محمود عسکریه روزنامه‌نگار و مدیر مسئول سایت IFP می‌گوید تا فعالان رسانه ای، مستقل از دولت، به سمت آماده سازی بسته‌هایی از اطلاعات برای استفاده مردم سایر نقاط جهان نروند کاری برای معرفی ایران آغاز نمی‌شود.

رضا محمدی: سال 1370 ماهنامه‌‌ی «صفحه‌‌ی اول» به جمع نشریات ایران می‌پیوندد، مدیر مسئول این نشریه که پیش از این سمت‌های مختلفی را در موسسه مطبوعاتی کیهان تجربه کرده، حالا می‌گوید که  این مجله را راه انداخته تا بتواند به صورت مستقل کار روزنامه نگاری و اطلاع رسانی انجام دهد. سبک و سیاق «صفحه‌ی اول» نسبت به نشریات همدوره‌اش متفاوت بود. این نشریه به جای تولید مطلب، به سراغ ترجمه مطالب مهم نشریات خارجی رفت تا مخاطب فارسی زبان در جریان رویکرد، نگاه و مطالبی قرار بگیرد، که مطبوعات مهم دنیا منتشر می‌کردند. عمر این نشریه در دهه 80 و با فراگیر شدن اینترنت عملا پایان یافت اما عسکریه این‌بار به سراغ ایده‌ی دیگری رفت، او پایگاه iranfrontpage.com را راه اندازی کرد تا مسیر دیگری را آغاز کند. میزبان او در کافه خبر بودیم تا درباره این ایده و اجرائی شدن آن گفت‌وگو کنیم:

چرا در ادامه فعالیت مطبوعاتی، هم ابزار را تغییر دادید و به فضای مجازی آمدید و هم مخاطبان خود را در فراسوی مرزها تعریف کردید؟

در واقع دوره انتشار ماهنامه برای ترجمه مطالب غیر فارسی به فارسی با وجود وب سایت‌ها و روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های مختلف به سر آمده بود. اما یک مشکل اساسی کماکان باقی بود. مشکلی که هنوز هم هست. در حقیقت، دنیا به ما وصل شد، در یک جاده یکطرفه!

 چند سالی است که جهان به زبان فارسی، با ما حرف می زند، از خودش نمی گوید بلکه بیشتر از ما می گوید، خبرمان را بین خودمان پخش می کند، اندرونمان را می بیند و آن چیزهایی را که می خواهد و برایش مهم است، از دیدگاه خودش ولی به زبان  ما، برایمان تعریف می کند. الزاما" و همیشه غرض ورزانه هم نیست! ضمن آنکه این پیام ها و صداها که برایمان می فرستند، صدای مردم جهان نیست. اصلا" آنها دغدغه مسائل ما را ندارند که بر زوایای زندگی و حیات اجتماعی ایران نور بتابانند. یک پرسش دارم: آیا بخش خصوصی ما حاضر است یک رسانه، با زبان مثلا" چینی یا ژاپنی دایر کند که اخبار و مسائل داخلی کشور های چین و ژاپن را به گوش آن ملت ها برساند؟ دولت ایران، بنا به مصالحی ممکن است چنین کاری را بکند. پس مطمئن باشید که رسانه های فارسی زبان غیر ایرانی، در جهت تأمین مصالح دولت های متبوعشان به رصد و تحلیل مسائل ما نشسته اند.

در مقابل، ما با جهان حرف نمی زنیم، درباره خودمان و به دست خودمان، چیزی برایشان روایت نمی کنیم. ضمنا" در رسانه هایمان، کمتر در باره جهان و مردمانش، حرف می زنیم. کمتراتفاق می افتد که  با نگاه خودمان برای مردم خودمان  از دنیا و آنچه در آن می گذرد بنویسیم و بگوییم، آنهم از دید خودمان و با با عینک خودمان. حالا از این امر مهم غافلیم هیچ، که غفلت خسارتبارمان در این است که دست به توصیف و تعریف خودمان برای دیگران، اعم از نخبگان و مردم عادی دنیا، اما علاقمند به شناخت ایران راز آلود ، نزده ایم.

در مورد یک سویه بودن ارتباط با جهان گفتید، و گفتید دنیا به ایران وصل شده ولی ما به جهان متصل نشده ایم، چطور و چرا؟

 آیا ما توانسته‌ایم در تمام این سال‌ها برای جهان حرف بزنیم؟ من معتقدم نه، نتوانسته ایم. نه از خودمان و اندرون پیدا، آشکار و غیرقابل اختفایمان چیزی برایشان تعریف کرده ایم و نه از آنها برای مردم خودمان روایتی ایرانی، تأکید می کنم «روایتی ایرانی» داشته ایم.

اما، غم انگیز ترین غفلت ما، حرف نزدن و توضیح ندادن درباره خودمان و چگونگی گذران زندگی در این سرزمین است. شما چطور یک توریست خارجی  اگر گیر بیاورید، ولو با ایما و اشاره و لکنت زبان، می کوشید او را با کشورتان و مسائلش آشنا کنید؟ خوب! همه که قرار نیست بیایند دم چنگ شما؟ اصلا" لازم نیست بیایند اینجا تا از ما بدانند، بویژه که بی جهت از ما می ترسند،  نامردها، آن ها را ترسانده اند! کار رسانه ها، به نیابت از مردمشان، همین توصیف و شناساندن مملکت و ملت شان به دیگر ملت هاست. این وظیفه ی مهم، روی زمین مانده، نمانده؟

ارائه و انتقال پیام جامعه و گروه های مختلف اجتماعی، از اقوام و مذاهب مختلف، سهل است؛ با پیام هایی مثل نامه مهم و تاریخی رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی، پیامی که جوهر دین و خمیرمایه فرهنگ ما مردم  یعنی آزاد اندیشی را گواهی می داد، چه کردیم؟ آیا ما می توانیم بگوییم که از اهالی دهکده جهانی هستیم؟ پس چرا این زمان و مکان، وقتی نوبت به انتقال پیام ها از این سو به آن سو می رسد، منفجر نمی شود؟ ما، وارد جهان ارتباطات بی مرز نشده ایم، دستمان بیرون در مانده!

چرا غافل بودیم، درحالی که به مسئله مهمی اشاره می کنید ؟

به خودمان سرگرمیم! گاهی پیش خودم فکر می کنم که بزرگترین روزنامه هایمان به بولتن داخلی یک سازمان ، بیشتر شبیه اند تا یک جریده کشوری و سراسری در یک دنیای بی مرزی که پیوسته در حال تأثیر متقابل است! بگذارید به مسئله مهمتری اشاره کنم، حتی نظام آموزشی ما از نگاه به جهان، نگاه فعال و نه منفعل، باز مانده است. کار ما از مدرسه مشکل دارد.

صحنه خالی است که هرکس هرجور خواست و فهمید، با غرض و بی غرض، ایران و ایرانیان را توصیف کند. اینکه آسان است همه کاستی ها را به حساب دشمن بگذاریم. اصلا" چرا از خودمان نمی پرسیم اینهمه دشمن چرا؟ و چرا پروژه ایران هراسی می تواند موفق شود، دشمن قوی است آیا؟ امروز اقتدار در دارایی های مفهومی و قدرت، منشأ معنایی دارد و ما بسیار بیشتر از نفت و معادن طبیعی، از گنجینه معنوی برخورداریم. و جهان تشنه است، حتی دولتمردانش، می خواه بگویم حتی آقای اوبا ما! این کافی نیست که در اتاق دربسته، چند دیپلمات، تحت تأثیر محمدجواد ظریف، این ایرانی مسلمان باهوش قرار بگیرند، شک نکنید که شخصیت ایمانی و ایرانی او در موفقیت مذاکرات هسته ای، مؤثر بوده. بگذریم.

ماهنامه‌ صفحه اول
انتشار ماهنامه صفحه‌اول از سال 1370 آغاز شد و تا اوایل دهه 80 ادامه یافت 

یعنی در این سی چهل سال، ساکت بودیم؟ به نظرم اینطور نیست...

  درست می گویید. ساکت نبودیم، اتفاقا" پر سر و صدا هم بوده ایم. اما، توجه کنید به عرایضم. شما ببینید که چه کسانی از طرف ما، در باره ما مردم ، برای دنیا حرف زده اند؟ چه صداهایی از ایران و ایرانی بلند شده و به گوش دیگران، بالاخص رسانه های جهان که فالگوش و آماده شنیدن و تعبیر و تفسیر کردن هستند، رسیده.

 اولین صدا، صدای انقلاب بوده.  طبیعی است که صدای انقلاب، صدای نرم و لطیف و گوشنوازی نیست مگر برای مردمی که به پایش خون داده اند و معدود نخبگان انقلاب و تحولخواه دیگر جوامع و ملت های تحت ستمی که برای بیدارشدن، تازه می خواهند و در دلشان تصمیم گرفته اند، سر از زیر لحاف غفلت بیرون بیاورند. مثل ما که روزگاری برای خواندن کتاب جنگ شکر در کوبا، اشتیاق داشتیم. یا دنبال نوار کاست سخنرانی های دکتر شریعتی بودیم، اینها جوامعی هستند که هنوز آثار حیاتی دارند!

  صدای انقلاب در این خانه، همسایه ها را ترساند. بویژه که غالبا" ریگی در کفش داشتند و هنوز دارند، پای صندوق رأی هم که در میان آمد، همسایگان ما را بیشتر ترساند. تازه، حرف های سوء تفاهم برانگیز هم  کم نزده ایم. پاره ای از موارد، برای این و آن، خط و نشان کشیده ایم. انقلاب بوده و مقتضییاتش. پس صدای انقلاب، قدرت های حاکم بر منطقه را ترسانده، آنها را نگران کرده. از طرفی، کشورمان تحت سلطه استعمار بوده، دنبال استقلال بوده ایم، قدرت های استکباری بنا نبوده و نیست که دوستمان بدارند و از اتفاقی که در یک کشور مهم و سرشار از منابع طبیعی افتاده خوشحال باشند. اینجا کودتا نشده که حساب حکومت و مردم کشور از هم سوا باشد. آش را با جاش از دست داده اند؛ و پیداست که به دنبال زمینه های بروز انقلاب بگردند. ما می گوییم عوامل ظهور انقلاب، استثمار، استبداد و در این کشور با توجه به غرور ایرانیان، بویژه استعمار است. اما، کسانی که آن طرف میز و میدان هستند، دنبال عوامل دیگری هستند، برای آنها موتور محرکه انقلاب و آن عینکی مهم است که با آن می شود استبداد، استعمار و استثمار را دید. آن موتور باید از کار بیفتد، آن عینک باید شکسته شود، حداقل غبار بگیرد تا ملتی به کورچشمی و غفلت برسد. قدرت های استکباری و عمال آن ها، دیکتاتورها، دزدها، دنبال این هستند. همیشه وفقط، پای خارجی  نباید در میان باشد، اینکه عده ای رفاه طلب و بعضا" فاسد حاضرند به قیمت فلاکت بخش های گسترده ای از هموطنانشان، تا مرز جنون آمیزی به مال و منال برسند را نمی توان پای آمریکا نوشت. اینکه عده ای چنان شیفته قدرتند که گوش و چشمشان را بر روی حقایق می بندند و راه حل مشکلات مردم را در پاک کردن صورت مسئله می بینند، رسانه آزاد را نمی پسندند و باب نقد را می بندند، ضد انقلابند. انقلاب اسلامی ایران، استقلال و نفی استعمار به اضافه آزادی و نفی استبداد است و به رسمیت شناخته شدن تولیت مردم بر امور. مردم هم فقط از کانال های رسمی و قانونی، مثل دولت و مجلس، نمایندگی نمی شوند. مطبوعات، نهادهای اصیلی مثل مساجد که محل همایش روزانه اهل محل و شورای معتمدین است و بوده، احزاب، انجمن های مردم نهاد یا NGO ها، باید در بیان نظرات و انعکاس خواست ملت، احساس راحتی کنند. اینطور که باشد، استقلال مملکت هم حفظ می شود. دوران دفاع مقدس، مظهر غلبه اراده برآمده از دل آزادگی یک ملت، بر دشمن استقلال و عزت ایران ماست.

 پس قرار نیست که زورگویان عالم، با شنیدن صدا و پیام انقلاب ایران، خوشحال و خندان با ما جشن بگیرند. اینها صاحب رسانه اند، با مردمشان در باره ما، هر چه خواستند می گویند و گفته اند و خواهند گفت. آنها، ترس و نگرانی هایشان از ایران را به بدنه جوامعشان تزریق کرده اند. می دانید چرا؟ چون برخلاف آنچه اینجا به هم می گوییم و احتمالا" انقلابیونمان یکدیگر را خوشحال می کنند، افکار عمومی در جوامع غربی و دنیایی که فقط دنبال منافع خودش هست به هر قیمتی، ولو مردم خاورمیانه و آفریقا و هرجای عالم را به جان هم بیندازد و نابود کند، برای حاکمان مهم است. دموکراسی آنها دروغ هست و نیست. مردم واقعا" انتخاب می کنند منتهی متناسب با آگاهی و اطلاعاتی که در اختیار دارند. به همین دلیل است که تلاش برای رفع سوء تفاهمات و نشان دادن حقیقت جاری در میان ملت ایران، کاری لازم است و این کار مهم، باید توسط خود مردم ما صورت بگیرد. نخبگان ایرانی باید بتوانند به کمک رسانه هایمان با نخبگان جهان، بویژه فعالان رسانه ای دیگر جوامع، بده بستان اطلاعات و تضارب آرا داشته باشند. برگزاری سمینار و همایش های دولتی که معمولا" کشور ما میزبان و مبتکر آنست، جوابگو نیست؛ کار مردم را به مردم باید واگذاشت و البته از آن حمایت کرد.

 دولت نه می تواند و نه سلیقه اش  را دارد. بعد هم او صدای خودش را دارد و در این نزدیک 4 دهه به اندازه کافی تریبون جهانی داشته، اینکه درست استفاده کرده یا نه، پیامش استمرار داشته یانه، مسئله دیگری است.

 در برابر این شرایطی که البته پیامدهای طبیعی یک انقلاب بزرگ و تکاندهنده است، ما چه کرده ایم؟ فقط شعارهای انقلابی را تکرار و بر آن پای فشرده ایم؛ و حال آنکه باید برای مردم جهان حرف می زدیم. باید نهضت ترجمه به راه می انداختیم و گوی و میدان را به حریفان این سو و آنسوی عالم، واگذار نمی کردیم. اینکه در راهپیمایی ها تعدادی بنر و تابلو DOWN WITH AMERICA  بلند کنیم، پیام تلگرافی رسانده ایم که اگر با توضیح و تشریح همراه نباشد چه بسا نقض غرض هم کرده باشیم؛ اگر شعارها را بدهیم و برویم  منزل، خوشحال و خندان که فریضه را ادا کرده ایم، به این خیال که حرفمان را زدیم، اشتباه کرده ایم. اصلا" اینطور نیست. و ما این اشتباه راهبردی را داشته ایم. اینجا، کوتاهی از رسانه هاست، رسانه های مستقل و مردمی و البته بلکه صد البته حرفه ای. اگر چنین رسانه هایی نداریم، حق مردم ما درعرصه بین المللی ضایع می شود.

یعنی می گویید که دنیا و مردمش از ایران و مردم ما، چیزی نمی دانند؟

متأسفانه همینطور است و خیلی کم می دانند. مردم جهان که علم غیب ندارند. از کجا بدانند؟ چه صداها و پیام هایی با موضوع ایران و ایرانیان دریافت کرده اند؟ ما با امکانات فضای مجازی چه کرده ایم؟ بیشتر «خودگویه» داشته ایم. با خودمان حرف زده ایم. مثل سلمانی ها که در بیکاری موی همدیگر را اصلاح می کنند، به هم پرداخته ایم، خوب، پیراستن و آراستن که بدون تیغ و قیچی نشدنی است، گاهی از فرط بیکاری و زیادی ور رفتن به خودمان، همدیگر را زخم زده ایم.

 در پی پیروزی انقلاب و بعد از تأسیس نظام و تشکیل دولت،  اولین صاحب صدا و فرستنده پیام، حکومت و دولت ایران است. یعنی حرف‌هایی که مقامات رسمی ما زده اند و می‌زنند.

دومین صدا، متعلق به ایرانیان مهاجر است و صدای سوم هم صدای رسانه های ایرانی است که بخش غیر فارسی زبان دارند. وسیله چارمی هم برای انتقال پیام وجود دارد، که خیلی کارآمد است، و ما از آن بهره مند نبوده ایم.

محمود عسکریه
این چهارمی چه صیغه ای است؟

توضیح می دهم. صدای اول، رسمی است. محدودیت ها و موانع خودش را دارد، اگر ملاحظات دیپلماتیک را در نظر نگیرد و بخواهد چیزی را بگوید، گاهی موجب سوء تفاهم می‌شود و خسارت به بار می آورد که کم ضرر ملی نکرده ایم از این بی خیالی و استفاده ناشیانه از تریبون های مهم و زیر ذره بین. خیالتان راحت باشد، گاف ها خیلی زود، و رایگان ترجمه و به جهان مخابره می شود. بگذریم. بنابراین، زبان رسمی  هر وقت عریان و بی ملاحظه به کارگرفته شود، عوارض و پیامدهایی را دارد، نمونه‌هایش هم کم نبوده که جای طرحش اینجا نیست. این صدا، نارسا است، نمی تواند به درستی  حیات اجتماعی و صدای ایرانیان  را  بازتاب دهد. در برگیرنده ابعاد مختلف حیات اجتماعی ما نیست. تنوع و تکثر دیدگاه ها، سلائق، خرده فرهنگ ها، و در یک کلام بازتاب دهنده حقیقت ایران به تمامی نیست و نمی تواند باشد.  از همه این ها که بگذریم، حسابگرانه است؛ در همه دنیا اینطور است.

 این صدا،  فراز و نشیب و تلون مزاج داشته و دارد، گاهی پیشنهاد گفت و گوی تمدن‌ها می‌دهد، در مقابل،  زمانی هولوکاست را نفی می‌کند و دعوی مدیریت جهان را دارد. بعد، از جهان عاری از خشونت حرف می زند. معلوم نیست در آینده روی کدام کانال به ارائه صوت و تصویر مشغول شود. این صدا ها، با این دامنه از فراز و نشیب وتغییر جهت،  مخاطب بیگانه با اندرونی ما را گیج می کند. می شود گفت که  شنونده خارجی با این صدای پر از محذوریت رسمی، با این همه فراز و فرود و حرکت زیگزاگی از صفر تا صد، نمی تواند در فهم حقیقت ایران توفیق پیدا کند. به اینها اضافه کنید که بالاخره حرف و سخن «حکومت و دولت» در گوش خودی هم چندان دلپذیر نیست و همیشه با شک و تردید، شنیده می شود؛ در بهترین شرایط، سخنی حسابگرانه و دیپلماتیک است و این نوع پیام ها پیداست که کمتر باورپذیر است و به دل می نشیند.

صدای دوم؟

صدای دوم صدای ایرانی های ساکن خارج از کشور است، آن‌هایی که دنبال تحصیل و کار هستند، چه در  نفی و چه در اثبات ایران حرفی نمی‌زنند. فرصت این کارها را ندارند.معمولا" دنبال زندگی خودشان هستند. حداکثر بتوانند در دایره بسته محل کار و تحصیل و سکونتشان روی چند ده نفر غیر ایرانی اثرگذار باشند. اما، بخشی که حرف می‌زند و رسانه دارد یا در اختیارش می گذارند، اپوزیسیون خارج نشین است،  بعضا" به لابی قدرت  و کریدورهای تصمیم سازی هم  دسترسی دارد. این صدا، این معرف و روایتگر ایران، قرار است بگوید ایران جای سکونت نیست، قرار است از ایران جهنم بسازد. حداکثر این است که می گوید خوب بود ولی خرابش کردند و دیر بجنبید هیچ چیزی از آن نمی ماند. جز این بگوید، باید برگردد به کشورش.

و صدای سوم؟

صدای بعدی، صدایی است که رسانه‌های ایرانی در بخش غیر فارسی زبان خود دارند. در این حوزه، طبیعتا بخش خصوصی فعال نیست، به همین خاطر، این صدا  تنوع و تکثر موجود در کشور و میان ملت را بازنمایی نمی کند. معدودند و  کمترشان هم به صورت حرفه ای ساخته و پرداخته می شود. فقط بودجه های خوبی دارند. برخی از آن ها نمایشی هستند و برای خالی نبودن عریضه. به کسی برنخورد، همکارانم مقصر نیستند، بلکه دولت و نهادهای قدرتمند، می خواهند رسانه سازی و رسانه داری کنند. آن ها مقصرند که می خواهند از نو، چرخ اختراع کنند. مسئولین ما دچار این سوء تفاهمند که کار رسانه ای، فوت و فن ندارد، اگر هم دارد می شود نیروی کاربلد پیدا کرد و گفت این کاری که من می گویم بکن!روزنامه نگار، با تایپیست فرق دارد و روزنامه نگاری ایضا" با صنعت چاپ و نشر در مفهوم فنی و صنعتی اش.

 ما در داخل کشور و در ایام اخیر بویژه، تنوع و تکثر نسبتا" خوبی در فضای رسانه‌ای داریم، اما این تنوع و تکثر داخلی است. برآیند این صدا، یا گوناگونی آن، به زبان‌های غیر فارسی شنیده نمی‌شود.  رسانه‌هایی بخش غیر فارسی دارند که همه دولتی یا متعلق به نهادهای عمومی هستند و صدای آن‌ها از یک ریتم برخورداراست. آن ها بازتاب دهنده تنوع و تکثر و اختلاف دید و نظر میان نخبگان جامعه نیستند و اساسا، نمی‌توانند ، همین مقدار که در مطبوعات کشور منعکس است، فضای واقعی جامعه ایران و شرایط حاکم بر مطبوعات و رسانه های ما را بازتاب دهند. به همین خاطر شما می‌بینید که مطبوعات فارسی زبان ما، با رسانه‌هایی که به زبان غیر فارسی محتوا تولید می‌کنند، دو دنیای متفاوت دارند.

 یک اشکال و خطای بزرگ است که مثل معماری سنتی ایرانی، بیرونی و اندرونی داشته باشیم. خیلی اطو کشیده و تصنعی نباید خودمان را به مردم دنیا معرفی کنیم. مگر در مملکت ما، قتل و دزدی مسلحانه، قاچاق مواد مخدر با تناژ بالا، و ده ها ناهنجاری و آسیب اجتماعی وجود ندارد؟ مگر در نشریات و سایت های ایرانی داخل کشور، این نوع اخبار و گزارش ها نیست؟ نباید با کتمان حقایق و نقطه های سیاه، اعتبار رسانه برون مرزی از بین برود. اگر ناهنجاری و بزه کاری در جامعه ای نباشد، آن جامعه یا خودش و یا رسانه اش  غیرطبیعی است. این برداشت ها  و نگاه ها را غیر حرفه ای می دانم. آیا در حوزه اندیشه و سیاست، جامعه امروز ایران، یک جامعه تک صدایی است؟ داریم به انقلاب و به نظام اجحاف می کنیم اگر فکر می کنیم وقتی به جهان تفاوت ها را گزارش کنیم، وحدت و انسجام ملی ما در نظر دیگران مخدوش می شود. این نگاه از اساس مردود است.

معمایی که قرار شد حل کنید، رسانه یا صدای چهارم؟

گردشگر!  در این شرایط و این سال ها، درهای کشورمان هم  به روی یک امکان ارتباطی و رسانه‌ای  مهم ، به اسم  صنعت گردشگری بسته‌ بوده، حالا خود خارجی ها نیامده اند و یا ما نخواسته ایم یا نتوانسته ایم از ظرفیت ممتاز این مملکت در این بخش چند وجهی استفاده کنیم، نتیجه یکی است و صرفنظر از درآمد مالی، فرصت ارزشمند تبادل نظر و ارزیابی مستقیم غیر ایرانیان از ایران و شخصیت نوعی ایرانی را نداشته ایم . راه اندازی پروژه «ایران هراسی» این امکان بی بدیل را از ما نگرفته، بلکه توفیق ایران هراسی، معلول کم کاری و ضعف ماست. چرا باید از ما بترسند؟ اینکه می گویم ما، منظورم مردم نیستد، نخستین مقصر، مسئولین حوزه فرهنگ و ارتباطات هستند. و البته یک ذره هم من مطبوعاتی مسئولم، نیستم؟ کی خیز برداشتم و نگذاشتند کار بکنم؟ قبول، شروع می کردم و دولت می آمد می گفت چرا داری ایران و مردم و فرهنگش را برای خارجی ها توضیح می دهی؟ نکردم. همان مقدار که می توانستم نکردم!  

این در حالی است که در طول تاریخ، مستشرقان یا گردشگرانی که از کشورهای دیگر به ایران آمده‌اند، ایران را دوست داشته‌اند، شما چند گردشگر می‌شناسید که به ایران آمده باشد و بعد، با خاطره بد از ایران رفته باشد؟

باری، مقاله ای از شادروان استاد عبدالحسین زرین کوب، در یک صفحه کامل روزنامه اطلاعات منتشر شده بود. فکر می کنم که تیترش این بود: «چگونه می توانم ایرانی نباشم؟» ایشان این مقاله را در پاسخ به پرسش طعنه آمیز و تحقیرکننده منتسکیو نوشته بود که می پرسد: «چگونه می توان ایرانی بود؟» منظورش این بوده که هیچگاه نمی تواند و نمی خواهد یک ایرانی باشد، از بس که موجب خفت است. ما این مقاله ارزشمند، محققانه و روشنگرانه را به انگلیسی ترجمه و در «ایران فرانت پیج» منتشر کردیم. دست آقای دعایی عزیز درد نکند که روزنامه ای موقر و مفید منتشر می کنند و از این سنخ مطالب ارزنده، از قلم مفاخر معاصر چاپ می کنند؛ اما پاسخ یک اندیشمند غربی را باید به جامعه و افکار عمومی آنجا داد. نمی خواهم بگویم این چیزها برای داخل کشور خوب نیست، می خواهم تأکید کنم که در این مسابقه دو امدادی، چوب را باید از دست هم بگیریم و به مقصد برسانیم؛ کار ما مثل نقش فوروارد، برای یک تیم فوتبال است؛ این مورد که نمونه آوردم، می شود از سید محمود دعایی تا  علی دائی! (خنده)

یعنی شما به خاطر همین فضا، و احساس همین خلأ بود که تصمیم گرفتید سایت انگلیسی زبان « iran front page» را راه بیندازید؟

بله، به نظر من یک راه میانبر بود. اشکال بزرگی است که ما هیچ تلاش مؤثر رسانه‌ای برای معرفی رسانه‌های خودمان و تنوع و تکثر نگاه آن‌ها نمی کردیم. چرا باید بتوانند ایران و کره شمالی را در یک کفه بگذارند. نه گذشته و نه اکنون ما، اندک شباهتی با هم ندارد. ترجمه گزیده ای از محتوای مطبوعات و سایت های خبری ـ تحلیلی کشور می توانست یک مشت، نمونه خروار باشد. در واقع یک کار سهل و ممتنع؛ مثل همان مجله «صفحه اول» که توضیح دادم، حالا معکوس آن.

در کنار این جدا افتادگی، خبرنگار و گزارشگر ایرانی، عملا" به جامعه جهانی معرفی نمی شد و کارنامه حرفه اش در همینجا، بسته می ماند. اگرچه معتقدم باید به سمتی برویم که فعالان جوانتر حوزه رسانه، حداقل به یک زبان دیگر غیر از زبان مادری، بتوانند خبر و مصاحبه و مقاله تولید کنند. فعلا"، کار ما، یک میانبر و کاچی بعض هیچی است!

مگر رسانه ها هم نیاز به معرفی دارند، خودشان می توانند معرف خودشان باشند، اینطور نیست؟

خیر! اینطور نیست. شما می توانید همین الآن به من بگو یید که در کشور پهناور چین، چند نشریه داریم، چه فضایی بر آنها حاکم است، 5 تا از آنها را دیده اید و خوانده اید. چین کشور مهمی است، اگر به عرق ایرانی شما برنخورد، حداقل مثل کشور ما مهم است. شما رسانه ای هستید، اگر ندانید، تکلیف بقیه روشن است.

زبان فارسی، زبانی غنی و شیرین است که در طول قرن‌ها از دل حوادث، حمله‌ها و تجاوزها سر به سلامت برده، اما این زبان، فقط در ایران و افغانستان و تاجیکستان و بخشی از هند کم و بیش فهمیده می شود.  فارسی،  برای سایر مردم جهان زبان اشنایی نیست. ما نمی توانیم بنشینیم و تماشاکنیم و دست روی دست بگذاریم تا بنیاد سعدی و جناب آقای حداد عادل مردم دیگر کشورها، حداقل نخبگانشان و علاقمندان به این سرزمین و فرهنگ دیرپایش را با زبان فارسی آشنا کنند و بعد آن‌ها بیایند و از منابع اطلاع رسانی ما  استفاده کنند و مثلا" سایت ها و نشریات ایرانی را بخوانند.

ما هیچ راهی غیر از این نداریم که خودمان، خودمان را به جهان معرفی کنیم، نه منتظر احمدی نژاد باشیم و نه روحانی ونه  ظریف. مردم جهان، بویژه مردم کشورهایی که برای ما اهمیت بیشتری دارند و بر سرنوشت این ملت اثربخش بوده و هستند، باید به میزانی از آگاهی و معرفتی از فرهنگ و روحیات مردم ایران برسند که بفهمند سخن و موضع کدام یک از دولت ها و مقامات رسمی ایران، در درون کشورمان خریدار دارد و کدام پیام، پیام  اکثریت ماست. باید روح و روان ایرانی، تاریخ و تمدن دیرپا، معماری و جاذبه های طبیعی ایران و چهار فصل بودن طبع و تفاوت مزاج اقوام ایرانی را بشناسانیم. این کار مهم، به دست مؤسسات مطبوعاتی بخش خصوصی و حتی شهروند خبرنگاران مسلط به زبان های غیر فارسی باید انجام بشود و مورد حمایت و نه دخالت دولت قرار بگیرد.  

حالا چرا به بنیاد سعدی گیر دادید؟

به آقای حداد عادل ارادت دارم، البته ایشان هم مثل اکثر قریب به اتفاق مقامات کشوری و لشکری، بنده را نمی شناسند.  نوع ارادتم از سنخ علاقه شهروندی است و کسی که فرضا" درس های تفسیر مثنوی ایشان را از رادیو فرهنگ، پی گرفته. منظورم این بود و هست که زبان، یک قالب است، البته ظرف و مظروف بر هم اثر می گذارند، ولی این معناست که جذاب است و می تواند فهم و معرفت نسبت به محتوای یک فرهنگ، علاقه به فراگیری زبان حامل را ایجاد کند. ترجمه متون فارسی، اولین قدم برای ایجاد اشتیاق به فراگیری این زبان فاخر است. این فرایند هم باید به دور از حسابگری های سیاسی و آداب دیپلماسی باشد. نه فارسی دانی «آلن ایر» به درد ما می خورد و نه آن بنده خدایی که از آمریکا به ایجا آمده بود و کم کم فارسی یاد گرفت. تأکید می کنم که روزنامه خوانی، مقدمه کتابخوانی است. «ایران فرانت پیج» اگر به لطف خدا در ادامه کار، توسعه پیدا کند و به حوزه معرفی کتاب های تألیفی کشور هم بپردازد، می تواند جاده یک طرفه ترجمه کتاب را هم دوطرفه کند. منابع رسانه ای معرفی کتاب، اصلا" خبرگزاری ایبنا، کارشان معرفی تازه های نشر است ولی باز هم در محدوده مرزهای خودمان.

یعنی این کارها از عهده بخش خصوصی بر می‌آید؟

به تنهایی نه، برنمی آید! این یک واقعیت است که فعالیت های رسانه‌ای در ایران یک کار غیر اقتصادی است، اما تا خود ما فعالان رسانه ای، مستقل از دولت، به سمت پردازش اطلاعات و آماده سازی بسته هایی از اطلاعات برای استفاده مردم سایر نقاط جهان نرویم، کاری آغاز نمی شود که از پیش برود. دلایل ضرورت این کار را پیش از این گفتم.

من فکر کردم اگر قرار باشد رسانه‌های ما هرکدام به صورت مستقل، بخش انگلیسی و عربی راه بیندازند، نا ممکن است. آن‌ها در این فضای و شرایط دشوار اقتصادی، همین حالا هم دارند فداکاری می کنند. می شود انرژی و توان مالی‌شان را روی انتشار به زبان فارسی بگذارند، اما با همفکری و تشریک مساعی، به امکانات مشترک و مشاع، مثل همین «ایران فرانت پیج» فکرکنند.  مجموعه ما، با خضوع و فروتنی، برای این همکاری نزدیک و هم افزایی، دستش را به سوی مؤسسات مطبوعاتی و رسانه ای کشورمان دراز می کند. اعم ازاینکه  پرتیراژ یا کم تیراژ باشند، بالاخص نشریات استانی، ما در خدمت آنها هستیم.

در واقع ما یک امکان مشترک برای همه رسانه‌ها درست کردیم. یک مجتمع آپارتمانی 10 طبقه را در نظر بگیرید، ما برای هرکدام از طبقات یک آسانسور درست نمی‌کنیم.  بلکه یک آسانسور مشترک می‌گذاریم با ظرفیت مناسب، تا همه از آن استفاده کنند. با همین نگرش، ما مجوز یک سایت خبری 4 زبانه، و به ترتیب با اولویت انگلیسی، عربی، فرانسوی و اسپانیولی گرفته ایم و « Iran Front Page» را پس از چند ماه آزمون و خطا، در فاز اول به زبان انگلیسی راه انداختیم.

چه زمانی سایت راه افتاد؟

 دقیقا" یک سال پیش. پس از حدود یک سال برنامه ریزی و تأمین نیروی انسانی توانمند، و چند ماه کار آزمایشی، روز 29 مرداد پارسال (1393) از این سایت با حضور تعدادی از همکاران مطبوعاتی، در مرکز همایش های بین المللی رایزن، از IFP رونمایی شد. آقایان دکتر انتظامی، دکتر فرقانی و صباح زنگنه هم لطف کردند و ما را جدی گرفتند و سخنرانی دلگرم کننده ای داشتند.

پس الآن سالروز IFP است؟    

بله. امیدوارم بتوانیم طبق برنامه، از نسخه عربی زبان سایت هم بزودی  رونمایی  کنیم. و در اوائل سال دوم، دوزبانه باشیم.

در این یک سال دستاوردی راضی کننده داشتید؟ از نظر رنکینگ بین المللی در چه شرایطی هستید، بویژه در مقام مقایسه؟

فرمودید در مقام مقایسه، و مقایسه یک سایت فعلا" تک زبانه و یک ساله، با دیگر سایت های داخل کشور که به زبان انگلیسی نیز خبر و مطلب دارند، مقایسه معناداری نیست. نکته دیگر اینکه، امروزه حضور در شبکه های اجتماعی، بویژه در توئیتر که کارکرد خبری دارد، و تعداد دنبال کننده حساب و صفحه این سایت ها بیشتر می تواند بیانگر موقعیت یک پایگاه خبری باشد. در حال حاضر، صفحه سایت IFP در توئیتر، نزدیک 10 هزار عضو دارد. اضافه کنم که باز مهم است که این اعضا از چه طیفی هستند، شغلشان چیست. با در نظر گرفتن این ملاحظات، بی مبالغه، دستاورد سایت «ایران فرانت پیج» فراتر از انتظار بوده، ضمنا" این دستاورد، هرچه که هست با کم و زیادش، نتیجه تلاش یک واحد کوچک متعلق به بخش خصوصی است که در یک دفتر کار معمولی، کاملا" معمولی، بدون اتکا به بودجه و امکانات ویژه، حاصل شده. در مقام مقایسه باید به این فاکتور هم توجه کرد.   

با هزینه ها چه می کنید؟ مگر خصوصی نیستید؟

البته درست می گویید که بخش خصوصی، آن هم یک واحد مطبوعاتی نسبتا" کوچک که  قواعد بازی در میدان سیاه رانت را نمی داند و نمی خواهد به این ورطه سقوط کند، برای انجام رسالتی به این بزرگی، ممکن است با تنگنای مالی روبرو بشود. بلکه سرنوشت محتوم اوست. اما این دلایل، با همه قطعیت و اهمیت، برای کار نکردن قانع کننده نیست. باید شروع می شد و انشاالله  IFP مورد حمایت دولت و ملت، آنها که مملکتشان را دوست دارند و به خدمات سایت در حوزه ارتباطات و اطلاع رسانی نیازمندند، قرار بگیرد. فکر می کنیم که می توانیم به برخی مؤسسات و سازمان ها، اعم از دولتی، عمومی و خصوصی، از جمله  در زمینه رونق بخشیدن به صادرات کالاهای غیر نفتی، محصولات پتروشیمی، صنعت گردشگری، به بیمارستان ها در زمینه رونق بخشیدن به توریسم سلامت، و... خدمات اطلاع رسانی ارائه بدهیم. می توانیم در کنار فعالان عرصه تولید و تجارت که دغدغه صادرات و کسب درآمد ارزی دارند، قرار بگیریم.

با این وصف، مشکل تأمین هزینه ها، نگرانی بجایی است. البته، باید به خدا توکل کرد و امکان گره گشایی از جایی و محلی که محاسبه نمی کنیم را دست کم نگرفت. خودش در آیه ای از سوره مبارکه طلاق، چنین وعده ای را داده؛ من باور دارم و طعم شیرینش را در ایام سختی و مضیقه مالی، چشیده ام. آنها که از نزدیک با من کار کرده اند، شاهدند که کارمان به مو رسیده و پاره نشده، از موانع عبور کرده ایم و تا حالا با فداکاری همکاران و لطف خدا، مانده ایم. مؤسسه صفحه اول، نیروی بازنشسته ای دارد که کار را از همینجا شروع کرده. زور خدا بیش از زورمشکلات است. دیگر موسسات مطبوعاتی بخش خصوصی هم، خیلی با دو دوتا کردن، سرپا نمانده اند. کار مطبوعاتی و فرهنگی، بدون خون دل خوردن و استرس، نشدنی است. از خبرنگار و عکاس بگیر تا مدیر و صاحب رسانه، همه یکجور با مشکلات مالی این حرفه کنار آمده اند و به تنگناهای اقتصادی اش عادت کرده اند. عاشق که باشی، جورکشیدن تو را از میدان به در نمی کند؛ در این عرصه دلداده به کار مطبوعاتی کم نداریم. همین یک ساعت پیش دوستی برایم تعریف کرد که برخی خبرنگاران حاضر در کنار هتل محل مذاکرات وین، همین دور آخر که نیمه تیرماه برگزار شد، با هزینه خودشان و فروش طلای همسرشان رفته بودند پی انجام وظیفه؟ آنان خبرنگاران اعزامی از سوی دلشان و وجدان حرفه ایشان بودند. در جنگ ها هم همینطور است و این ماجرای عاشقی، محدود و منحصر به مطبوعاتی های ایران ما هم نیست. آدم ها، مثل همند، شباهت هایشان بیشتر از تفاوت هایشان است. این هم دلیل دیگری است که لازم است با دنیا، بالاخص فعالان رسانه های دنیا، حرف بزنیم. همه عالم مغرض نیستند و شمشیرها را از رو، برای انهدام ایران و ایرانی نبسته اند. فقط باید صادق باشیم. دروغ و دغلبازی، سخن از سر کبر و از این موضع که ما ایرانی ها بهترین ملت عالمیم، گل بی خار ما هستیم، اینجا هیچ کس آزارش به مورچه نمی رسد و...اینجور توصیف کردن ایران و ایرانیان برای دیگران، راه به جایی نمی برد.

 از چه زمانی تصمیم به راه اندازی IFP گرفتید؟

انجام این کار یک آرزو بود. دامنه این سایت را حدود 16 سال پیش ثبت کرده بودم، یعنی از همان موقع به فکر انجام چنین کاری بودم،  با ابزار سنتی و چاپ و کاغذ، نمی شد این پروژه را اجرا کرد.  چند سالی هم دل و دماغش را نداشتم. به تشویق برخی دوستان و همکاران پیشکسوت، از جمله جناب انتظامی، پیش از اینکه دولت جدید شکل بگیرد و ایشان در نقش معاونت مطبوعاتی ظاهر شوند،  از سال 91 برنامه ریزی و  بستر سازی و طراحی سایت را شروع کردیم و بالاخره پس از دریافت مجوز دربهار سال 1393 این آرزو برآورده شد. داشت دیر می شد. خواستم تتمه انرژی و امکانات اندکم را بگذارم  برای این کار ضروری.

یعنی دنبال پست و مقام یا شرکت در انتخابات نبودید و خیال ندارید معروفیتی دست و پا کنید؟

هرگز، برای این هوسبازی ها کمی نامناسبم. کسی که می گوید حدود 40 سال سابقه کار مطبوعاتی دارد و با اینهمه  کمتر شخصیتی و کسی او را می شناسد، بنا نیست تازه دست به کار شود برای احراز مقامی رسمی. اصلا" شرایط احرازش را ندارم. شورای نگهبان شوخی بردار نیست (خنده) ضمن اینکهIFP  هیچ توجهی را در داخل کشور برنمی انگیزد.

برای انتخاب و ترجمه مطالب به زبان انگلیسی چه مکانیسمی دارید؟

اول و پیش از هر چیز بگویم که IFP یک دارالترجمه نیست. مجله «صفحه اول» هم با وجود اینکه مطالبش ترجمه شده از چندین زبان بود،  موسسه ای که یک تعداد مترجم در آن کار می کنند نبود. برای چنین کاری، زبان رسانه، زبان اصلی و زبان مادر است. این زبان، مثل زبان بدن (Body Language) بین المللی است. زبان های گفتاری و نوشتاری دیگر، فرع بر این زبان اصلی اند. «زبان رسانه» الفبای خودش را دارد. باید آموخت،  ابتدا روزنامه خوان حرفه ای شد، شنیدن خبر و دیدن تصویر خبری، بدون شرح، برایت ممکن باشد. کار IFP ساختن و ایجاد یک تصویر، از مجموعه قطعاتی است که هر تکه را از دل یک تابلو بیرون کشیده ایم. بعد از این، هنر یا صنعت ترجمه، آنهم مهارت ترجمه متن ژورنالیستی، ابزار ارتباط میان منابع فارسی زبان و غیرفارسی زبان می شود. در هر دو زبان، زبان رسانه و زبان انگلیسی هم نمره بیست نمی گیریم. ما در اول راهیم هنوز. چقدر خوب می شود که اساتید ارتباطات و مدرسین روزنامه نگاری، نیز مترجمین متبحر و مبرز، دیکته ما را تصحیح کنند و کمک شویم.

اما بعد،  ما کاری به خط کشی‌های جناحی نداریم، چون سیاسی نیستیم و رویکرد مان رویکرد اطلاع رسانی حرفه ‌ای است. برای ما، مهم این است که یک مخاطب غیر فارسی زبان که ساکن گوشه‌ ای از جهان است، وقتی این سایت را باز می‌ کند با مجموعه‌ ای از مطالب، اعم از خبر، گزارش، گفت‌وگو، یادداشت، مقاله و ... مواجه شود که خبرنگاران و روزنامه ‌نگاران ایرانی تولید کرده ‌اند و امانتدارانه، و با ترجمه نسبتا" خوب، در دسترسشان گذاشته ایم.  مخاطب این سایت، اگر فضای سیاسی ایران را بخواهد ببیند، هم نظر اصلاح طلبان را درباره یک موضوع می‌خواند و هم نظر اصولگرایان را. علاوه براین، سایت IFP فقط از سیاست انباشته نیست؛ موضوعات و مقولات دیگر، اعم از اقتصادی مثل اخبار و تحلیل های مربوط به نفت، اجتماعی و فرهنگی، سبک زندگی، اطلاعات و دانستنی های جذابی مثل نحوه جمع آوری محصول زعفران و زرشک، توصیف جاذبه های طبیعی و حیات وحش ایران، اینکه در ایران دندان پوسیده یک پلنگ با ایمپلنت معالجه شد و یا شکارچی نامردی یک گونه در شرف انقراض را کشت، حتی دستور پخت قرمه سبزی، و نظایر این گزارش ها در کنار تحلیل های جدی سیاسی به مخاطب غیر فارسی زبان ارائه می شود.  امیدوارم پس از برطرف شدن سایه سنگین مذاکرات هسته ای و حل این چالش مزمن با جامعه جهانی، در معنای خاص و عام، بتوانیم کمتر سیاسی باشیم. بالاخره پایگاه  IFP از منابع مطبوعاتی و سایت های خبری ـ تحلیلی، رنگ می گیرد و در این یک ساله، پر بودیم از مذاکرات هسته ای!

قرار است رسانه کاغذی هم داشته باشید؟

نه، کم کم باید به فکر حفظ درخت و دار باشیم و از کاغذ، صرفنظر کنیم. اما، در شمارگان کم و معدود، به صورت دوره ای، برخی از مطالب را تصمیم داریم که به شکل کتاب های موضوعی، عرضه کنیم. الآن کتاب «مطبوعات ایران، یک سال پا به پای مذاکرات هسته ای» آماده چاپ است. به دنبال اسپانسر هستیم.

خب حالا شاید یک نفر پیدا شود و بگوید این کار چه حسنی دارد؟

دست شما درد نکند که بعد از این همه توضیح، می پرسید چه حسنی دارد! از شوخی گذشته، پرسش شما دقیق بود. خیلی دقیق بود. اما دقیقتر و کاملتر کنم این سؤال را؛ اگر یک مسئولی یا کسی، به قول حضرتعالی، پیدا شود و بگوید « خب، حالا این کار چه حسنی برای من دارد؟!» پاسخ می دهم: هیچ حسنی! اما اگر بپرسد چه فایده ای برای مملکت دارد، می گویم خیلی. برخی فواید را گفتم. مهمترینش، رفع یک نیاز جدی است، نیاز به حرف زدن با ملت ها ی دیگر، از زبان ملت ایران. رسانه ها، در مجموع و سرجمع، پیام ملت را در بر دارند ومی رسانند. منتها آب این رودخانه، پشت سد زبان، تلمبار می شود اگر به سوی دشت بیکرانه دنیای ارتباطات در فضای مجازی، راه پیدا نکند؛ باید به اقیانوس راه پیدا کند.

مثالی بزنم تا فایده  این کار بیشتر معلوم شود. به نظر من، آقای حجت الاسلام یونسی، مشاور محترم رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی اگر روزی یک سخنرانی بکند و درباره مشی و مرام جمهوری اسلامی و سعه صدر اقوام و مذاهب جامعه متکثر ایرانی در برخورد با  یکدیگرحرف بزند، به اندازه یک بیمارستانی که در تهران ساخته شده و سهامدارانش مرکب از پیروان ادیان و مذاهب مختلف  هستند، روی افکار عمومی جوامع خارج از کشور تاثیر ندارد. ضمن اینکه این یکی، حرف و شعار نیست! سر به آسمان ساییده و روی زمین مستقر و قابل لمس است..

چه بیمارستانی؟

تصادفا" مثالی زدم که  کارIFP با آن شروع شد. ما با انتخاب، تلخیص، ترجمه و نشر گزارشی شروع کردیم که درمجله کم تیراژ«فروهر» ارگان انجمن جوانان زرتشتی تهران، چاپ شده بود. خلاصه ماجرا این است که درمنطقه 22 تهران، بیمارستانی افتتاح شده بود. گزارش می گفت: جمعی  فکر کنم 30 نفره از پزشکان زرتشتی، مسلمان، یهودی و مسیحی، با سرمایه گذاری مشترک، بیمارستانی تأسیس کرده اند که  نه تنها سرمایه گذاران که کادر پزشکی و درمانی آن مرکب از پیروان  ادیان مختلف است. اطلاعات مفید دیگری هم ارائه می کرد، از توضیح وجه تسمیه نام بیمارستان گرفته تا چگونگی تجهییز بیمارستان در شرایط تحریم ظالمانه اقتصادی کشور توسط آمریکا و متحدینش.

خب این خبر بیانگر حقیقت جاری در میان مردم ایران است و در تقابل با پروژه «ایران هراسی» است، یا سخنرانی یک مقام دولتی؟ ابتدا باید این خبر  را از میان انبوهی از اطلاعات و اخبار مندرج در نشریات بیابیم، حتی الامکان خلاصه کنیم، سپس ترجمه و بعد منتشر کنیم؛ همینجا اضافه کنم که بارگذاری سایت، پایان کار نیست! بلکه توزیع خبر از طریق شبکه های اجتماعی، به نظرم اهمیت فوق العاده ای دارد. همین نمونه که عرض شد، بازتاب خوبی در شبکه‌های اجتماعی مثل توئیتر داشت.

نمونه دیگر؟

 چند وقت پیش، روزنامه اطلاعات، گزارشی داشت از مراسم رونمایی از کتاب «معنویت مسیح». این کتاب، اثری است که واتیکان آن را به عنوان یک کتاب دینی و برای تبلیغ و ترویج آیین مسیحیت، در اختیار مبلغین و کلیساها قرار می‌دهد. در ایران، یک تیم 3 نفره از مترجمین، 12 سال زحمت کشیده‌اند تا آموزه های حضرت عیسی (ع) را به زبان فارسی ترجمه کرده اند، بانی و متولی کار، دانشگاه ادیان و مذاهب (قم) بوده. در مراسم رونمایی کتاب، طبق آنچه درگزارش روزنامه اطلاعات آمده بود، سفیر واتیکان در ایران هم حضور داشته وسخنرانی کرده، و ضمن اظهار سپاس و شگفتی از اجرای این برنامه در ایران،  گفته: «من به مترجمان این اثرنمره 10 را از 10 می‌دهم» این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که در کشورهای اسلامی همسایه و یا آن دورتر، مثلا" نیجریه، گروه‌های تندرو و خشونت پیشه، دارند کلیسا آتش می زنند یا در سوریه، آثار تمدن بشری و عبادتگاه های سایر ادیان را ویران می کنند. انتشار این مطلب تنها به زبان فارسی  که کاری از پیش نمی‌برد، ما وقتی این مطلب را ترجمه و در فضای مجازی منتشر کردیم؛ آنوقت بازتاب یافت و در شبکه های اجتماعی، دست به دست شد وتوسط یک عده که حتما" تعدادشان از خوانندگان این گزارش در ایران بیشتربود، خوانده شد.

   به نظرم، حق این زحمت و پاداش این سعه صدر و تلاش فرهیختگان جامعه ایران، در راه مفاهمه بین الادیانی، با کار رسانه ای اینچنینی، بیشتر و بهتر ادا می شود؛ یک روزنامه فارسی زبان داخلی، مواد اولیه را مهیا کرده و ما پس از تبدیل آن به محتوایی قابل دریافت برای انگلیسی زبانان، با ذکر مأخذ که رسم  IFPاست، حق معنوی زحمتش را پاس داشته ایم، همافزایی یعنی این.

از این نمونه‌ها زیاد داریم و من فکر می‌کنم با ترجمه و انتشار این جنس محتوا، به زبان‌های دیگر است که می توانیم تصویر درستی از ایران امروز و مردم ایران نشان بدهیم.

این کار شما در داخل کشور هم بازتاب داشت؟

در طول یکسال گذشته، روابط عمومی IFP  نامه‌های زیادی برای مطبوعات فرستاد، یعنی هر خبر و مطلبی که برای انتشار انتخاب کنیم، منبع مطبوعاتی آن را کتبا" مطلع می کنیم. در سایت، بخشی ثابتی داریم که موسوم است به «نگاهی به صفحه اول روزنامه های امروز ایران» هر روز، ولو یک تیتر کوتاه هم شده، برگرفته از 12 تا 20 عنوان روزنامه، برخی روزها بیشتر، در این بخش ویترین می شود. تا امروز بیش از 4000 اطلاعیه موردی به اسم و نام منابع، فقط برای روزنامه ها، فاکس شده اما یکبار،  یک نفر زنگ نزد به ما بگوید چشم شما  بخاطر نگاه روزانه به این روزنامه  درد نکند. مبالغه و شلوغ نکنم، فقط از دفتر مدیریک روزنامه، به طور کتبی و فقط از طرف دو روزنامه هم زنگ زده بودند که بدانند داستان چیست! این «از طرف» را هم داشته باشید.

ببینید برنامه «خندوانه» برنامه خیلی خوبی است، مردم را شاد می‌کند، اما همین برنامه که راه می‌افتد همه از این اتفاق می‌نویسند و به آن توجه می‌کنند، اما کسی کارهایی مثل کار ما را نمی‎بیند و همین گاهی آدم را دلگیر می‌کند. مردم عادی طبیعی است که ما را نبینند، می پرسیم علت از قلم افتادن از چشم رسانه هایمان، در پایش رویدادهای فرهنگی و رسانه ای دیگر چرا؟  این است که عرض می کنم رسانه های ما، جغرافیای بسته ای دارند هم به مفهوم جغرافیای طبیعی و هم حوزه رصد وقایع اتفاقیه و هم دامنه علائق شان؛ خیلی وقت ها مخاطبشان یک گروه خاص است، چه هوادار و همباورشان باشد یا مخالف و در مقابلشان؛ سیبل اکثرشان داخلی و تعریف شده است، و حال آنکه عمده مشکلات ما، ریشه خارجی دارد و نقش افکار عمومی، بالاخص نخبگان جوامع خارجی دور یا نزدیک، در فربه شدن مسائل و شکل گیری تهدیدها و موانع توسعه و حیات بالنده کشورمان، انکارناپذیر است.

محمود عسکریه
و آخرین حرف، اگر نکته ای مانده

باز هم از شما ممنون که فرصت این گفت و گو را به من دادید تا به  معرفی  Iran Front Pageبپردازم، کاری که تیمی است و من به نمایندگی از طرف آنها حرف زدم. از همین فرصت هم استفاده کنم و از اعضای مجموعه کوچکمان، تشکر کنم. از همراهی و تلاش شبانه روزی شان ممنونم.

امیدوارم لغزش در پاسخ هایم و جایی اگر توضیحات و عرایضم نارسا بوده، احیانا" موجب سوء برداشت نشود. هر جا که نقدی و گله ای داشته ام، بویژه در خصوص رسانه هایمان، هیچ غرض و مرضی، حب و بغضی در قلب و ذهنم نسبت به همکاران و جامعه شریف مطبوعاتی ها و اهالی رسانه، نداشتم. نقد من را همانگونه تاب بیاورند که خرده گیری های خوانندگان خود را تحمل می کنند؛ ما یکی از مشتریان هر روزه کیوسک مطبوعاتی  و خواننده نشریه و کاربر پروپاقرص سایت آن ها هستیم، و حتما" به نظرات خوانندگان خود اهمیت می دهند و با شکیبایی به آن توجه می کنند. افزون براین، اگر آن ها نبودند و نباشند و زحمت نکشند این پایگاه اطلاع رسانی وجود خارجی نخواهد داشت.

هر واژه ای که برمی چینیم، از خزانه ادب وهنر آنهاست. از همه شان سپاسگزارم و برای دریافت نظرات و شنیدن نقدهایشان، چشم براهیم. در پناه خدا باشید. 

5757

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 449108

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
    3 0
    یا علی.... کار پسندیده ای است.... در پناه حق باشید
  • بهارا A1 ۱۹:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
    4 0
    احسنت به این تفکر ایرانی
  • ناصر A1 ۱۸:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۲
    0 0
    خدا وکیلی مصاحبه طولانی بود و البته پر محتوی. اما خدا و کیلی تر باید بگم خدا قوت و انشالله موفق باشین. به عنوان یک ایرانی افتخار می کنم و خوشحالم که چنین مسیری را آغاز کردین. انشالله این کار فرا جناحی در عرصه رسانه بتون رسانه هایمان را همدلتر و دلسوزانه تر کنار هم به دنیا نشان بده. خدا قوت