۴ نفر
۶ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۳
نگاهی به شیار 143؛ ضرورت تعقیب مسئولیت حقوقی و بین‌المللی جنگ عراق و ایران

به بهانه ۶ فروردین؛ سی و دومین سالروز درگذشت پدر شهید مفقودالجسد، عبدالرسول زمانی درمزاری که طی سالها، چشم براه شناسایی و بازگشت فرزند شهیدش بود و بدون وصال و دیدار بعدی وی نیز جان به جان آفرین تسلیم کرد...!

"شیار 143"، عنوان فیلم ساخته شده ابوذر پورمحمدی و محمدحسین قاسمی به نویسندگی و کارگردانی نرگس آبیار از سوی موسسه هنرهای تصویری سوره بوده  که به موضوع دفاع مقدس و مفقود شدن یونس، فرزند الفت(مادر وی) در عملیات والفجر مقدماتی به جهت لو رفتن آن عملیات و پیدا شدن جسد بی جان او پس از 15 سال چشم انتظاری این مادر شهید و حوادث پیرامون آن می پردازد و یادآور رشادت ها و ایثارگری های بی شائبۀ رزمندگان و خانواده های شهداء و ایثارگران در طی هشت سال ایام جنگ و پس از آن و بردباری و گذشت بی بدیل مادران آنها می باشد و شایسته است به پیام ها و رازهای آن و دیگر یادمان های مشابۀ آن جنگ توجه گردد....

کوتاه نگاهی به " شیار 143" :
شیار 143، عنوان فیلم ساخته شده مزبور با هنرمندی مریلا زارعی در نقش الفت(مادر یونس)، مهران احمدی در نقش سیدعلی(پدر یکی از اسرای روستایی)، جواد عزتی در نقش شاهرخ(سرباز وظیفه گروه تجسس و شناسایی اجساد رزمندگان ایرانی)،گلاره عباسی(فردوس،خواهر یونس)،سهیلا دهقانی در نقش مریم(نامزد خواندۀ یونس)، سامان صفاری در نقش یونس(شهید مفقود و فرزند الفت)،زهرا مرادی در نقش مادر بزرگ یونس(آهی جان)،یدالله شادمانی و حسام بیگدلو و..از سوی موسسه هنرهای تصویری سوره، در یادمان جنگ عراق و ایران به جامعه هنری کشور عرضه شده است. محتوای این فیلم، بازخوانی اجمالی و پراکنده ای از ایام جنگ و عملیات والفجر مقدماتی، نحوۀ عزیمت داوطلبانۀ بسیجیان به جنگ و حضور توامان نیروهای ارتش و سپاه در آن عملیات ، روند اسارت اسرای ایرانی و بازگشت آنها و فراز و فرودهای پیش روی خانواده های شهید و مفقودالاثر یا مفقودالجسدی است که با هزاران امید و انتظار، چشم براه دریافت خبر و اطلاعی از فرزندان خویش در این رابطه، می باشند.

فیلم مزبور، صرفاً اشاره ای به لو رفتن عملیات والفجر مقدماتی کرده و جزئیات بیشتری از واقعیات آن عملیات به مانند عملیات ناموفق رمضان، از جمله مخالفت های مستمر و متعدد شهید حسن باقری، فرمانده وقت عملیات سپاه و دیدگاههای درست و مقرون به واقع وی را در بسته بودن منطقه فکّه برای انجام عملیات والفجر مقدماتی به جهت احراز شانزده رده موانع دفاعی به کار گماشتۀ عراقی ها در منطقه و نیز مخالفت مکرر وی قبل از عملیات و درجلسات گوناگون و لزوم بازنگری در طرح عملیات و انجام عملیات مزبور،علیرغم مراتب یاد شده و در نتیجه،فقدان هرگونه دستاوری برای ایران و کشته شدن هزاران نفر از سربازان و رزمندگان ایرانی در آن عملیات نمی کند و بنا به دلائل نامعلومی، گویا سهواً، از کنار آن می گذرد...!

شیار 143 به موضوع عزیمت سه نفر از اهالی روستایی در سرچشمه کرمان به جنگ می پردازد که علاوه بر یونس، فرزند الفت- فرزند سیدعلی(مهران احمدی) و یکی دیگر از هم روستایی های وی به صورت داوطلبانه به جبهه و جنگ اعزام می شوند و پیش از آن، دوره آموزشی خویش را در کرمانشاه گذرانده و علیرغم ناراحتی ها و نگرانی های خانواده آنها، با رضایت بعدی آنان و تمایل آن جوانان، دست از کار و تحصیل و اقامت در روستا کشیده و روانه جنگ می گردند و در عملیات واالفجر مقدماتی شرکت می کنند. خانواده های آنها، از جمله، الفت، مادر یونس که در نبود پدرش، هم برایش مادر بود و هم پدر؛ در شرایطی که هیچ خبر و اطلاعی از سلامت فرزندان خویش نداشتند، ناگهان در اخبار داخلی، خبر لو رفتن عملیات مزبور و شهادت و اسارت گستردۀ رزمندگان ایرانی را می شنوند و با تشدید نگرانی های آنها، روانه بسیج محل در آن روستا می گردند تا بلکه، خبری از سلامت فرزندان خویش بیابند، اما در کمال ناباوری و با وجود حضور خانواده های معترض و مضطرب در محل، مسئول بسیج محل نیز فاقد هر گونه خبر یا اطلاعی نسبت به وضعیت آنها به مانند آنها بوده است.! همین مهم بر نگرانی های آنها می افزود!.

تا اینکه،سیدعلی(مهران احمدی) و پدر یکی از آن بسیجیان به جهت عدم هر گونه اطلاعی از فرزند خود و دیگر رزمندگان روستایی با مساعدت یکی از سرهنگهای ارتش به جبهه عزیمت نمود تا بلکه، نام و نشانی از آنها بیابد و خانواده های خویش و آنها را از بی اطلاعی و نگرانی بدرآورد، اما علیرغم مخالفت اولیه سرهنگ مسئول ارتش در آن منطقه، با حمایت و همکاری بعدی وی، به خط مقدم تحت پوشش نیروهای سپاهی هدایت گردید و با وجود درخواست وی برای حضور در قسمت اصلی و مستقیم منطقه برای شناسایی اجساد فراوان رزمندگان ایرانی موجود در منطقه، اما به جهت در تیرس بودن آن از سوی نیروهای عراقی و ممتنع بودن حضور عملی نزد شهدای مزبور به جهت تسلط عراقی ها بر منطقه، انبوهی از آه و افسوس و تاسف نسبت به دستاورد سفر وی به جبهه، در سیدعلی فراهم آمد.!!

با این وجود، با اعلام خبر بازگشت اسرای ایرانی به وطن و پایان یافتن جنگ در پی پذیرش قطعنامه 598، بارقه ای از امید و هیجان در میان خانواده های آن رزمندگان روستایی و الفت به درخشیدن درآمد، اما با اطلاع از اخبار حاصله، خبر اسارت فرزند سیدعلی، موجب خوشحالی و خبر شهادت دوست یونس، سبب تالم توامان و همزمان در میان خانواده و هم روستائیان آنها گردید.!، لکن، سرنوشت یونس، کماکان نامعلوم بود و علیرغم فشارهای روحی ، عاطفی و روانی متعدد بر مادر وی(الفت) و با وجود از دست دادن و فوت همزمان مادر بزرگ وی در این ایام، هیچ خبر و اطلاعی از یونس نبود و علیرغم تلاشهای الفت، مادر وی و خواهر یونس(گلاره عباسی) برای تحصیل هرگونه اطلاع یا خبری از اسرا و آزادگان بازگشته به وطن و پرس و جو و گشت و گذار وی در میان خانواده های آنها،حتی با پای برهنۀ ناشی از عدم تسلط به حواس و هیجان وی، هیچ نشانی از یونس گم گشتۀ الفت نبوده و هر بی خبری نیز آتش فزایندۀ ای بر آه و دل و جان این مادر دردمند و چشم براه شهید(یونس شیار 143) می افروخت و وی را بیش از پیش، پیر و افسرده و ضعیف می کرد و روز به روز هم بیشتر بی حرف و بی زبان و بی گفتگو به سر می برد.!

در این میان،مریم(نامزد خواندۀ روستایی یونس) به جهت عدم بازگشت وی، ازدواج کرد و صاحب فرزندی شد و منتظر یونس نماند! شاهرخ(جواد عزتی) علیرغم هشدارهای امنیتی و نظامی مطروحه در فیلم و با وجود فعالیت در ایام خدمت نظام وظیفه خویش در لباس ارتش در گروه تجسس شهدای مفقود در منطقه، کنجکاوی و سودای جوانی وی در سر ، همراه با به خواب آمدن مکرر یونس در خوابهای شبانۀ وی و درخواست و هدایت او به سوی وی در " شیار 143" ، سبب گردید؛ شاهرخ با تمرّد عینی و عملی از دستورات مافوق نظامی خویش و بدون عنایت به ناامنی منطقه به جهت وجود مین های متعدد در آن، شخصاً، به " شیار 143" یا منطقه شهادت یونس در عملیات جنگی والفجر مقدماتی و دیگر همرزمان وی رفته و در کمال ناباوری و تعجب همگان و گروه فیلم برداری موجود در منطقه که در حال تهیه فیلم مستند مربوطه از روستا و نیز منطقه و شهادت یونس و همرزمان وی بوده اند، جسد(استخوانها و پلاک ) یونس را یافته و بدین ترتیب، " یونس گشم گشته در جنگ" شناسایی و پیدا شده و موجبات بازگشت وی به وطن و نزد الفت، مادر چشم براه وی در روستایی دور افتاده در سرچشمه کرمان و رفسنجان فراهم آمد.....!

حکایت "فلیم شیار 143 " :
شیار 143، حکایت مادری دردمند و چشم براه فرزند رزمنده خویش هست که در ایام جوانی و دوران دانشجویی خویش با رها کردن درس و کار و ترک خانواده خود و بی توجه به سرنوشت و آتیۀ مادری و معمول هر جوانی مشابه و دامادی مورد خواسته و تاکید خانواده و اطرافیان، سر از جبهه و جنگ درآورد و به صف رزمندگان جنگ هشت سالۀ عراق و ایران پیوست. شیار 143، حکایت رشادت ها و بردباری های زن سرپرست خانواده ای است که جسم و جان و آتیه و سرنوشتِ تنها پسر خویش را تقدیم جنگ نموده و با شرکت وی در عملیات لو رفتۀ والفجر مقدماتی- بعد از 15 سال چشم انتظاری، امید و آرزوی دیدار مجددِ جگر گوشۀ خویش، چند تکه استخوان و پلاک وی را به سان قنداق نوزادی دریافت کرده و امید و انتظارش، اینگونه سودای وصال و دیدار فرزند مسافر و شهیدش را به حقیقت و پایان رساند..!. شیار 143، حکایت مادری است که برای پسر رزمنده و شهیدش ، هم مادر بوده و در نبود پدر، برای وی، مادری مهربان و فداکار و حامی اصلی وی در کار و زار جنگ و زندگی...

شیار 143، بازنگری کوتاهی به آه و غم و اندوه جاری و مترتب بر خانواده های شهید مفقودالاثر و مفقودالجسدی بوده که حتی، با وجود آزادی و رهایی اسرا و ایثارگران ایرانی در بند و پایان یافتن جنگ هشت سالۀ عراق و ایران، چشم براه درب خانه و دریافت خبری از سلامت و بازگشت فرزندان اسیر یا شهید خویش بوده که خبری از آنها دریافت نمی گردید.!! شیار 143 ، حکایت تنهایی ها و غمهای مادری مهربان و چشم براه آتیه نسبت به تنها پسر و رزمنده خویش بود که جز امید به وصال مجدد وی و دیدن او در لباس دامادی، هیچ آرزوی دیگری را در سر نمی پروراند، اما در کمال ناباوری، بعد از پانزده سال چشم انتظاری و دل نگرانی، جسد بی جسم و جان وی را به اندازۀ قنداق نوزادی مشاهدۀ کرده و همان دستاورد سفر و رشادت فرزند شهیدش را با مهر و مهربانی و شکر ایزد یزدانی به آغوش گرفته و با احترام و آرامش، آنرا می ستاید و در آغوش به مانند ایام نوزادی وی، می پروراند.!

شیار 143، نماد همیاری های بی شائبه و هم افزایی های صادقانه و مسئولانۀ مردم، خانواده ها و روستائیانی است که در ایام جنگ، همراه و همیار رزمندگان و خانواده های شهداء اسراء و ایثارگرانی بوده اند که جز راستی و درستی و وحدت منطقه ای و ملی، در راستای اهداف دینی و منافع ملی، به چیز دیگری نمی اندیشدند و بدور از هرگونه چشم داشت و هیاهوی روزگار منفور و مطرود ِغیراخلاقی و نا بهنجاری ها و سوداگری های امروزی بوده اند و مکر و حیله و دروغ و نیرنگ و منفعت طلبی و مصلحت اندیشی های متعارف زمانه و خودخواهی ها و سوداگری ها و عافیت طلبی های متعارف امروزی نیز در میان نیز، بی رنگ و قدر و بی معنا بوده است...!

تکرار حکایت " شیار 143 " و نام آشنا بودن آن در جنگ :
شیار 143، حکایت نام آشنای بسیاری از شهدای مفقودالاثر و خانواده های چشم انتظاری است که درد و غم و آه و اندوه بی اطلاعی نسبت به فرزندان و رزمندگان خویش را در طول جنگ، با گوشت و پوست و جسم و جان خویش، از نزدیک لمس کرده و در طی سالیان متمادی نیز با آن آشنا بوده اند....اینجانب نیز از نزدیک، درد و آه و غم و امیدِ انتظار خانواده یونس و مادر چشم براه وی را در فیلم " شیار 143" با عمق وجود خویش به مانند خانواده خود درک کرده و با آن بیگانه نیز نبوده ام.! دراثنای جنگ، زمانی که عبدالرسول؛ برادر بزرگ اینجانب صرفاً، 15 سال بیش نداشت و دانش آموز مقطع راهنمایی نیز بیش نبود، در همان سن نوجوانی داوطلب عزیمت به جبهه و جنگ نمود.! پدر به هنگام عزیمت وی به جبهه، به صراحت فرمود : " این آخرین دیدار من با فرزندم خواهد بود و دیدار وی با من به قیامت....وی دیگر، به سلامت به وطن و آغوش خانواده باز نخواهد گشت...". با گذشت زمان، پیش بینی پدر، به شرح آتی محقق گشت و حقیقت آن بر همگان، آشکار شد...!

بدین ترتیب عبدالرسول؛این نوجوان دانش آموز به مانند بسیاری دیگر از رزمندگان، درحالیکه که صرفاً پانزده سال بیش نداشت، متاثر از تبلیغات و هیجان زمان جنگ و با اصرار و درخواست اینچنینی خویش روانه جنگ گردید و با وجود وضعیت فوق، سر از عراق و عملیات والفجر 8 درآورد و در آستانۀ عید و نوروز سال 1364 نیز خبر شهادت، اما مفقودالجسد بودن وی را به خانواده منعکس کردند! و چند صباحی دیگر- پدر نیز در 6 فروردین 1369 در غم انتظار بازگشت فرزند رزمنده خویش، در آغوش نگارنده(در حالیکه که صرفاً، 17 سال بیش نداشت)، جان به جان آفرین تسلیم کرد و عید و بهار آن سال نیز به سان سال 65، با درد و غم و آه از دست رفتنِ توامانِ پدر و بزرگ خانواده به مانند فقدان و شهادت برادر در هفته پایانی اسفند 64 همراه گشت...!!

مادر از آن پس، همواره بیمار و چشم براه درب و زنگ منزل و شنیدن هرگونه خبر و اطلاعی از فرزند شهید، اما مفقودالجسد خویش به مانند الفت؛ مادر یونس در " فیلم شیار 143" بود و بازگشت اسرا و ایثارگران جنگ نیز با وجود خوشحالی و خرسندی مادر از این موضوع نسبت به اسرای ایرانی، وضعیت نگران و چشم براه وی و خانواده را بیش از پیش تشدید کرد.! مادر نیز به سان الفت در شیار 143، با همراه داشتن عکسی از فرزند شهید و بی جسد خویش- کوچه به کوچه، خانه به خانه، خیابان به خیابان، اتوبوس به اتوبوس، قطار به قطار و شهر به شهر، بدنبال فرزند مفقود شدۀ خویش در میان آزادگان و اسرای بازگشته به وطن و ایران می گشت تا بلکه، نام و نشان و اطلاعی از فرزند گم گشتۀ خویشة(عبدالرسول) بیابد و امید بازگشت وی را به خانه و کاشانه به واقعیت تبدیل نماید؟!

اما دریغ از هر گونه خبر یا اطلاعی نسبت به فرزند مفقود شده خویش در جنگ و عملیات والفجر 8 در فاو ام القصر عراق...! در این ایام انتظار و امید، شرایط مادر و خانواده بسیار حساس و دل نگران بوده و کنترل مادر و غم و آه فزایندۀ و روزافزون وی به مانند الفت ؛مادر یونس در "فیلم شیار 143" بسیار سخت و دردناک بوده است و مادر نیز با وجود از دست دادن همسر و پسر جوانش و بی نتیجه بودنِ تلاش های وی و خانواده برای بازگشت فرزندش و یا یافتن هر گونه اطلاعی نسبت به او، روز بروز تحلیل رفته و با گیسوان سفید و بیمار خویش، بر نگرانی ها و دغدغه های خانواده و اطرافیان نیز می افزود...!

وضعیت مادر عبدالرسول به مانند الفت، مادر یونس در فیلم مزبور، مشابه هزاران خانواده شهید و رزمنده ای بود که فرزندان خویش را در جنگ تاسف بار عراق و ایران از دست داده و هیچ نام و نشانی و ردی از آنها به جای نمانده بود...! و خصوصاً، با اعلام وجود و حضور بسیاری از اسرا در عراق و عدم بازگشت آنها و ناموفق بودنِ دیپلماسی ایرانی و عراقی برای تعیین تکلیف نهایی و قطعی بازگرداندن آنها به موطن خویش و کم رنگ بودن اقدامات کم اثر به عمل آمده در سالهای بعد از جنگ، به این نگرانی و چشم انتظاری مستمر، بیشتر دامن می زد و روز به روز، درد و آه و اندوه خانواده های مزبور را بیشتر می کرد.! چه بسیار پدران و مادرانی که در غم فراق فرزندان شهید یا مفقود خویش به مانند پدر نگارنده و عبدالرسول، در طی سالهای امید و آه و انتظار، جان به جان آفرین تسلیم نمودند و به دیدار حق شتافتند و محروم از فیض حضور و دیدار مجدد فرزندان به جنگ رفته و هدایت شدۀ خویش و دیدار دوباره آنها...! و این آرزو را با خود به آرامگاه ابدی خویش بردند و ...!

با این وجود، بعد از 11 سال چشم انتظاری شبانه روزی و مستمر، سرانجام با اعلام یافتن خبر پیدا کردن جسد عبدالرسول- بارقه ای از امید در چشمان پینه بسته مادر و خانواده به درخشیدن درآمد...! اخبار و گزارشات اعلامی، حکایت از شناسایی و یافتن شهید عبدالرسول(برادر نگارنده) به سان یونس(بعد از 15 سال در "فیلم شیار 143")- بعد از 11 سال مفقودالاثری و مفقودالجسدی وی داشته است.! در این میان، نگرانی دیگری به خانواده افزوده شد و آن اینکه، چگونه این خبر را به اطلاع مادر پیر و کهنسال آن شهید برسانند که سلامت وی بیش از این به خطر نیافتد!؟

در شب بازگشت جسد بی جان عبدالرسول به زادگاه خویش، با حضور خانواده و اقوام نزدیک وی، بنا بود؛ مادر را از این خبر و موضوع بازگشت فرزند شهیدش، پس از 11 سال چشم انتظاری آگاه کرده و او را برای مقدمات تشییع و تدفین فرزندش برای روزهای آتی آماده نمائیم...! سکوت شدیدی در میان حاضرین در منزل مادر عبدالرسول حاکم بود و هر یک با نگاه چشمان نگران،نافذ و غمبار خویش خویش، مسئولیت اعلام این خبر را به دیگری هدایت و محوّل می کرد.! و نگران از اعلان خبر و از دست رفتن احتمالی سلامت باقیماندۀ این مادر شهید و چشم انتظاری بود که در طی سالهای بی خبری از فرزندش، با وجود غم و آه و اندوه فراوان؛ درس مقاومت و ایثار را به شخصه تجربه کرده بود و خود، نمادی از ایثار و مقاومت و انسانیت برای همگان شده بود..!

مادر،در میان سکوت فراوان حاکم بر منزل و خانواده و اقوام نزدیک، به ناگاه، سکوت خویش را شکست و خطاب به خانواده و حضار فرمود : " ...چه چیزی را از من مخفی می کنید؟ چرا اینقدر مضطرب و نگرانید؟! من می دانم و به من الهام شده است که فرزندم در راه هست و آمده است؟ چرا در مقام مخفی کردن آن از من برمی آئید..؟! از دو هفته پیش به من الهام شده بود که فرزندم برمی گردد و خودم را برای این بازگشت آماده کرده ام. به همین خاطر، برای پذیرایی و استقبال از فرزندم و فراهم آوردن مقدمات مراسم وی و پذیرایی از میمهانان، همه چیز را به کسبه محل و ...سفارش داده ام و همه چیز برای استقبال فرزندم آماده هست و شما نگران چیزی نباشید..." !!!
فرزندان و نوادگان و خانواده این مادر شهید در کمال ناباوری و تعجب از فرموده های مادر،ناگهان بغضشان ترکید و با اشک و احترام و دست بوسی، مادر را به آغوش گرفته و به وی تبریک و تسلیت گفتند و اینچنین دریافت، بزرگی دل و ژرفای احساس و نگاه مادر شهیدی که در طی 11 سال مفقودی فرزند شهیدش، با عمق جان با وی زندگی کرده و چشم براه دیدار و وصال او بود و با الهام از حضرت باری تعالی و مهر بی پایان مادری خویش، خبر بازگشت فرزند شهیدش نیز به وی، بدون اعلام هر کسی به وی، بدو الهام شده بود و در جریان آن نیز بدین ترتیب قرار گرفته است...!

صبح روز بعد، عبدالرسول با حضور پُر شور مردم و همشهریان این شهید تازه بازگشته به وطن با احترام و نکوئی، تشییع گردید و در بوستان شهدای منطقه در خاک آرمید...مادر و خانواده هر هفته با حضور بر آرامگاه فرزندش و نجوای مادرانۀ خویش ، اندکی آرام گرفته و آنرا به ترتیب هر هفته و ماه، در دستور کار خویش قرار داده است، اما نگاه غمناک مادر، حکایت از درد و آه و تالمی ماندگار و قدیمی از دوری و نبود فرزندش در طی سالیان مزبور، همراه با غم از دست دادنِ توامان همسرش در ایام چشم انتظاری نسبت به بازگشت فرزندش و عدم دیدار آنها با هم دارد و آنرا در سینۀ پر داغ و حکایت خویش، از همگان پنهان ساخته است.!

با این وجود،علیرغم بازگشت عبدالرسول، درک واقعیتی تاسف بار، آتش بر جگر نگارنده و برخی از اعضای خانواده وی زد و آن اینکه، بنا به اعلام خصوصی یکی از اعضای گروه تجسس و شناسایی شهدای مفقود و اجساد عبدالرسول و دیگر هم سنگری های وی در منطقه فاو ام القصرعراق و تائید بعدی همرزمان دیگر آنها، متاسفانه، وی به همراه 15 هم سنگر او از سوی بعثی ها در عملیات والفجر 8 در سال 1364، زنده زنده سر بریده شده و هیچ یک از آن 16 شهید بازگشت داده شده به وطن، دارای سر نبوده و فاقد جمجمه مربوطه نیز بوده اند...! وقتی به سان یونس در فیلم شیار 143، پرده تابوت جنازه عبدالرسول کنار زده شد، در کمال ناباوری، جسد این برادر را به اندازه قنداق نوزادی یافته که خبری از اندام رشید وی نبود و با بازگشایی پارچه سفید پوشانده بر اندک استخوانهای باقیماندۀ وی، متوجه عدم وجود جمجمه سر برادر و احراز مراتب صّحت خبر و گزارش اعلامی گروه تجسس عبدالرسول و همرزمان وی شده بودم و این درد جانگاه نیز کماکان ، بر دل و ذهن نگارنده، پس از 21 سال سنگینی کرده و با آن کنار نیامده است...!!!

رازها و پیام های شیار 143 و یادمان های جنگی مشابه :
بی جهت نبود، با مشاهدۀ " فیلم شیار 143" و بازی هنرمندانۀ هنرمند توانمند و شایسته، خانم مریلا زارعی در نقش الفت،مادر یونس، همان فرزند شهید و مفقود وی در آن فیلم ، به ناگاه غصۀ پُر قصۀ غم و آه و چشم انتظاری مادر خویش و فضای حاکم بر خانواده و خاندان در طی 11 سال چشم انتظاری بازگشت برادر نگارنده، به ترتیب مزبور به یاد آمد و در اندیشه نگارش این یادداشت، به یادمان آن و نیز احترام و تقدیر نسبی از ساخت فیلم قابل تامل و تعمّق " شیار 143" و سپاس از کارگردان، تهیه کننده و بازیگران محترم آن، خصوصاً، خانم مریلا زارعی، این هنرمند توانمند و مادر ارزشمند یونس در آن فیلم برآمده که یاد و یادمانی از رشادت ها و ایثارگری های ارزشمند و غیرقابل توصیف رزمندگان، ایثارگران، جانبازان و خانواده های شهدایی باشد که از جسم و جان و مال و سرنوشت و آتیه خویش، با راستی و درستی و صدق و اخلاص گذشتند تا درس ادب و احترام و حد شناسی و قدرشناسی نسبت به آیندگان را به ما ارزانی دارند، نه آنکه در کمال ناباوری و تاسف؛ شاهد بحران در اخلاق، فرهنگ، اجتماع، سیاست و روند فزایندۀ فساد، فحشاء، نابهنجاری و نقض گستردۀ ارزشهای اخلاقی و انسانی در جامعه، همراه با رفتارهای غیرمسئولانۀ بسیاری از آقا زاده های عافیت طلب و مصلحت اندیشی بوده که بدور از هر گونه مشارکت و تعهد نسبت به جنگ و وطن و کشور، در ایران و خارج از مرزها در ایام خون و جنگ در سلامت، در حال تحصیل و تجارت و سوداگری و راحت طلبی خویش و گروهی مربوطه بوده اند و نیز خواهند بود....!

مسئولیت دولت در تعقیب مسئولیت حقوقی و بین المللی دولت عراق :
جنگ عراق و ایران با میلیون ها کشته و بی خانمان و میلیاردها خسارات مادی و معنوی، درد و رنج اسارت و چشم انتظاری بازگشت اسراء و مفقودان و جاوید الاثرها، بمباران هوایی شهرها و روستاها، وجود میلیون ها مصدوم و جانباز،تبعات مستمر ناشی از بمباران شیمیایی سردشت و مناطق اطراف و غم جانکاه حاکم و مستمر پیدا و پنهان مشهود و موجود بر مصدومان و خانواده های قربانیان بمباران های شیمیایی سردشت و پیامدهای تاسف بار و فزایندۀ مستمر آن تاکنون، قحطی ها و کمبودها و آه و ناله کودکان، زنان، مادران و پدران و دلواپسی همگان؛ از کوچک و بزرگ، درکنار رفاه بی دردان و سودجویان و برخی از فرصت طلبان، حاشیه نشینان و خارج نشینانِ ایام جنگ!!! ؛ هنوز در نگاهها و خاطرات مردم فراموش نشده است.!
با وجود احراز آغاز جنگ از سوی عراق و متجاوزخواندن آن کشور از سوی خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد برابر گزارش کمیته حقیقت یاب قطعنامه 598 آن سازمان و علیرغم صدور بیانیۀ سازمان ملل علیه کاربرد سلاح‏های شیمیایی توسط رژیم بعثی عراق و نیز با وجود تعهد بین المللی دولت عراق نسبت به پروتکل 1925 ژنو، مبنی بر ممنوعیت استفاده از سلاحهای شیمیایی و در مقابل، بمباران شیمایی مکرر سردشت و روستاهای مجاور و استفاده از سلاحهای مخرب شیمایی علیه نظامیان و شهروندان غیرنظامی آن قرار دادن سردشت بعنوان اولین شهرقربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان که به منزلۀ نقض فاحش پروتکل 1925 (منع کاربرد سلاح های شیمیایی)، کنوانسیون چهارم ژنو 1949 (در مورد حمایت از غیر نظامیان در زمان جنگ) و عرف های مسلم جنگی (قراردادهای لاهه 1970 ) و در نتیجه، قواعد آمره ای حقوق بین المللی در این باره می باشد، مسئولیت بین المللی آن دولت از سوی دولت ایران به درستی تعقیب نشده است.

بدیهی است در مسئولیت بین المللی دولت عراق و تعهد ملی و بین المللی دولت ایران نسبت به تعقیب مسئولیت بین المللی دولت مزبور در مراجع بین المللی، در راستای الزامات حقوقی و بین المللی مربوط به مسئولیت بین المللی دولت مزبور در حقوق بین الملل در پرتو"نظریه حمایت از اتباع در حقوق بین الملل»،کنوانسیون مسئولیت بین المللی دولت"، پروتکل 1925 ژنو و کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی (CWC) ،کنوانسیون چهارم ژنو 1949 ، قراردادهای 1970 لاهه و نیز الزام دولت ایران به دفاع از کیان و منافع ملی و مردمی شهروندان متضرر از جنگ مزبور و خانواده های شهداء، جانبازان و اسرای جنگی مربوطه و ضرورت تعقیب بین المللی الزام دولت برادر و دوست عراق! به جبران خسارات و پرداخت غرامات وارده به قربانیان و مصدومان بمباران شیمیایی سردشت به مانند خسارات وارده ناشی از جنگ هشت ساله به ایران، به لحاظ متجاوز شناخته شدن دولت عراق در جنگ مزبور نسبت به ایران و مسئولیت بین المللی افعال متخلفانۀ آن کشور نسبت به شهروندان و مصدومان و قربانیان جنگی ایرانی تردیدی نیست.

با این وجود،مواضع منفعلانه،غیرمسئولانه و کم رنگ دولت ایران نسبت به مسئولیت بین المللی جنگ هشت ساله مزبور و عدم تعقیب مسئولیت بین المللی دولت عراق در این ارتباط ، با وجود وعده های مکرر وزارت امور خارجه ایران و دیگر دوائر دولتی و نظامی مربوطه به حمایت از مردم جنگ زده و شیمایی سردشت و اطراف به حمایت بین المللی از آنها و نیز لزوم تعقیب مسئولیت بین المللی دولت عراق نسبت بدان و جنگ مزبور،حتی، در راستای اعمال و اجرای همه جانبۀ " قانون شناسایی و حمایت از مصدومان شیمایی" نسبت به قربانیان شیمیایی سردشت و اطراف و بلاتکلیف بودن وضعیت قانونی و حقوقی آنها و نیز عدم دریافت مناسب و موثر حمایت های درمانی و دولتی مربوطه و نارضایتی گستردۀ مردم آن منطقه و فرافکنی های مکرر و مستمر بنیاد شهید و امور ایثارگران و دیگر دوائر دولتی مربوطه و اعلام مکرر مردم و مسئولان منطقه ای مزبور در این باره، با وجود تکالیف قانونی مقرر در آن قانون نیز محل تامل می باشد.!

از اینرو، ضروری است،دولت تدبیر و امید، وزارت امورخارجه ایران و شخص ریس جمهور؛ ضمن انتشار و ایجاد امکان دسترسی عمومی و مردمی به اسناد جنگ و واقعیات و حقایق در پس پرده آن، خصوصاًَ، نسبت به کم و کیف وضعیت قربانیان و مصدومان آن و بویژه، عملیات های جنگی لو رفته و منجر به شهادت و اسارت گستردۀ رزمندگان ایرانی به مانند والفجرمقدماتی، کربلای 4 و عملیات های شکست خورده ای چون رمضان و... به استناد " قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات"، در مقام ادای توضیح صادقانه،شفاف، مستند و مسئولانه نسبت به حقایق مزبور و فراز و فرودهای جنگ عراق و ایران برآیند و مسئولیت عاملین و دست اندرکاران احتمالی قصور در عملیات های مزبور و جنگ را در مراجع نظامی و قضایی ذیربط با ادای توضیح مستمر و مستند به مردم، رسانه ها، افکار عمومی و خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران، در دستور تعقیب فوری و آنی خویش، در آستانۀ انتخابات پیش روی ریاست جمهوری آتی قرار دهند تا مبنای صداقت، تعهد و وعده های مسئولانه دولت یازدهم و وعده " تدبیر و امید" آن دولت، در عمل برای مردم و رسانه ها و آن خانواده های دردمند و داغدار جنگی، بیش از پیش، آشکار و روشن گردد تا نیازی به پیش داوری و قضاوت مغایر با آن برای آنها نسبت به عملکرد دولت یازدهم و سایر دولتهای قبلی در باره جنگ و آثار آن نباشد و به قول معروف؛ ماحصل صحبت، تکرار مکررات نگردد...!

با این وجود،جای بسی تاسف و تاثر است؛ تعقیب مسئولیت بین المللی عراق و کشورهای حامی وی طی سالهای پیش از جنگ با گذشت زمان، به نسیان گرائید! و این حقوق مکتسبۀ ملی و بین المللی مردم و دولت و یکایک آسیب دیده گان مستقیم و غیرمستقیمِ ناشی از جنگ و خانواده های ایثارگران و شهداء بدون هرگونه نظر سنجی از آنها یا دریافت یا مطالبۀ رسمی و عینی خسارات پیدا و پنهان جنگ، بنا به ملاحظات سیاسی و مصلحت اندیشی های متعارف و مرسوم در دیپلماسی داخلی و بین المللی، در عمل کم رنگ و فراموش شده و خود، جزئی از تاریخ معاصر شده است!! و در نتیجه، سبب بروز و ظهور روزافزونِ احساس زیان و تاسف بسیاری از آسیب دیدگان و خانواده های شهداء و ایثارگران به جهت تغییر بنیادین ارزش ها و هنجارهای جامعه و فاصلۀ غیر قابل انکار شعارها و وعده ها و تبلیغات معمولۀ ایام جنگ و فراموش شدنِ درد و آه و نیاز و انتظارات آنها و جانبازان نخاعی، شیمیایی، روحی و جسمی و نیز خانواده های دارای شهدای مفقود و مانند آنها شده است!.

همین مهم؛ ضرورت بازنگری نسبت به فرهنگ جبهه و جنگ و تبیین روزآمدِ انتظارات و دستاوردهای آن و مسئولیت قانونی عاملان احتمالی استمرار و تداوم جنگ ویرانگر و فاجعۀ انسانی قرن و نیز مسئولیت نهادها و سازمان های مربوطه و متولی و نیز تعقیب توامان مسئولیت حقوقی و بین المللی خسارات مادی و معنوی و بین المللی ناشی از آن از عراق و دولتهای همراه و همیار آنها را بدون توجه به مصلحت گرائی های متعارف سیاسی و خدمت یا خیانت احتمالی دست اندرکاران مربوطه در آن جنگ را در بین مسئولان و مقامات وقت ایرانی، امری محتوم می سازد.
با این حال،اساساً، این سئوال جدی و بنیادین در بین مردم و افکار عمومی مطرح است و بدان پاسخ داده نشده است؛ دستاورد هشت سال جنگ و ویرانی و تلفات شدید و بی شمار انسانی و خسارات مادی و معنوی فراوان نسبت به دولتهای عراق و ایران، در وضعیت موصوف چه بوده است؟ و چرا مسئولیت بین المللی متجاوز و اجرای قطعنامه ها و بیانیه های سازمان ملل، برخلاف وضعیت دولت کوچک تجاوز شدۀ کویت که موفق به تحصیل تدریجی خسارات تجاوز عراق به کشور خود، با استفاده از دیپلماسی ملی و بین المللی و حمایت های جهانی شده است، از سوی ایران تعقیب و اجرا نشده و در عمل و در حال حاضر نیز همان عراق متجاوز به " دولت برادر عراق " و " یکی از همراهان سیاسی و متحد ایران" ، در منطقه و جهان نیز عملاًَ تبدیل شده است؟!
به راستی،مردم و آسیب دیدگان جنگ و خانواده های شهداء و ایثارگران و جانبازان محترم به مانند مردم دردمند سردشت و قربانیان بمباران شیمیایی آن، نباید نقشی در این اتخاذ تصمیم و تغییر اساسی دیپلماسی ایران داشته باشند؟ یا باید بدون توجه به نظرات و دیدگاهها، احساسات و انتظارات آنها و بدون تعقیب حقوق قانونی و بین المللی آنها، در جهت تغییر سیاست خارجی و رویکرد بین المللی و خارجی ایران با عراق متجاوز و کشورهای حمایت گر آن برآمد؟!

یقیناً،دولتمردان و مسئولان حتماً، فراموش نکرده اند ؛ هشت سال جنگ ویرانگر و رشادت ها و جانبازی های و شهادت با حضور مردم و فرزندان آنها در خطوط مقدم جبهه و جنگ و آتش بوده و نشانه ای از حضور آقازاده های لُژ نشینِ در رفاه آرمیده و بسیاری از مسئولان یا فرزندانِ در خارج رفتۀ و ماندۀ آنها در عافیت، در ایام جنگ نبوده است.!! حال، گویا تغییر رویکرد و سیاست خارجی ایران نسبت به عراق، بدون هرگونه توجهی به مراتب موصوف و حقوق آنها و به فراموشی سپردنِ تاریخ جنگ و فجایع انسانی و حقوق بشری حاصل از تجاوز به ایران و اعمال متخلفانه بین المللی عراق و متحدان آن و نیز بدون هرگونه تعیین تکلیف نهایی و قطعی وضعیت اسراء و مفقودین باقیماندۀ جنگ و همچنین، بدون هرگونه تعقیب اجرایی قطعنامه ها و بیانیه های صادره سازمان ملل متحد علیه دولت متجاوز عراق توسط ایران و نقض عینی و عملی حقوق مکتسبه آسیب دیدگان جنگ، خانواده های شهداء، ایثارگران و جانبازان محترم و عدم جلب نظر موافق آنها و فقدان مطالبه نهایی و قطعی غرامت وخسارات ناشی از جنگ مزبور، در راستای تعقیب مسئولیت بین المللی دولت عراق، صورت پذیرفته و بر تجدید و تکرار سئوال اساسی مطروحه تاکید دارد : دستاورد هشت سال جنگ و ویرانی و تلفات شدید و بی شمار انسانی و خسارات مادی و معنوی فراوان آن در وضعیت یاد شده چه بوده و چرا و چگونه می تواند توجیه گردد؟!

بی گمان، زخم های پیدا و پنهان، مستمر و درد و آه مزمنِ انتظار خانواده های مفقودین و جانبازان شیمیایی چون قربانیان بمباران شیمیایی سردشت و مصدومان قطع نخاعی و نامعلوم بودنِ سرنوشت نهایی بسیاری از رزمندگان و اسرای جنگ و بلاتکلیفی خانواده های آنان، پس از سالها انتظار- بی مهری مستمر و تاسف بار نسبت به بسیاری از ایثارگران و خانواده های شهداء و عدم مسئولیت پذیری نسبت به شان و جایگاه و اعتبار عرفی و حقوقی آنها و تشدید نارضایتی بین آنها و رها شدن بسیاری از آنان در عمل، به مانند مردم بی پناه و ناراضی سردشت، نشانه های خوبی از کارکرد بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس و مدیریت بنیاد شهید و ایثارگران و دیگر نهادهای ذیربط و نیز فرهنگ نکوداشت آنها و عملکرد و کارکرد دولتهای قبلی و فعلی به دست نداده و می تواند مسئولیت حقوقی و قانونی آن سازمان و دست اندرکاران و مسئولان ذیربط را با خود به همراه داشته باشد!.
علاوه بر این،عدم تدوین و تبیین تاریخ کامل جنگ و اسناد واقعی و حقیقی آن و مکتوم ماندن بسیاری از اسناد و واقعیات مربوط به جنگ هشت ساله ایران و عراق، عدم ثبت و ضبط موثر و جامع تاریخ شفاهی جنگ و خاطرات، مشاهدات و تجربیان رزمندگان، ایثارگران و خانواده های آن و عدم تدقیق و مستند سازی و انتشار آنها و حقایق و واقعیات پس از جنگ و وضعیت آنان و نیز عدم هرگونه پاسخگویی شفاف نسبت به ادامه و تداوم غیرمسئولانه جنگ مزبور و تاکید بر استمرار آن و نیز عدم توجه و تعقیب مسئولیت بسیاری از اشتباهات معموله در عملیات جنگی ناموفق و شکست خورده و لو رفته دست اندرکاران مربوطۀ آنها، با وجود تحمیل خسارات متعدد مادی و انسانی فراوان ؛ خود، حکایت تلخ و تاسف بار دیگری است که تاریخ در این باره به مانند افکار عمومی قضاوت خواهد.!

فراموش نمودنِ خدمات و جانبازی ها و ایثارگری های صادقانه آنها و تعهدات ملی و بین المللی ایران نسبت به جنگ و مردم و خانواده های مزبور و ایثارگران و جانبازان محترم، رفتار غیرمسئولانه و موهِنی نسبت به فرهنگ ایثارگری و شهادت بوده که زیبندۀ مردم و مسئولان، در هیچ زمانی نبوده و نخواهد بود!. مطالبۀ خسارات مادی و معنوی ناشی از جنگ از کشور متجاوز عراق و تعقیب نهایی مسئولیت حقوقی و بین المللی آن دولت و کشورهای حامی آن، به مانند تعقیب نهایی وضعیت همان رزمندگان و اسرای مفقود و بی نام و نشان و رفع انتظار از خانواده های فراموش شده آنان؛ خود حکایت ضروری دیگری است که متاسفانه، به گذر زمان و بی توجهی سپرده شده است...!!! و توجه به مراتب مزبور و دردهای پیدا و پنهانِ یاد شده و رعایت همین نکته برای مردم و مسئولان نسبت به جنگ موصوف، بس..!! 
" شیار 143"، گوتاه نگاه و تلنگری نام آشنا بر وضعیت مزبور می باشد و بیانگر غم ها، دردها و چشم انتظاری های بی پایانی خانواده های رزمنده و شهیدی است که جسم و جان و راحت تن و روان خویش را در راستای اهداف ملی و مذهبی پیش کش وطن کرده اند و نباید شاهد وضعت تاسف بار موجود در جامعه و شان و جایگاه خانواده های خویش و ایثارگران و بی مهرهای مستمر نهادهای مسئول در این باره باشند..!

* حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری
Email : zamani.i.legal.institute@gmail.com

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 544931

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۹:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
    6 0
    رزمندگان ، شهداء و ایثارگران و خانواده های آنها شایسته بی مهری مردم و مسئولان نخواهند بود... ضروری است مسئولان نسبت به وضعیت موجود آنها و جامعه پاسخگو باشند...