ژوزه مورینیو وکارلو آنچلوتی، هرکدام شیوه های متفاوتی برای هدایت تیم هایشان دارند.

امیرمحسن انصاری فرد/ در دنياي امروز، مربيان فوتبال نقش اول تيم هاي باشگاهي و حتي ملي را برعهده دارند و نتايج تيم هايشان ارتباط مستقيمي با عملكرد آنها دارد؛ از اين رو سطح دانش فني و تجربه بالاي مربيان از مهم ترين عوامل دستيابي يك تيم به موفقيت به شمار مي آيد. ژوزه مورينيو وكارلو آنچلوتي، هر دو از مربيان بنام و پرافتخار دنياي فوتبال هستند و هركدام شيوه هاي متفاوتي براي هدايت تيم هايشان دارند كه مقايسه متدهاي آنها با يكديگر مي تواند به ما سرنخ هايي بدهد تا متوجه شويم چه كسي (حداقل در رئال مادريد) موفق تر بوده است.
پس از فتح سه گانه با اينترميلان و روزهاي خوب در ايتاليا، مورينيو در جست و جوي چالشي نو بود. فوتبال ايتاليا براي او راكد شده بود. ژوزه دنبال هيجان مي گشت و آن را ديگر در ايتاليا نمي يافت؛ از اين رو تصميم گرفت در تابستان 2010 هدايت تيمي را بر عهده بگيرد كه مثل خودش خاص باشد. او رئال مادريد را برگزيد. باشگاهي پر ستاره و به اصطلاح كهكشاني. وي به جايي قدم گذاشت كه روزهاي پر تب وتاب تري انتظارش را مي كشيدند، همان چيزي كه خودش مي خواست. ژوزه عاشق رقابت بود و براي همين رئال را انتخاب كرد. رقابت با بارسلونا و خواباندن مچ كاتالان ها آرزوي مورينيو بود. او با اين هدف پا به سانتياگو برنابئو گذاشت و سرو صداي زيادي هم به پا كرد. هواداران رئال مادريد از اينكه بهترين مربي وقت جهان هدايت تيمشان را پذيرفته بود خوشحال و مسرور بودند و با آغوش باز از وي استقبال مي كردند. داستان مورينيو و رئال مادريد آغاز شد. رقابت او با بارسلونا كليد خورد. ال كلاسيكو ها رنگ و بوي ديگري گرفتند و هيجان لاليگا را فرا گرفت. آغاز ماجرا اما ژوزه را بهت زده كرد. او در نخستين ال كلاسيكويش به شدت تنبيه شد، با شكست 5 - 0 او تحقير شد، همين طور رئال مادريد؛ غرور قوها شكست. داستان ادامه يافت و فصل پايان. رئال ليگ را به بارسا واگذار اما جام حذفي را از آن خود كرد. در چمپيونزليگ نيز دو تيم در مرحله نيمه نهايي مقابل يكديگر قرار گرفتند. بارسا بازي رفت را 2 - 0 برد. مورينيو، داور را مقصر شكست تيمش مي دانست و حق هم داشت، چرا كه اخراج په په در حالي كه بازي متعادل و 0 - 0 دنبال مي شد نا عادلانه بود. اما هرچه بود گذشت. تساوي 1 - 1 دو تيم در بازي برگشت، كاتالان ها را به فينال و جام قهرماني رساند و ماجراي شماره يك اينگونه به پايان رسيد.
