، از سویی دیگر، کمر بستند بر برچیدن نشانه‌ها و رویدادها و آثاری که از جریانی به جا مانده بود که در زمان حاکمیت رسانه‌ای‌اش، نه صاحب‌نامان را به رسمیت و حقانیت شمرده بود و نه از شعر جوانانه استقبال کرده بود و در نتیجه، چون حاکمیتی منقرض شده، نه از شاعرانش تا اواخر دهه هشتاد، سخنی به میان آمد و نه در نقدها اشارتی رفت و نه از کتاب‌‌‌‌ها نشانی ماند و این همه، در سایه تحولاتفضای مجازی و فاصله‌های فرهنگی با دهه هفتاد و البته تصمیمات فرهنگی کابینه‌های کشور از 1384[دال بر چشم فرو بستن بر آثار فرهنگی-هنری پیش از این سال]تا پیش از نو شدن دولت، در همین سال شمسی اخیر، ممکن شد و از آنان که روزگاری هر هفته، یا ذکر خیر شعرشان بود در جریده‌ای یا گفت و گویی بود و نقل قولی یا خبر سخن‌وری‌شان در دانشکده‌ای، هیچ نماند مگر طعن خانواده و غم ِ نان.

اکنون، آن از یاد رفتگان، یکان یکان باز می‌گردند تا در داوری تاریخ ادبی سنجیده شوند؛ آنان که به رغم جهان‌های نامتقارن و نامتجانس‌شان، پیام‌آور نسل جنگ و انقلاب بودند و تاریخ‌نگار «دیگرشدگی» نسل نو. آنان که شعر را نه به قصد زیبانگاری، که به قصد زمانه‌نگاری پی گرفتند و زبانی در خور ِ آن یافتند و اگر نبود آن نیروی مهارپذیر نوجویی و بسنده می‌کردند به دستاوردهای پهناورشان و چون اسکندر، در پی آب حیات نمی‌رفتند، دست‌شان از جهانْ تهی، در تابوت دهه هشتاد، گشوده نمی‌ماند.

اکنون، برخی از ایشان، از این جهان رفته‌اند چون بیژن نجدی،بیژن کلکی،ابراهیم رزم‌آرا و شهرام شیدایی و برخی در این دیار نیستند و یا ارتباط‌شان با زبان پارسی گسسته شده یا با فرهنگ پارسی یا ما دیگر نمی‌دانیم که چه می‌کنند چرا که شعر در ممالک دیگر هم، از شوکت پیشین‌اش خبری نیست و هنروران آن سامان، هنر اگر کنند، زبان خویش را پاس دارند و زبان ما را نه فرصت دارند و نه رخصت، که جهانی کنند.

از آنان که هنوز به دیار ما هستند و نه به دیار دیگران و نه به دیار باقی، چند تنی هنوز باقی‌اند بر زبان و چند و چون دهه‌ای که در آن قد کشیدند و چند تنی نیز راه را به بازگشتی ادبی به دهه‌های پیشین، کژ کرده‌اند و البته هستند آنانی که از زمانه آموخته‌اند که اکنونی باشند و گزینه‌های دهه هفتاد را به روی میز اکنون، برای تعامل و رویکرد برد-برد با نسل نو،چون مهرگان شطرنج چیده‌اند.

شعری که در دهه هفتاد رخ نمود، چه در وجه متعادل‌اش[سید علی صالحی،حافظ موسوی،شهاب مقربین،محمد باقرکلاهی اهری،بیژن نجدی،ایرج ضیایی،علی رضا پنجه‌ای،رضا چایچی،هیوا مسیح،بهزاد زرین‌پور، بهزاد خواجات،مسعود جوزی،شهرام رفیع‌زاده،گراناز موسوی،علی‌رضا آبیز،رسول یونان،مهرداد قاسمفر،حسین عابدی،مسعود امینی،ابراهیم رزم‌آرا و...]، چه در وجه آوانگاردش[رضا براهنی،شمس آقاجانی،مهرداد فلاح،علی عبدالرضایی،ابوالفضل پاشا و...] ، چه در وجه رادیکال‌اش[رویا تفتی،عباس حبیبی،شهرام شیدایی،پگاه احمدی،رزا جمالی و ...] ، چه در وجه همزیست‌طلبانه‌اش[که تلفیق تجربیات گذشته بود با شعر هفتاد که بهترین نمودش را در شعرهای منوچهر آتشی،علی باباچاهی، مسعود احمدی، هرمز علی‌پور، فرخ تمیمی،عباس صفاری، تقی خاوری،بیژن کلکی،اکبر اکسیر و... شاهد بودیم] شعری بود و هست مبتنی بر روایت و توصیف و شهود و توجه به موسیقی کلامی و رجوع به زمانه یا نشانه‌های آن و از همین رو، شناسنامه‌دار است و غیرقابل اشتباه با شعر هر زمانه دیگری. شعری که بر دانشی مبتنی بر شعر و نثر هزار ساله استوار بود و هست[همگان نه به تساوی اما هر کسی را ثمری] و نه روخوانی برگردان‌های ناقص ادبیات انگلیسی.

در دهه هشتاد، به موازات حذف فرهنگی شعر دهه هفتاد، به دلیل غیاب نسخه‌های در دسترس، هر کس که به طریقی نسخه‌ای فراهم آورد، از آن بهره‌ای برد و سکه را به نام زد اما چرخش روزگار، آنان را که خون دیوان مردمان به گردن دارند، به پیشگاه قاضیان می‌کشاند.

در آستانه‌ی بدرود با سال 92، اکنون آنچه که قابل مشاهده است از فعل شعر امروز، آن است که شاخه فرعی شعر هفتاد که در «دیگرگویی غزل» خودی نشان داده بود،در دهه هشتاد، شعر نوی سهل[و نه سهل و ممتنع] را به کناری زد و این دهه را به نخستین دهه پس از دهه چهل بدل کرد که نسل نو،اکثر و اغلب، از شعر نو، روی چرخاندند و اگر سوسوی اقبال جوانانه‌ای را از ابتدای دهه 90، به شعر نو شاهد بوده‌ایم، ثمره بازگشت اصحاب کهف دهه هفتاد است که اندک اندک خوانده شدند به لطف جستجوی مستمر نسل دهه 90و البته سعی بسیار تکثیرکنندگان کتب ماضی. بعضی از این کتب، به فضای مجازی راه یافتند و بعضی به بهایی ده‌ها برابر قیمت نخست، با تحمل صبری چند ماهه، به دست نسل نو رسیدند؛ [اما رسیدند!] و اگر دهه 90 شمسی، دهه بازگشت شعر نو و اقبال شاعران و مخاطبان از آن باشد، یحتمل به مدد همین عصا و ید بیضاست. فقط می‌ماند یک نکته کوچک: آیا این بازماندگان شعر هفتاد، به قدر کفایت،از سال‌هایی که گذشت، آموخته‌اند؟ یادآور می‌شوم که تکرار اشتباهات، این فرصت تاریخی را به هرج و مرج بدل خواهد کرد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 340851

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =