جماران نوشت:فعال سیاسی اصولگرا می‌گوید: احمدی‌نژاد اساساً اعتقادی به کمک گرفتن از اصولگراها ندارد، می‌گوید اگر اصولگرایان از من حمایت کنند رأی من را می‌ریزند.

ناصر ایمانی درباره مباحثی که درباره احتمال کاندیداتوری محمدرضا باهنر برای ریاست جمهوری مطرح می‌شود، معتقد است: من روی این مسئله که این ایشان قبول می‌کند که کاندیدا شود یا نه صحبت نمی‌کنم؛ اما بحثم این است که آیا شما آقای باهنر را به‌عنوان چهره‌ای که می‌تواند رئیس‌جمهور باشد قبول ندارید؟ به نظر من ایشان باتجربه و سابقه‌ای که در سیاست ایران دارد در حد و اندازه‌های ریاست جمهوری است.
این فعال سیاسی اصولگرا گفت و گوی مشروحی داشته که بخش هایی از گفته‌هایش را در ادامه می‌خوانید:

** دولت اصلاحات که تمام شد دیگر محلی برای مقاله‌نویسی در رسالت باقی نماند. چون اساساً اوضاع به شکل دیگری شد. اوایل دولت آقای احمدی‌نژاد فضای خیلی ویژه‌ای بود، حمایت‌های خیلی زیادی از ایشان می‌شد چون تصور بر این بود که ایشان با ساده زیستی و ساده گویی شان یکی از جلوه‌های خط امام است. در دو سه سال اول هنوز بنیان‌های فکری ایشان تفکیک و خودش را نشان نداده بود. در ابتدا معلوم نبود که آیا بنیان‌های فکری ایشان بر مبنای اسلام، نظام و خط امام است یا نه، من خودم چون از ایشان شناخت شخصی داشتم از ابتدا می‌دانستم که اساس فکری این‌ها چگونه است اما چون این شناخت جنبه فردی داشت قابل‌تعمیم نبود. تنها به شخصیت‌های مؤثر اصول‌گرایی که در آن زمان با آن‌ها رفاقت داشتم،خصوصی تذکر می‌دادم که باید نسبت به احمدی‌نژاد دقت بیشتری کرد. ولی فضای آن زمان به دلیل چهره‌ای که از احمدی‌نژاد ساخته‌شده بود، اساساً اجازه طرح این مباحث را در فضای عمومی نمی‌داد، قاعدتاً من نمی‌توانستم مطلبی در نقد احمدی‌نژاد بنویسم.
** در دولت دوم احمدی نژاد، اصلاح طلبان در نقد احمدی‌نژاد کوتاهی کردند اگر هم بگویند که رسانه نداشتیم، اشتباه می‌گویند. در همان مقداری که روزنامه و رسانه داشتند می‌توانستند انتقاد کنند. اوایل دولت اول احمدی‌نژاد آقای احمد توکلی در پشت تریبون مجلس بحث بیماری هلندی را به‌عنوان خطری که این دولت را تهدید می‌کند، مطرح کرد که بعداً دقیقاً این اتفاق افتاد. اصلاح‌طلبان انتقاد سیاسی نمی‌توانستند کنند، نظریه‌پرداز اقتصادی که داشتند، چرا به‌صورت گسترده مباحث فرهنگی و مباحثی مانند فساد را نقد نمی‌کردند.
** احمدی‌نژاد قطعاً و بدون شک تمایل به بازگشت به قدرت را دارد، اگر سال 96 نتوانست 4 سال بعد و در انتخابات بعد. این البته طبیعی است و در رییس جمهور های قبلی هم این اتفاق افتاده است. ایشان خودش را چهره سیاسی می‌داند و حق دارد که برای بازگشت به قدرت تلاش کند. مسلم بدانید اگر آقای احمدی‌نژاد بخواهد به قدرت بازگردد احتیاجی به جریان اصولگرا ندارد. همچنان که 84 هم نداشت و آن را به‌صراحت عنوان می‌کرد. در جلسات خصوصی که ایشان دارند می‌شنویم که ایشان انتقادات تندی به اصولگراها دارد. من‌جمله بعد از انتخابات 7 اسفند 94، هر چند او معتقد است تنها فقط اصولگراها بلکه همه جریان‌ها از اصلاح‌طلب و معتدل و اصولگرا آب در آسیاب می‌کوبند. ایشان اساساً اعتقادی به کمک گرفتن از اصولگراها ندارد، می‌گوید اگر اصولگرایان از من حمایت کنند رأی من را می‌ریزند.
