الهه خسروییگانه: محمدرضا زارعمهرجردی، مدیر انتشارات مهرجرد، کسی است که فاکتور موسسهاش در میان اسناد منتشر شده هیات تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی به چشم میخورد. فاکتوری با آرم و سربرگ و مهر انتشارات مهرجرد که بر مبنای آن محمدرضا فلاحتفتی بابت دو هزار جلد کتابش، از سازمان تامین اجتماعی سی میلیون تومان وجه دریافت کرده است.
حالا آقای زارعمهرجردی میگوید نه تنها هیچ فاکتوری به محمدرضا فلاحتفتی نداده که خودش هم از طریق اینترنت خبر شده پایش به این ماجرا کشیده شده است. او تمام ادعاهای نویسنده کتاب «دوستت دارم ای مادر»را رد میکند. در این باره با او گفتوگویی کردهایم که میخوانید:
آقای مهرجردی، در اسنادی که هیات تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی منتشر کرد، اسنادی هم مربوط به خرید کتاب «دوستت دارم ای مادر» بود که فاکتور موسسه شما، ضمیمه آن شده. یعنی با فاکتور موسسه شما این کتاب مورد معامله قرار گرفته. شما در جریان بودید؟
نه، به هیچ وجه.اصلا نمیدانم فاکتور ما را از کجا پیدا کرده بودند. من یک موقعی در جریان قرار گرفتم که کار از کار گذشته بود. یکی از دوستانم روی سایت تابناک، این خبر را دیده بود و چشمش به فاکتور و اسم نشر ما خورده بود بعد به من زنگ زد و گفت که این اتفاق افتاده است. ما اصلا کارمان کتابهای ادبی و اجتماعی و سیاسی نیست، ما ناشر دانشگاهی هستیم. هر سالی هم که در نمایشگاه شرکت کردهایم به عنوان ناشر دانشگاهی غرفه گرفتیم. الان هم اگر به سایت خانه کتاب سر بزنید، میبینید که کتابهای ما یا در زمینه کامپیوتر است یا در زمینه برق. آن دوست از من پرسید شما چطور چنین کتابی داشتهاید و من گفتم که اصلا چنین کتابی ندارم. گفت شما این کتاب را به سازمان تامین اجتماعی فروختهاید و آرم شما روی فاکتورها هست.
واکنش شما چه بود؟
خیلی تعجب کردم. اصلا نمیدانستم چه اتفاقی افتاده. به سایت سر زدم و دیدم که خبر درست است. طی اقدامات بعدی متوجه شدیم که بله، کتابی چاپ شده به نام «دوستت دارم ای مادر» و برای این کار فاکتور جعلی صادر شده است.
فاکتور جعلی یعنی چه؟ یعنی فاکتور موسسه شما را دزدیده بودند و بعد از رویش یک فاکتور درست کرده بودند؟
نمیدانم اصلا از کجا این فاکتور را گیر آوردند چون این فاکتور یک مقداری با فاکتورهای ما اختلاف دارد. پایین فاکتورهای ما شماره حساب جاری ما چاپ شده ولی اینها شماره حساب ما را پاک کردهاند و به جایش شماره حساب همان نویسنده کتاب را گذاشته بودند. آن هم به اسم انتشارات ما. پولش هم به حساب همان آقای نویسنده رفته بوده. ما اصلا در جریان این کتاب نبودیم. رفتم ارشاد و پیگیر شدم که چه خبر است؟ شابک متعلق به یک ناشر دیگر است و اصلا کتاب غیرقانونی است. فیپا هم مشکل دارد. یعنی در کتابخانه ملی اصلا کتاب ثبت نشده است و همین جوری زیرزمینی کتاب را چاپ کردهاند و یک حسابی بین خودشان بوده است. بعد، هیات تحقیق و تفحص از من دعوت کرد که بیا و جوابگو باش. رفتیم آنجا و توضیح دادیم. اصلا چهار ماه زندگی من را مختل کردند بعدها مطلع شدم که این آقا رفته و با یکی دیگر از ناشران صحبت کرده که از فاکتور او استفاده کند ولی او قبول نکرده.
چه انتشاراتی؟
اسمش را نمیتوانم بگویم.
خب، شما شکایتی از نویسنده نکردید که چرا از فاکتور شما استفاده کردهاند؟
من اهل ماجراجویی نیستم خانم. دنبال این حرفها نمیروم. اگر از من بازخواست کنند صادقانه جواب می دهم ولی خودم دنبال چیزی نرفتم.
حسابهای بانکی شما را هم چک کردند؟
نمیدانم. به من که چیزی نگفتند. شاید چک کرده باشند ولی اگر بررسی کرده باشند حتما دیدهاند که هیچ پولی از آن ناحیه به دست ما نرسیده است. چکی هم که صادر شده بوده اصلا به نام من نبوده و ظاهرا به حساب همان آقای تفتی بوده که رفته و گرفته.
چطور پیگیری نکردید؟ به هر حال با فاکتور موسسه شما این کار انجام شده بود؟
رفتم دنبال کتاب که ببینم اصلا چی هست. دیدم نوشته کتاب برگزیده سال. رفتم ارشاد و گفتند اصلا این جوری نیست و ما این کتاب را برگزیده نکردیم و خیلی چیزها جعلی است. یعنی سوءاستفاده کردند، چون اگر کتابی برگزیده شود حداقل هزار جلدش را خود ارشاد میخرد.
وزارت ارشاد از شما پیگیری نکرد؟
خود وزارت ارشاد اولین مدعی من بود.
ارشاد زمان آقای روحانی یا دولت قبل؟
آقای روحانی. ما را خواستند و ما به آنجا رفتیم و اتفاقا آقای کمالی که آن زمان مدیر اداره کتاب بودند به داد ما رسید. خیلی کمکمان کرد اگر نبود پوست مرا میکندند. او بود که پیگیر شد ببیند اصلا کتاب برگزیده سال هست یا نه؟ و دید که نوشته شده ظرف سه یا چهار سال کتاب به چاپ سوم رسیده است. اگر آقای کمالی نبود انتشارات ما را پلمپ میکردند آخرش هم ایشان مجاب شد که ما تقصیری نداریم وگرنه پرونده به مرجع قضایی میرفت و کار خیلی پیچیدهتر میشد ولی ایشان تحقیق کرد و صادقانه دید که ما بیخبر بودهایم. ما فاکتورهایمان را بردیم و نشان دادیم. مطمئنم که آدمهای عالم و عامد و کاربلد این کار را کردند و میدانستند که دارند چه کار میکنند و با تشکیلاتی پول را جا به جا کردند.
در هیات تحقیق و تفحص از شما چه مدارکی خواستند؟
آنها گفتند چطور ناشر یزدی است اما فروشنده در تهران بوده؟ ما گفتیم که این طور نبوده. البته من رو در رو با خود هیات مواجه نشدم ولی همان جا جلوی در مجلس توضیحات و اوراق را نشان دادم و آمدم. حالا آنها هم پیگیری کردند که ببینند کی دارد راست میگوید. اتحادیه ناشران دانشگاهی هم دعوت کرد که بروم و توضیح بدهم. ما کاری نکردیم و گناهی نداریم و برایمان خیلی سخت است که همچین اتهام سنگینی مثل اختلاس و زد و بند با تامین اجتماعی به ما زده شود. شما نمیدانید که برای من و خانوادهام چقدر مشکل درست شد، چه شب هایی که بیخوابی کشیدم چون خیلی سخت است کسی کاری نکرده باشد و به او تهمت بزنند. یک ریال از این ماجرا به من نرسیده و اصلا مطلع نبودم. شما بروید بررسی کنید ببینید چند خانواده با کارهای این آدمها به هم ریخته و از هم پاشیده. حالا مورد ما که سی میلیون بیشتر نبوده. اگر صادقانه و با حسن نیت میآمد و آدم قبول میکرد آدم پایش میایستاد ولی این که یک نفر دیگر پولی دربیاورد و بخورند و ببرند و بعد به اسم شما تمام شود، خیلی دردناک است. اینها دقیقا میدانستند که دارند چه کار میکنند ولی حداقل ای کاش میآمدند یک بار آدم را میدیدند ببینند کسی که میخواهند این کار را با او بکند کیست؟
شما با استناد به چه مواردی ثابت کردید که آن فاکتور جعلی بوده؟
فاکتورهای ما همه پرفراژ دارد. این شمارهای که روی فاکتور ما میخورد شمارهای است که ما بر همان اساس شمارهها را کنترل میکنیم. اما این فاکتوری که صادر شده اصلا شمار پرفراژ نیست. آرم انتشارات ما در زمینه فاکتورما هست که نمیشود آن را جعل کرد و با استناد به همین موارد ثابت کردیم که فاکتور جعلی است.