استارت فصل دوم حضور ژوزه در رئال بسيار جنجالي زده شد. سوپر جام 2012 اسپانيا را كه يادتان هست؟ درگيري ژوزه با تيتو و انگشت مورينيو در چشم ويلانوواي مرحوم. حركت ناپسندي كه فقط مورينيو انجامش مي داد. او بار ديگر به دشمن شماره يكش باخته بود و اين كاسه صبرش را لبريز كرد. اينگونه او تحريك شد تا آن شوي جنجالي را اجرا كند. ژوزه نمي توانست موفقيت هاي پي در پي بارسا را تماشا كند. او مي خواست خودش نقش اول و در كانون توجهات باشد و موفق هم شد. در دومين فصل حضورش در برنابئو رئال را قهرمان لاليگا كرد و دومين جامش را هم بدست آورد. اما در ليگ قهرمانان اروپا، مورينيو و تيمش بازهم در مرحله نيمه نهايي ناكام و از صعود به فينال بازماندند. اما اين بار خبري از بارسلونا نبود و بايرن مونيخ در ضربات پنالتي، رئال را از گردونه مسابقات حذف كرد. آبي و اناري ها فقط جام حذفي را بردند و پپ گوارديولا با بارسلونا و لاليگا خداحافظي كرد. عده اي معتقد بودند ژوزه با جنگ هاي رواني اش حوصله او را سر برده بود اما خود پپ مي گفت: مي خواهم استراحت كنم. با خروج گوارديولا از نيوكمپ، ويلانووا به عنوان جانشين وي برگزيده شد.
ماجراي شماره 3 آن قصه اي نبود كه مورينيو فكرش را مي كرد. حتي هيچ كدام از هواداران رئال هم انتظار وقايع پيش رو را نداشتند. دو فصل ابتدايي حضور مورينيو در رئال با دو عنوان قهرماني و حضور در دو نيمه نهايي چمپيونزليگ، بسيار مثبت ارزيابي مي شد، اما در فصل سوم، متن داستان به كلي تغيير كرد. مورينيو روبروي هواداران و از آنها مهمتر در مقابل بازيكنانش قرار گرفت. نفرت او از بارسلونا سرانجام كار دستش داد. شعله خشم و آتش نفرت او از بارسلونا، خانه امني كه مورينيو در مادريد براي خودش ساخته بود را سوزاند. ژوزه به برخي از بازيكنان تيمش دستور داد ارتباطشان با بارسلونايي ها را قطع كنند و ديگر كاري به كار آنها نداشته باشند. مخاطب فرمان او بازيكنان اسپانيايي رئال بودند: كاسياس، راموس، آربلوآ و ژابي آلونسو. هشدار ژوزه عجيب بود. مگر مي شود ارتباط با هم وطنان و هم تيمي هاي تيم ملي كشورت را قطع كني؟ از اين رو بازيكنان با دستور مورينيو مخالفت كردند و اينجا بود كه خانه امن ژوزه فرو ريخت. هواداران رئال نيز خواسته مورينيو را غيرممكن مي دانستند و نسبت به او ترديد پيدا كردند. اوضاع رختكن به هم ريخت و درگيري مورينيو با ساير بازيكنان رئال از جمله: دي ماريا، اوزيل، په په، خديرا، مودريچ، بنزما و از همه مهمتر كرسيتيانو رونالدو كار را به بن بست رساند. مورينيو كه كنترل شرايط نابسامان تيمش را از دست رفته مي ديد به فكر خروج از برنابئو افتاد. اوضاع بحراني كهكشاني ها روي نتايج اين تيم نيز سايه انداخت كه نتيجه آن فصلي بدون جام براي رئال مادريدِ پرافتخار بود. قرار بود مورينيو رئال را قهرمان اروپا كند اما نتوانست. داستان او و رئال مادريد قرار نبود به يك درام تبديل شود اما شد. ژوزه از اسپانيا رفت، يعني هواداران مي خواستند كه برود. همان كساني كه در روزهاي نخست حضور مورينيو به وي خوشامد مي گفتند و در آغوشش مي گرفتند، با پلاكاردهايي طعنه آميز (به خاطر هيچ از تو ممنونيم ژوزه) او را بدرقه كردند.
با خروج مورينيو از برنابئو، پرز به دنبال كسي مي گشت كه شرايط نابسامان تيمش را سروسامان دهد. او كارلو آنچلوتي را انتخاب كرد. تير پرز به هدف خورد. عجب انتخابي! كارلتو همان كسي بود كه رئال نياز داشت. همه به دنبال آرامش بودند و برقراري و ايجاد آن، شگرد آنچلوتي بود.
شخصيت آنچلوتي و مورينيو كاملا با يكديگر در تضاد است. يكي خود را خاص مي نامد، يكي فروتني اش اعصاب خردكن است. يكي حواشي را مثل آهن ربا به خود جذب مي كند و ديگري دست به هر كاري مي زند تا از آن فرار كند. اما هدف هردوي آنها موفقيت است. هردو عاشق رقابت اند. براي همين به رئال مادريد آمدند. چون دوست داشتند بجنگند، مبارزه كنند تا پيروز شوند. اما تفاوت اصلي ژوزه و كارلو، مسيرشان بود. مورينيو كشتي رئال را به سمت موج هاي پرتلاطم دريا مي برد، به دل حواشي. موج مي زد و داخل كشتي خيلي چيزها تكان مي خورد. دل هواداران مي لرزيد. آن ها نگران تيم و ستارگانشان بودند. مي ترسيدند در آن درياي طوفاني بلايي سر تيم محبوبشان بيايد. بلايي كه عاقبت، گريبانشان را هم گرفت. ژوزه آنقدر كشتي را تكان داد تا كنترل آن از دستانش خارج شد. آنوقت در اين شرايط ديگر كسي به ناخدا اعتماد نمي كند. در اين شرايط همه از او نا اميد و خواستار بركناري اش مي شوند. كشتي يك رهبر صبور و يك فرمانده آرام مي خواهد. كسي كه در شرايط بحراني و در روزهاي طوفاني دريا، همه را آرام كند. كارلتو ناجي مادريدي ها شد. او فرمان كشتي را در دست گرفت. وي انتهاي مسيري كه ژوزه در حال پيمودنش بود را مشاهده كرد، چيزي نيافت، عاقبت خوشي نديد، دور زد و كشتي رئال مادريد را به سمت ساحل آرامش هدايت كرد. ابتدا سخت بود اما رفته رفته آسان شد. او آرامش را در باشگاه حكمفرما و تعادل را در تيمش برقرار كرد. وي رئال را به ثبات رساند و مديران، بازيكنان، هواداران و هر كسي كه به نوعي با اين باشگاه در تماس است را آسوده خاطر كرد. همه دريافتند او همان مردي است كه رئال مادريد پرآوازه نياز داشت. يك جنتلمن با شخصيت. كسي كه بر خلاف مورينيو خودش يك فوتباليست بوده. كسي كه شرايط شاگردانش را مي فهمد و آنها را درك مي كند.
آنچلوتي سبك بازي ضد حمله اي رئال نسبت به زمان مورينيو را منعطف تر كرد. رئالِ او هم خوب دفاع مي كند و هم بهتر از آن حمله. تيم او هم با سيستم 3 - 3 - 4 بازي مي كند هم با 1 - 3 - 2 - 4 ، هم پرس مي كند و هم ضد حمله مي زند. اين يعني انعطاف. اين يعني كار دشوار مربيان تيم هاي رقيب براي آناليز بازي رئال. اين يعني كارلو آنچلوتي مربي فوق العاده ايست. سبك بازي تيم او غير قابل مهار نيست اما غير قابل پيش بيني است. او براي رساندن تيمش به پيروزي ايده هاي گوناگون و Plan هاي متفاوتي دارد. در صورت به بن بست رسيدن هر نقشه، آنچلوتي از راه كار ديگري استفاده مي كند. وي در مقابل تيم هايي كه دفاعي و در اصطلاح، بسته بازي مي كنند تيمش را با سيستم 3 - 3 - 4 ارنج مي كند. اينگونه رئال از همان دقايق آغازين بازي سراپا حمله مي شود تا راهي براي شكستن قفل دروازه تيم هايي مثل اتلتيكوي دفاعي بيابد. در مقابل تيم هاي هجومي مثل بارسلونا و بايرن مونيخ، كارلو تركيب تيمش را به شكل منطقي تري مي چيند. در اين صورت برنامه اصلي تيم وي براي رسيدن به گل، به ضد حملات معطوف مي شود. تاكتيكي كه رئال با استفاده از آن بارسلونا را در بازي رفت ال كلاسيكوي امسال سه بر يك مغلوب و بايرن مونيخ را در نيمه نهايي سال گذشته اروپا به شدت تنبيه كرد. آمار پيروزي هاي متوالي مورينيو در رئال 15 بازي بود، حال آنكه تيم آنچلوتي پس از عبور از ركورد 18 پيروزي پي در پي بارسلوناي فرانك رايكارد، فاصله چنداني با ركورد جهاني 24 پيروزي پياپي تيم كوريتيباي برزيل (در سال 2011) ندارد. طوري كه اكنون به سختي مي توان آخرين شكست رئال مادريد را به ياد آورد. رئال آنچلوتي متعادل تر از رئال مورينيو است. تيم ژوزه ثبات، تعادل، انعطاف و پيوستگي تيم كارلتو را نداشت. اين رئال تيم بهتري است. شايد اين به دليل آمدن گرت بيل باشد اما فراموش نكنيد كه مسعود اوزيل نيز مادريد را ترك كرد. ايسكو خريداري اما هيگواين فروخته شد. آيارامندي آمد، در مقابل كايخون و رائول آلبيول از جمع مادريدي ها جدا شدند و هزينه خريد جيمز رودريگز نيز از فروش آنخل دي ماريا بدست آمد.
به طور خلاصه مي توان نتيجه گرفت كه فقدان آرامش، خلا بزرگ و گودال عميق دوران حضور ژوزه مورينيو در رئال مادريد بود كه به گفته بازيكنان رئال مادريد، با ورود آنچلوتي اين مشكل به طور كلي برطرف شد. آرامش مي تواند ويرانه اي را آباد و تيمي را حتي پس از سالها قهرمان كند. همان طور كه رئال مادريد با آنچلوتي پس از 12 سال انتظار، سال گذشته موفق به فتح اروپا شد و امسال نيز با اقتدار كامل در حال يكه تازي مي باشد.
43 43

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 390090

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جهانگیر میراثی A1 ۱۵:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
    32 2
    من سال هاست فوتبال را با دقت میبینم، الان 59 سالم است و از بیست سالگی عاشق فوتبالم، در تمام این دوران به یک نتیجه جالب رسیدم که میلان دهه 80 میلادی به طور کلی فوتبال را دگرگون کرد و این دگرگونی حالا به رئال و بارسا رسیده است، من طرفدار میلان نیستم اما میلان دهه 80 و 90 به معنای واقعی کلمه فوتبال را تعریف کرد، شما نگاه کنید مربیانی که موفق هستند همه ربطی به آن میلان دارند، بارسلونا را رایکارد متحول کرد و رئال را آنچلوتی و هر دو از ستاره های سابق میلان هستند. به نظرم باید یک تحقیق اساسی روی میلان آن سالها داشته باشید چون شرایط کنونی فوتبال ما هم نیازمند چنین تحقیقی هست، حتی یک گزارش.
  • فیلیپ US ۱۶:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
    18 0
    یک میلانی اصیل آنجلوتیی کجایی ببینی میلانت رو کشتن
  • حسین A1 ۱۷:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
    16 1
    عالی بود.
  • اقای خاص A1 ۱۸:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
    18 16
    شما کجا بودی که مادرید ازبارسلونا66میخورد از یک تیم ضعیف مورینیو تونست تیم قدرتمندی بسازد وبعد از چند سال لیگ برتر وکاپ اسپانیا راببردوبارسلونا راشکست دهد
  • فرشاد IR ۱۸:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
    30 8
    باحال بود متن ممنون از نویسنده فقط رئال