** قطعاً اصولگرایان در انتخابات 96 کاندید یا کاندیداهایی را معرفی می‌کنند، یا اگر نخواهند کاندیدای جدی را معرفی کنند کاندیدای غیر جدی معرفی می‌کنند چون ممکن است که شرایط به‌گونه‌ای باشد که کاندیدای جدی را نتوان معرفی کرد.
**آقای روحانی رقیب دارد و به قول آقای عبدی رقیب اصلی ایشان خودش و عملکرد خودش است. در حال حاضر مهم نیست که چه کسی رقیب ایشان می‌شود. به اعتقاد من اگر این عملکرد ادامه پیدا کند، ممکن است در یک فرایند کاملاً غیرقابل‌پیش‌بینی یک‌دفعه کسی بیاید و رئیس‌جمهور شود. مردم اگر از کسی زده شوند به او رأی نمی‌دهند.
** من اساساً این سیستم را که یک نفر از بالا باشد و دیگران حول او جمع شوند، در هر دو جریان سیاسی قبول ندارم. شیخوخیت خوب است اما نه همه‌جا، زمانی است که حرکت‌های سیاسی یک جناح با مشکلاتی روبرو می‌شود و شیخوخیت می تواند این مشکلات را رفع کند. نمونه این کار را شما در انتخابات 92 در جناح اصلاح‌طلب دیدید که منجر به کنار کشیدن آقای عارف شد. این خوب است. ولی اگر بخواهیم حرکت یک جناح سیاسی را بر اساس شیخوخیت تعریف کنیم کاملاً کار غلطی است. حرکت باید بر اساس تفکر، خرد و منافع جمعی باشد. این‌که می‌گویند مثلاً بعد از درگذشت آقای عسگراولادی وحدت جریان اصولگرا با مشکل مواجه شده است، درست نیست. اتفاقاً وقتی آقای عسگراولادی در قید حیات بودند، نتوانستند خیلی وحدت ایجاد کنند و اتفاقاً اصولگرایان بعد از فوت ایشان بهتر توانستند به وحدت برسند. نمونه‌ی آن هم انتخابات ریاست جمهوری سال84 و انتخابات مجلس سال 90 بود که اصولگرایان به وحدت دست پیدا نکردند. در زمان مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی همین‌طور بود. یعنی شما فکر نکنید که این جریان زمانی که از شیخوخیت برخوردار بوده است، دارای وحدت و انسجام خیلی خوبی بوده و حالا که این موضوع کمرنگ شده است انسجام خود را ازدست‌داده است.
** {کاندیداتوری قاسم سلیمانی}‌به نظر من بعضی‌ها می‌خواهند با طرح این مباحث ایشان را تخریب کنند و این نوعی جفا به ایشان است. سردار سلیمانی کاملاً متمرکز بر روی مسائل امنیت و منافع ملی در خارج از کشور هستند، به نظر من یکی از بهترین کسانی که در حوزه خودش به مملکت خدمت می‌کند ایشان است. اما ما فکر می‌کنیم که یک نفر که درجایی موفق عمل می‌کند می‌تواند در جای دیگر هم موفق عمل کند. این حرف‌ها شیطنت رسانه‌ای است.
** من انتقادات جدی به عملکرد سیاسی جبهه پایداری دارم و فکر می‌کنم که این‌ها با رادیکال کردن فضا به نفع خودشان و به نفع جریان اصولگرایی کار نکردند و بعضاً اعتقاد دارم که این‌ها خلاف خط‌مشی که رهبری نظام برای نظام تعیین کرده‌اند رفتار کردند. من جریان پایداری را جریانی که دارای انحراف فکری باشد، نمی‌دانم این را باید از هم تفکیک کرد. این‌که این‌ها ازلحاظ سیاسی در زمان دولت احمدی‌نژاد زاییده شدند، درست است، این‌که یک بخش عمده این‌ها مدیران اجرایی آقای دولت‌های نهم و دهم بودند، درست است؛ اما این‌که این‌ها هم به همان نحله فکری انحرافی اعتقاد دارند، درست نیست. حداقل اکثریتشان این‌گونه نیستند و ازاین‌جهت با آن حلقه فاصله گرفته‌اند. اما از جهت خط و مشی سیاسی رادیکال هستند. عمده مشکل ما به‌عنوان اصولگرایان با احمدی‌نژاد همان انحراف فکر است.
29213

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 569696

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 12 =