ولی آقای تفتی میگویند شما برایشان این فاکتور را صادر کردهاید و او به این دلیل سراغ شما آمده که گفته شده بابت این فاکتور از او پولی نخواهید گرفت. چون از مالیات معاف و به سپاه وابسته هستید.
خانم، بر اساس قانون ناشرانی که فقط کار نشر انجام میدهند از مالیات معاف هستند. این قانونی است که خود وزارت ارشاد هم بر اعمال آن نظارت دارد. در مورد همه ناشران هم صدق میکند نه فقط ما. ما وابسته به سپاه نیستیم و اصلا نمیتوانیم وابسته باشیم.
چرا نمیتوانید؟
چون باید زیر نظر ارشاد کار کنیم یا باید افرادمان سپاهی باشند که نیستند. خود من هم که صاحب امتیاز این نشر هستم هیچ ارتباطی با سپاه ندارم و میتوانند در این زمینه بروند و استعلام بگیرند که آیا عضوی از کارمندان یا خود من نسبتی با سپاه داریم یا نه. این یک دروغ واضح و آشکار است.
ایشان نکات دیگری هم مطرح کردهاند. مثلا گفتهاند زمانی که به دفتر شما آمدهاند شما با دو منشی خانم در دفتر کار بودید و آنقدر سرتان شلوغ بوده که به او گفتهاید هر چه میخواهد بنویسد تا شما آن را امضا و مهر کنید.
اولا ما منشی نداریم. یعنی مدتهاست ـ تقریبا حدود هفت، هشت سال ـ که منشی نداریم چون تمام کارهای نشر ما از قبیل تایپ و صفحهآرایی و ... در جای دیگری انجام میشود نه در دفتر نشر ما. چون محل ما آن قدر توسعه ندارد که حتی بتوانیم دو منشی در دفتر داشته باشیم چه برسد به این که بخواهیم کارهای مربوط به تایپ و غیره را هم اینجا انجام دهیم. بعد ایشان میگویند که من آنقدر سرم شلوغ بوده که به او گفتم هر چه میخواهی بده امضا کنم؟یعنی چه؟ یعنی اگر حکم اعدام مرا هم ایشان نوشته بودند من امضاء میکردم؟ شما باور میکنید هیچ آدم عاقلی این کار را بکند؟
در مورد فاکتور چطور؟
فاکتورهای ما مشخص است. نزدیک ۱۴ سال است که ما از این فاکتورها استفاده میکنیم. از سال ۷۹ که مجوز تاسیس گرفتم تا الان از این فاکتورها استفاده کردیم. اگر یک عدد از فاکتورهای واقعی ما را دارند خب بیاورند، اصلا هر چه ایشان گفت را ما قبول میکنیم. فاکتورهای ما تمام پرفراژ دارد و ما بر اساس آن با خریدار صحبت می کنیم. جدای از همه اینها اصلا اگر من فاکتور دادهام خب این پول باید به حساب من بیاید، نمیشود که فاکتور را من بدهم، ولی پول به حساب آن آقا برود. چه کسی حاضر است چنین کاری بکند؟ این روش به نظر شما عاقلانه است؟ هیچ آم با فهم و شعوری این کار را نمیکند.
57۲۴۴
نظر شما