چرا که این شکل از دینداری و پرهیز از گناه پس از مدتی خود به شکل عادت در می آمد و به حکمِ عادت به هر دوا که کنی بی اثر شود، اندک اندک به یکی از عادات بی شمار و بی تاثیر ما بدل می شد و بازهم روز از نو و روزی از نو. از همین منظر بود که بیدل دهلوی می فرمود:
عیش و غم تو تابع رسم است ورنه چیست
در عید خنده و به محرم گریستن
با این حال ماه مبارک رمضان و ماه محرم فرصتی بود برای متفاوت زیستن. اندک فرصتی برای تجربه دیگری از زندگی. این تجربه در همه سطوح اتفاق می افتاد. تریبون های رسمی که ویترین زندگی رسمی مارا نشان می دهند بیش از همه در حفظ ظاهر کوشش می کردند. دعواهای سیاسی کم رنگ می شد. اتهام زنی ها و دشنام ها برای مدت کوتاهی لحن مهربانانه تری به خود می گرفتند و ...الخ. اما همین یکی دو روز اخیر را ملاحظه بفرمایید. ببینید در نخستین روز ماه مبارک چه صحنه ای در مجلس رقم خورد. ببنید یک روزنامه رسمی برای این که مردم را از شنیدن یک مناجاتِ دلنشین در ماه مبارک محروم کند چه حرکات محیرالعقولی از خودش نشان داد. ببینید روزنامه محترم شهردار تهران در نخستین روز ماه رمضان چه تیتری برای خود برگزید. ببینید چه حکم جانانه ای برای عده ای از کارگران همین روزها صادر شد.
حقیقتا چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ به کجا می رویم؟ روزگاری نه چندان دور قرار بود ما منادی اخلاق در جهان خالی از معنویت باشیم و به جهانی که دارد خدا را فراموش می کند بگوییم می توان در پرتو دیانت و اخلاق و ایمان، هم سیاستمدار بود و هم رفاه و توسعه را برای مردمان به ارمغان آورد. اما ظاهرا نه تنها نتوانسته ایم به شعارهای خود جامه عمل بپوشانیم بلکه از آن هایی که مورد تمسخر و انکار ما بودند نیز بسیار عقب افتاده ایم. دیگران دست کم هم چون ما دعوی اخلاق مداری و دین مداری و شریعت مداری ندارند. ما دعوی بسیار داریم و در عمل فضاحت به بار آورده ایم. اگر حقیقتا رودربایستی با خود و دیگران را کنار می گذاشتیم و رسما به اباحه گری لبیک می گفتیم باز جای امیدواری بود. بالاخره اباحه گری آشکار به مراتب از این وضعیتی که ما امروزه در آن به سر می بریم بهتر است. بدبختی این جاست که در عین بی اخلاقی های آشکار و زننده ای که هیچ زندیقی به آن تن در نمی دهد هم چنان دم از اخلاق و دیانت می زنیم و حاضر نیستیم حتی لحظه ای از شعارهای انقلابی و اسلامی دست برداریم. و نه تنها چنین می کنیم بلکه برای آن رفتارهای زشت و ناپسند خود توجیه اخلاقی و انقلابی هم می تراشیم و مدعی می شویم که همه این رفتارها بر طبق آموزه های معرفتی دینی و اخلاقی صورت می گیرد. چه باید کرد؟ و اصلا چه می توان کرد؟ آیا می توان راه برون شدی برای این وضعیتِ نابسامان متصور بود و یا این که باید در انتظار نشست تا انحطاط شدت بگیرد و زیر لب خواند: خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد.
نظر شما