آخرین بار رضا را در کنسرت ناگفته استاد شهرام ناظری دیدم؛ برای همسخنی مجال بسیار کوتاه بود اما نگاهش همان نگاه مغموم و معصوم بود با همان تلخند همیشگی...!

حدود شانزده هفده سال پیش دوست واستادم جناب مجید رضاییان که در روزنامه انتخاب با هم همکار بودیم، محمدرضا رستمی نازنین را به من معرفی کرد.قرارمان همکاری در برگزاری نخستین دوره جشنواره موسیقی معلولان(مهرآهنگ) بود.به عبارتی نخستین همکاری من با رستمی در امور رسانه ای این جشنواره بود؛پس از آغاز کارو گذشت یکی دو هفته رضا حرفی از دستمزد و قرارداد نزد ...هیچ اشاره ویا رفتاری که دال بر درخواست دستمزد باشد از او ندیدم... گفتم شاید در این باره با اقای رضاییان صحبت کرده از ایشان سوال کردم ولی رضاییان هم گفت نه رضا ماخوذ به حیا است و بهتره خودت باهاش صحبت کنی.

این مقدمه خوبی بود برای شناخت من از شخصیت رستمی ، نجابت و حیا در وجودش ریشه داشت و همین خصلت در قلم و نوشته هایش هم مستتر بود، وهرچه بیشتر زمان  می گذشت این ویژگی او ریشه دار تر می شد و به تبع از روند غالب رفتار رسانه ها در روزگار ما فاصله پیدا می کرد؛رستمی همواره ترجیح می داد این فشار را تحمل کند اما به هیچ وجه پا روی اصولش نگذارد.

هر از گاهی که او را در برنامه ای می دیدم و یا به مناسبتی با هم تلفنی صحبت می کردیم حس غریبی را منتقل می کرد که برایم آشنا بود؛ یک آزردگی و گله مندی از روند فعالیت در رسانه ها و از عملکرد برخی مدیرمسئولان و بیشتر از آن از رفتار دوستان مشترکمان که زیر فشار زندگی بریده بودند و تن به کارهای سبک و سخیف می دادند.این زاویه در هشت سال دولت قبل به اوج خودش رسید و بی اخلاقی گسترش یافته در همه نهادها در رسانه ها هم شدت گرفت و این عقده نضج گرفته در ایام ماضی به کوهی از غم و غصه در دل نویسندگان منصف و معتدلی چون رستمی مجسم شد.

موج وجریان غالب تحریف و افترا و جانبداری کاسبکارانه فضای برخی رسانه ها را تنگ و تنگ تر کرد و خروش و جوشش معکوس این فضاها متاسفانه دامن اکثر روزنامه نگاران مستقل ومنصف را گرفت و موجب دفع و یا انفعال آنها شد و در سوی دیگر فضا و مجال برای قلم به دستان باج گیر و رانت خوار باز شد و حتی ما دیدیم که برخی از این دوستان در باره یک موضوع و به فاصله چند ماه دو نوشته و یادداشت متضاد می نوشتند یکی قبل از تطمیع و دیگری بعد از دریافت مواجب و با این شیوه در واقع می خواستند همپای مسئولان اختلاس کار ارقام نجومی که به کانادا گریختند حرکت کنند و بعضا به تبع آنها به دیار خارج رفته جالب تر آنکه ادامه کار رسانه ای و باجگیری را هم با وقاحت تمام از راه دور ادامه می دهند.

رضا رستمی اما ترجیح داد شرافت قلمش را حفظ کند؛ او مانند بسیاری از همکاران رسانه در یک دهه گذشته فشارهای مختلف را تحمل کرد و فقط نظاره گر برخی میهمانی هایی بود که خود را درخور آنها نمی دانست ، گند و مردار را ارزانی آنهایی می دانست که اشتباها قلم به دست گرفته بودند و با این وسیله و از قبل کج کردن نوک قلم ، راست راست بالارفتند و بار خود بستند! 

آخرین بار رضا را در کنسرت ناگفته استاد شهرام ناظری دیدم؛ برای همسخنی مجال بسیار کوتاه بود اما نگاهش همان نگام مغموم و معصوم بود با همان تلخند همیشگی...! یعنی این دیدار در ایامی بود که گویا او از کار بیکار شده بود؛ نویسنده ای منصف،عادل و اهل فرهنگ به حاشیه رانده شده بود ! شاید این سبقت مسئولان فرهنگی در ارسال پیام تسلیت، پاسخی باشد به عذاب وجدانشان که نسبت به یک اهل قلم و چنین انسان شریفی بی توجهی کرده بودند.اما اینک چطور؟ آیا امیدی هست؟

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 595091

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =