سرهنگ علیفر می گوید کاپلو را به عنوان مربی قبول ندارد. عکس ها:زاوش محمدی

فرهاد عشوندی_ احسان خراسانی/ خبرگزاری خبرآنلاین؛ سرهنگ علیفر این روزها محبوبیت زیادی در شبکه های اجتماعی دارد. او که از مخالفان شدید دفاع خطی است مهمان ما در کافه خبر بود و به سوالات ما درباره انتقادهایش از مربیان روز اروپا پاسخ داد.


جناب سرهنگ اتفاقات اخیر شروع کنیم و اینکه شما دوباره خبرساز شدید؟

پیش از هر چیز من خدمتتان عرض کنم که در این چند وقت اخیر بدون اغراق شاید من روزانه 3 بار با رسانه های مختلف مصاحبه می کنم و مسائل به نظر کمی تکراری شده اند. 

فکر کنم همه چیز از مصاحبه شما با تماشاگران امروز و جمله تاریخی تان درباره گواردیولا شروع شد؟

بله به هر حال اینها یک سری مسائل است که بارها درباره آن صحبت شده است. شما خودتان بهتر از من می دانید که این روزها فضای مجازی و اینترنت یکی از سرگرمی های اصلی افراد کشور ما شده است. چون کسی که برای تفریح کردن وقت و یا حتی پول ندارد، سراغ اینترنت می رود که کاملا در دسترس است.

این روزها هم که حسابی شما یکی از اصلی ترین سوژه ها بودید؟

دوستان نمی توان گفت که به من علاقه دارند. چون بالاخره حرفه کاری شان است و دنبال کسی می روند که صحبت درباره اش زیاد باشد. دوستان برای مسائل مختلف با من تماس می گیرند و مصاحبه می کنند. من به هر سوالی که شما داشه باشید پاسخ می دهم. ولی فکر کنم بهتر باشد کمی از آن چارچوب تکراری اخیر فاصله بگیریم.


اتفاقا می خواهیم کمی فنی تر صحبت کنیم. ولی یکی از اصلی ترین سوال های من درباره آن بیانیه تند شما بود که کمی از ادبیات علیرضا علیفر دور بود. من حقیقتا فکر می کنم که خود شما آن را ننوشتید!

من می خواستم که یک مقدار به دور از این حاشیه ها صحبت کنیم. ولی حالا من این یک سوال را پاسخ می دهم. به نظر کمتر به این مسائل بپردازیم بهتر باشد. اما در جواب سوالتان در ابتدا بگویم که هر انسانی دامنه صبر خاصی دارد. هیچ دو نفری هم آستانه تحمل شان مثل هم نیست. اصلا این یکی از ویژگی های خلقت خداوند است که حتی شاید دو برادر دو قلو هم از نظر ویژگی های اخلاقی 180 درجه با هم فرق داشته باشند. من به شخصه دامنه صبوری ام بالاست و شاید شنیده باشید که به عنوان مرد صبور صدا و سیما از من نام می برند. ولی به هر حال یک روزی انسان به آن نقطه ...

ما دو روز قبل از آن بیانیه با هم حرف زدیم. روز قبلش هم همینطور. ولی آن ادبیات نوشتاری شما نبود. واقعا شما آن بیانیه را خودتان نوشتید؟

مطمئنا خودم نوشتم. من یک چیزی را خدمتتان عرض کنم اصلا به کسی اطمینان ندارم که چنین کاری را به او بسپارم.

حتی جواد خیابانی یک متنی را به چند نفر فرستاده بود که خیلی شبیه نوشته شما بود!

باور کنید که من جواد خیابانی را 3-4 سال است اصلا ندیده ام. حتی تلفنی هم با او حرف نزدم. جواد در این قضیه به من محبت کرد. اما در مجموع من گزارشگر های همکارم را خیلی نمی بینم. شما انگار هنوز شخصیت من را کامل نشناختید. من کسی هستم که حتی کوچکترین کار خودم را به کس دیگری واگذار نمی کنم. خصوصا چنین مسائلی را که انقدر مهم هستند.

پس خیلی شاکی بودید؟

نمی خواهم دوباره وارد این مسئله بشوم. اما پاسخ شما این است که صبوری انسان بالاخره نقطه پایانی دارد. من به آن نقطه پایان رسیدم.

فردای این پایان صبوری تان، ماجرای عادل پیش آمد. ولی شما اصلا واکنشی نشان ندادید؟

اتفاقا همان شب یکی از دوستان صدای عادل را برای من فرستاد و گفت « آقا این هم از رفقا و همکارانت! » ولی در واقع عادل اصلا چیزی نگفته بود. نمی دانم چرا این قضیه اینقدر بزرگ شد. عادل فقط گفت « کاری هم با معمار ورزشگاه نداریم. اصلا چه کاریه؟! » این اصلا چه کاریه حتی خیلی جمله قشنگی بود. یعنی اینکه علیفر سال ها این اطلاعات را می داد. در حالیکه کسی از این چیز ها نمی گفت. حالا عادل گفت که چه کاری است که اسم معمار ورزشگاه را بگوییم و برای خود دردسر درست کنیم؟

این همان روحیه است که ما دوست داریم همیشه از شما ببینیم؟

همیشه همین هستم. در همه جای دنیا هر شخصیتی که برای مردم شناخته شده است، هم طرفدار مربوط به خودش و هم مخالفانی دارد. در حالیکه من فکر می کنم همه جای دنیا تعداد طرفداران بیشتر است. ولی طبیعی است که مخالف هم وجود داشته باشد. این مخالفان هم به چند دسته تقسیم می شوند. یک سری مخالفان شدید من هستند و یک سری هم مخالفانی که در حد پایین تری هستند.

من که موافق نیستم شما مخالف دارید. چون مثلا یکی از سایت ها درباره گزارشگران دور گروهی نظرسنجی کرده بود، که شما بین 9 نفر می دانید چندم شدید؟

دوم شدم. آن هم بعد از این اتفاقات و تازه من دو بازی که خیلی مهم نبودند را گزارش کردم. ولی مخالف که همه دارند. ببینید من کسی هستم که شخصیت برونی خودم را همیشه بروز می دهم. در این 21 سال که در صدا و سیما بوده ام، همه دوستان می دانند که من اصلا اهل تظاهر نیستم. به نظر من همه آدم های شناخته شده در همه جای دنیا هم موافق دارند و هم منتقد و مخالف. اصلا نباید انتظار داشت که یک نفر مخالف نداشته باشد. منتقد که همه دارند. ولی حتی اگر سراغ محبوب ترین های کشورمان هم برویم باز هم مخالفانی برای آنها پیدا می شود. حالا یکی از دوستان به من می گفت درجامعه کسانی که مهم تر می شوند، دشمنان بیشتری هم پیدا می کنند.

گروهی از منتقدان و یا شاید مخالفان شما می گویند که علیرضا علیفر دوست دارد در خلاف مسیر آب شنا کند و مثل همه نباشد. تا شاید نامش بیشتر سر زبان ها بیافتد؟

من در این شرایط که اصلا نیازی به مشهور شدن ندارم و شاید در شروع کار این انگیزه بود. ولی الان که شهرت فقط برای من دردسر است. من الان فقط دنبال حفظ اعتبار هستم. به نظر خودم و حالا طرفدارانم، باید بگویم که من در حرفه خودم آدم متفاوتی هستم و علت مطرح بودن خودم را همین می دانم که بیشتر از یک گزارشگر فوتبال شناخته شده ام. همانطور که قبلا گفتم، من اصلا علاقه ای به تظاهر ندارم و تا به یک چیز اعتقاد پیدا نکنم، اصلا آن را بروز نمی دهم.

یک مقدار فنی تر صحبت کنیم و این بار از خودتان شروع کنیم. این دفعه با آنتونیه کونته به مشکل خوردید! در حالی که 3-5-2 هم بازی می کرد؟

من با کونته مشکل ندارم. ولی هر مربی که با دفاع خطی بازی کند را حتی خوبی هایش را هم فراموش می کنم. یعنی این عیب انقدر بزرگ است که باعث چنین چیزی می شود. آقای کونته هم با سیستم دفاع خطی بازی نمی کند. شما اگر به بازی بونوچی دقت کنید، یک دفاع آخر متفکر است. این را توجه داشته باشید که تفکرات مربی نه در ایران و نه در خارج از اینجا، 100 درصد به بازیکنان منتقل نمی شود. ولی اگر من مربی یک تیم باشم، این تفکرات را به طور کامل انتقال می دهم. در تمرینات طوری کار می کنم که چیزی که می خواهم در بازی اجرا شود و اگر این اتفاق نیفتد اصلا بازیکن را درترکیب نمی گذارم. اینگونه اگر تیم باخت می گویند تیم علیفر باخت و اگر برد می گویند تیم علیفر برد. من تصور می کنم که آقای کونته خیلی عقیده ای به عقب بردن دفاع آخر خود ندارد. ولی باز هم اینطور نیست که بگوییم خطی بازی می کند.

خودتان طرفدار کدام تیم باشگاهی هستید؟

من در کل به خاطر هلند دهه 70 که طرفدارش بودم، طرفدار تیم آژاکس هستم. ولی اگر لیگ های اروپایی بخواهم بگویم، شاید این فصل طرفدار رئال مادرید باشم. شاید هم فصل بعد طرفدار بارسلونا باشم. برای من مربی یک تیم اهمیت بالاتری دارد. یعنی شخصیت آن مربی تعیین می کند که من طرفدار کدام تیم باشم.

حالا در بازی های یورو ایراد کار آقای کونته را چه می دیدید؟

من حتی سه سالی که آقای کونته در یووه بود هم این عیب را پیدا کرده بودم. ولی همانطور که در گزارش بازی ایتالیا گفتم، به نظر من آقای کونته قادر به تغییر دادن سبک بازی تیمش در طول 90 دقیقه نیست. در آن بازی که به ایرلند باختند، حتی منتظر بودم بین دو نیمه تغییری ایجاد شود. اما این اتفاق هم نیفتاد. یعنی کار آقای کونته فقط محدود به چیزی است که در تمرینات به بازیکنان می گوید. این را هم توجه داشته باشید که فوتبال در حال تکرار شدن است. یعنی فوتبال امروز همان چیزی است که 100 سال پیش بود و اصلا انقدر سخت نیست که همه تصور می کنند.

این روز ها کار برای مربیانی که تیم ها با دفاع اتوبوسی در برابرشان حاضر می شون، خیلی سخت شده و این مشکلی است که اکثر مربیان بزرگ دنیا دارند؟

دقیقا اصل مطلب هم همین است. اگر در خانواده شما همه چیز خوب باشد و یدون هیچ مشکلی شما زندگی کنید و به نوعی همه چیز بر وفق مرادتان بگذرد، آن زمان دیگر مدیریت شما به عنوان مرد خانواده چه معنایی پیدا می کند؟ اگر شما در خانواده ای که دچار مشکل شده است طوری عمل کنید که اعضای آن خانواده آرامش پیدا کنند، آن زمان شما یک مدیر واقعی برای خانه خود هستید. اصلا دلیل اینکه من از گواردیولا و مورینیو انتقاد می کنم همین است که این دو نفر در شرایط بحرانی اصلا کار خود را به خوبی بلد نیستند. مربی کسی است که در مواقع بحرانی بتواند تیمش را نجات دهد. در غیر این صورت اگر شما یکی از بهترین تیم های دنیا را با کلی ستاره داشته باشید و قهرمان شوید، آن زمان که کار خیلی بزرگی نکردید. معروف و مشهور بودن که دلیل کاربلدی نیست.

ولی خب همین مورینیو در ابتدای کارش با پورتو که ستاره نداشت قهرمان اروپا شد. یا با اینتر هم به همین افتخار رسید؟

این مربی بعد از این افتخاراتی که شما عرض می کنید، تازه مورینیو شده است. تا اینجای کار که اصلا بحثی وجود ندارد. آقای مورینیو با این عملکرد نشان داده بهترین است. ولی وقتی تیمش یک فصل با این همه امکانات سیزدهم جدول می شود، دنیای فوتبال می فهمد که بهترین نیست. قهرمانی شاخص بهترین بودن نیست. این قهرمانی ها باعث شناخته شدن یک مربی می شود. با شرایطی که تیمی مثل چلسی دارد، حتی اگر یک مربی ایرانی هم این تیم را قهرمان کند، باز هم کار بزرگی نکرده است. وقتی این همه ستاره، بهترین استادیوم دنیا، بهترین طرفداران و .... را دارد، کار بزرگی به حساب نمی آید. قهرمان شدن نشانه خوب بودن این مربی است. ولی به معنای استثنایی بودن او نیست.

شما به بحران اعتقاد دارید؟ حتی در زمان بحران چلسی با مورینیو مشخص شد که یک توطئه درون باشگاهی هم در کار بوده است؟

اصلا کار مربی همین است که بحران را کنترل کند. من اگر الان مربی یک تیم بزرگ باشم، به هیچ وجه اجازه چنین کاری را به بازیکنان تیمم نمی دهم. این خودش یکی از نشانه های عدم مدیریت مورینیو است. به همین دلیل است که من او را ار بهترین های دنیا نمی دانم. او فقط یک شخصیت شناخته شده است.

شما که طرفدار پر و پا قرص هلند بودید، یوهان کرایف را در این زمینه چطور می بینید؟

کرایف به اعتقاد من زیاد به دنبال مربیگری نبود. حتی همین که یک مربی بخواهد نحوه بازی تیمی مثل بارسلونا را عوض کند، جرئت زیادی می خواهد. این کاری بود که کرایف فقید کرد. از کسی که دست به چنین اقدام بزرگی می زند، نباید انتظار قهرمانی داشت. به چنین آدمی باید 10 سال فرصت داد. به نظر من مدیر هر تیمی که می خواهد دچار تحول شود، باید یک فرصت خیلی زیاد به مربی بدهد و حتی چند سال قید قهرمانی را هم بزند. برای اینکه ایجاد چنین تغییری اصلا کار ساده ای نیست.

فابیو کاپلو را هم قبول ندارید؟

او هم فقط یک شخصیت شناخته شده است. من کاپلو را هم به عنوان یک مربی قبول ندارم.

فصلی که رم با کاپلو در سری آ قهرمان شد؛ در حین گزارش بازی این تیم با سمپدوریا وقتی رم 2-0 عقب بود، شما گفتید من اگر جای آقای سنسی بودم همین فردا کاپلو را برکنار می کردم. ولی آخر فصل رم با کاپلو بعد از سالها قهرمان ایتالیا شد؟

من این بازی را به خاطر نمی آورم. من هیچوقت حرفی را بدون منطق نمی زنم. در همین فصل که رئال مادرید بازی خودش را 4-0 به بارسلونا باخت، من گفتم اگر جای آقای پرز بودم همین فردا بنیتز را اخراج می کردم. این مربی یکی دو بازی دوباره بد نتیجه گرفت و اخراج شد. من که همه حرف هایم را یادم نمی ماند. ولی اگر این ها را مرور کنید، می بینید که برای مثال از هر 7 بار که چنین حرفی را زدم، 6 بار درست از آب درآمده است. من همیشه شرایط را بررسی می کنم. همیشه خودم را جای مدیر تیمی می گذارم که می خواهم درباره اش صحبت کنم. من اگر جای مدیر رئال مادرید بودم، مربی تیمی که در برنابئو جلوی بارسا اینطور می بازد را اخراج نمی کردم، اعدام می کردم!

اگر مدیر بودید، زیدان را به عنوان سرمربی انتخاب می کردید؟ اصلا زیدان را قبول دارید؟

در این شرایط بله. ولی او را اصلا به عنوان مربی قبول ندارم. من وقتی گواردیولا و مورینیو را قبول ندارم، زیدان که اصلا مربی نیست که من بخواهم او را مقایسه کنم.انتخاب سرمربی در تیم های بزرگ به 2 حالت است. یکی قبل از شروع فصل یا اینکه وقتی تیم در وسط فصل به بحران می خورد. در این زمان ممکن است یک مربی را احساسی انتخاب کنند. اتفاقی که برای زیدان افتاد. زیدان فقط به واسطه محبوبیتی که داشت بهترین گزینه در آن مقطع از فصل بود و قهرمانی او در اروپا هم فقط یک اتفاق بود. به نوعی جوی بر باشگاه حاکم شد که کاملا موافق او بود.

با این شرایط آقای مظلومی شانس آورد که شما جای آقای افشارزاده نبودید!

نمی دانم حالا شما می خواهید وارد بحث فوتبال ایران شوید یا خیر؟ ولی درباره تیم های پرسپولیس و استقلال به جهت اینکه مدیران از عدم موفقیت می ترسند و احتمال ناکامی را می دهند، ترجیح می دهند که یا از پیشکسوتان باشگاه انتخاب کنند و یا از مربیان بزرگ خارجی مثل برانکو.

اگر مربی استقلال بودید و دربی را 4-2 می باختید چه می کردید؟ دربی ایران دست کمی از همان ال کلاسیکو که گفتید ندارد؟

ال کلاسیکو کلا روی حساب و کتاب است. وقتی یک تیم در این بازی 4-0 می بازد یعنی مربی چنین تیمی از دانش لازم و تجربه کافی برخوردار نیست. تجربه فقط به سال های حضور در این حرفه مربوط نیست. تجربه موفق منظور من است. خیلی از مربیان ایرانی هستند که 40 سال است تجربه کار دارند، ولی اگر یک تیم به آنها بدهید در همان بازی اول با اختلاف می بازند. شعور و فهم و استعداد هم خیلی مهم است. بعد اینکه ال کلاسیکو را اصلا با دربی تهران نمی توان مقایسه کرد. دربی تهران فقط در احساس خلاصه شده است. خیلی وقت ها شما به یاد دارید، در دربی تیمی که حتی از همه نظر برتر بوده بازی را باخته است.

درباره کارلوس کروش تا به حال اعتقاد خودتان را نگفتید؟

من برای آقای کروش احترام خیلی زیادی قائل هستم. ایشان یک فرد با شخصیت هستند که اخلاق خوب یکی از ویژگی های شان است. یعنی ما همیشه دیدیم که خیلی خوش برخورد هستند و در بسیاری از برنامه های تلویزیونی وقتی حضور پیدا کردند، خیلی با حوصله به همه سوال ها پاسخ داده اند. شخصیت خیلی دوست داشتنی دارد و بدون شک یکی از 20 مربی برتر دنیا است. ولی باز هم تکرار می کنم که شهرت دلیل اعتبار نیست. این حرف من تکراری است. آقای کروش با وجود همه این چیزها که گفتم، سرمربی نیست. یعنی آن مدیریت یک سرمربی را ندارد. شاید فقط یک برنامه ریز خوبی است. درست نقشی که در منچستر یونایتد داشت.

برانکو را در مقایسه با کروش چطور می بینید؟

من اصلا این دو نفر را با یکدیگر نمی توانم مقایسه کنم. آقای کروش از لحاظ جایگاهی که در فوتبال دنیا دارد یکی از مشهور ترین هاست. ولی آقای برانکو استعدادی که آقای کروش در مربیگری ندارد را داراست. من اگر قرار باشد بین آقای کروش و برانکو یکی را انتخاب کنم، حتما برانکو را انتخاب می کنم.

شما خودتان اگر می خواستید برای منچستر یونایتد مربی انتخاب کنید، چه کسی مد نظرتان بود؟

من مطمئنا آقای فن خال پوسیده را انتخاب نمی کردم. ایشان چه کرد؟ حتی سهمیه هم برای تیمش نگرفت. من قبلا هم گفتم. کسانی که مخالف علیفر هستند، طرفدار مورینیو، گواردیولا یا فن خال هم نیستند. این ها اگر کمی فکر کنند به حرف من می رسند که هیچکدام از این شخصیت ها مربیان برتر دنیای فوتبال نیستند. من اگر مدیر منچستر یونایتد بودم، کسی را به تیم می آوردم که شاید حتی تازه کار و جوان باشد. چون بار دیگر می گویم هر معروفی، معتبر نیست.

بالاخره شما چه کسی را قبول دارید؟

من واقعا الان برای شما اسم نمی توانم بیاورم. ولی این را می گویم که اگر مدیر یک باشگاه بودم، سرمربی تیمم را از همان لیگ انتخاب می کردم. با مطالعه دقیق بازی های 90 دقیقه ای تیمی که مربی اش مدنظر من است.

256 41

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =