نوشته اند هنگامی که حضرت عباس(ع) از روی اسب خود بر زمین افتاد و در درگیری با دشمنان به شهادت رسید، امام حسین(ع) خود را به او رسانید و وقتی که حالت او را مشاهده نمود، فریاد برآورد: «وَا غَوْثَاه، بِکَ یَااللّه، وَ اقِلَّةَ نَاصِرَاه؛ فریاد [از بی کسی] به تو پناه میبرم ای خدا! وای از کمی یاران!» در این لحظه، محمد و قاسم صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفته و در پاسخ امام فریاد زدند: «لَبَّیْکَ یَا مَولانَا، نَحنُ بَینَ یَدَیکَ؛ در خدمت توایم ای سرور ما». امام حسین(ع) رو به آنان کرد و فرمود:
«بِشَهَادَه اَبِیکُمَا الکِفَایَه؛ شهادت پدرتان بس است» اما آنان امتناع ورزیده و گفتند: «نه به خدا ای عمو!» سپس از امام اجازه گرفته و به میدان نبرد شتافتند و پس از پیکار با دشمن ابتدا محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید.9 علامه «سید محسن امین»، تراجم نویس مشهور، عبداللّه بن عباس(ع) را نیز در شمار شهیدان کربلا ذکر مینماید.10
اما بنا به گزارش برخی دیگر از تاریخنگاران، تنها محمد در کربلا به شهادت رسیده است. در این زمینه نوشتهاند در کربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس(ع) با او حضور داشتند11 که در بین آن ها، حضرت عباس(ع)، محمد را از همه بیشتر دوست میداشت و او را از خود جدا نمیکرد.
او نوجوانی پارسا و خداترس بود و در میان ابروانش اثر سجده دیده میشد. وقتی حضرت عباس(ع) برادر بزرگوار خویش امام حسین(ع) را بییاور دید، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست. سپس دست او را گرفته و نزد امام خویش رفت و خود از امام اجازه ی پیکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسید و پس از خداحافظی با زنان خیمه، به میدان رفته، مبارز طلبید و پس از ساعتی نبرد به شهادت رسید.
نظر شما