۰ نفر
۲۲ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۵:۲۸

کمتر کسی تصور می‌کرد برنده جمله «یا من می‌آیم یا میرحسین» نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس باشد.

 همان روز که موسوی، با یک خبر کوتاه، نامزدی‌اش را اعلام کرد و عملاً رئیس دولت اصلاحات را کیش کرد، هجوم بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان علیه او آغاز شد. کمترین اتهامی که متوجه میرحسین شد «اصلاح‌طلب نبودن» او بود. در پایگاه‌های اینترنتی نوشته‌های تندی علیه وی منتشر شد و حتی جوانان حامی خاتمی در نشستی که در خیابان یاسر داشتند با پرخاش به محمد خاتمی گفتند که «گمان نکند با کنار رفتنش از میدان انتخابات، رأی علاقه‌مندانش به سبد موسوی ریخته خواهد شد.» میان این اظهارنظر همراه با احساسات،‌ تا گسیل شدن سیل حمایت‌های اصلاح‌طلبان از موسوی فقط یک هفته فاصله افتاد. حتی تندروترین اصلاح‌طلب‌‌ها هم به تدریج راهنما زدند و با گردش آرام به سمت میرحسین چرخیدند.

 چرخش تاکتیکی
این چرخش که مطمئناً یک رفتار تاکتیکی - و نه استراتژیک- است همراه با توجیهاتی جالب و خواندنی بود. همان‌ها که تا چند روز قبل،‌ موسوی را از جرگه اصلاح‌طلبان بیرون می‌دانستند و حتی با عباراتی اهانت‌آمیز او را می‌نواختند، به تعابیری درباره موسوی رسیدند که با آنچه قبلاً در مورد خاتمی به کار می‌بردند مشابهت فراوانی داشت. میرحسین، به ناگاه از جرگه اصولگرایی خارج شد و در اردوگاه اصلاح‌طلبان فرود آمد. جمله مشهور او در کنفرانس مطبوعاتی هفته گذشته مبنی بر مخالفت با طرح امنیت اجتماعی و گشت‌های ارشاد، بهانه خوبی بود تا اصلاح‌طلبان آن را سردست بگیرند و به عنوان یک ویژگی اصلاح‌طلبانه در هر کوی و برزن یاد کنند. نگاه موسوی به تلویزیون خصوصی نیز دومین نکته در پرونده میرحسین بود که می‌توانست ژست اپوزیسیون او را به نمایش بگذارد. تعابیری مانند «کرامت انسانی»، «لزوم فعالیت تشکل‌ها و احزاب» و عبارتی از این دست، که در دوران هشت‌ساله دولت اصلاحات،‌ شریانی برای خود جمع کرده بود، از موضوعاتی بودند که توانست دل اصلاح‌طلبان را خوش کند و آنها را امیدوار سازد که یک خاتمی دیگر وارد میدان شده است.

 بقیه ماجرا
اما این همه ماجرا نبود. برخی اصلاح‌طلبان - به خصوص گروه‌های مدعی - نتوانستند به سرعت در مورد میرحسین به نتیجه برسند. اختلافات درونی گسترده‌تر از آن بود که بتوانند بی‌محابا از موسوی حمایت کنند. مجاهدین انقلاب و مشارکت، دو گروهی که به نوعی پدرخوانده (یا دست کم، برادر بزرگ)‌های جناح دوم خرداد محسوب می‌شوند، با آنکه تلاش کردند، دود سفید اردوگاه ‌خود را نشان دهند و بگویند تکلیف‌مان کاملاً روشن است، نتوانستند بیانیه‌ای صادر کنند که نشان دهد موسوی برایشان با خاتمی فرقی ندارد و با همان قوت و قدرتی که از رئیس جمهور دوره اصلاحات حمایت می‌کردند، از میرحسین هم پشتیبانی خواهند کرد. دلیل دیگری برای این تأخیر در حمایت نمی‌توان یافت جز اینکه همه چیز را ربط بدهیم به جلساتی که سران مشارکت و مجاهدین با موسوی داشتند. خاتمی بنابه شیوه‌های مدیریتی و خصلت‌‌های شخصی‌اش روی بازتری به احزاب حامی خود نشان می‌داد، اما گویا میرحسین از این جهت حواسش جمع است تا بعدها حتی اگر رئیس جمهور نشود، بدهی بالا نیاورد. شاید کلیدی‌ترین تفاوت خاتمی با میرحسین همین‌جا باشد، گرچه تفاوت‌های ملموس‌تر دیگری نیز به چشم می‌خورد.

 ادبیات متفاوت
موسوی در همین دو، سه اظهارنظر اخیر خود از ادبیاتی متفاوت با خاتمی بهره گرفته است. به وضوح می‌توان دریافت، او کرامت انسانی، آزادی، امنیت، اخلاق، توسعه، اقتصاد و ... را از درون دین می‌بیند، در حالی که در مورد سیدمحمد خاتمی این شائبه وجود داشت که این مقولات را با نگاه برون دینی می‌نگرد و شاید توسعه سیاسی،‌ جامعه مدنی آزادی و ... که ترجیع‌بند سخنرانی‌های اوست، برگرفته و توجه از آموزه‌های غرب است و البته با رنگ و لعابی از دین.

از سوی دیگر، میرحسین آنگاه که به نام بنیانگذار جمهوری اسلامی می‌رسد،‌بیم ندارد که اعتقادش را به عنوان یک «مرید» در برابر امام خمینی (ره) به رخ بکشد.

او هنگامی که در کنفرانس مطبوعاتی‌اش درباره قضایای مک‌فارلین مورد سؤال قرار می‌گیرد، بی تعارف می‌گوید در آن قضیه، امام تصمیم‌گرفته و من هم چون مرید ایشان بودم، طبق نظرشان عمل کردم. شاید کمتر کسی به خاطر بیاورد که خاتمی- با وجود آنکه بیشتر از موسوی با امام محشور بوده - چنین تعبیری را به کار برده باشد.

 سفر به قم
دیدار میرحسین با مراجع تقلید، از یک سو موفقیت او به شمار می‌آید و از سوی دیگر تفاوت موسوی را با خاتمی نشان می‌دهد. در حالی که سیدمحمد خاتمی، به ویژه در دولت دوم خود با انتقاد شدید مراجع تقلید روبه‌رو بود در روابط دولت و بیوت‌ مراجع به سردی گراییده بود و احتمالاً هم‌اکنون نیز یخ‌های آن دوره ذوب نشده، موسوی با استقبال نسبتاً گرم مواجه می‌شود.

این اتفاق، نشان می‌دهد که حتی مقامات عالی روحانی نیز بین رئیس دولت اصلاحات و میرحسین موسوی تفاوت‌های جدی قائلند.

این تفاوت‌ها - که چه اصولگرایان و چه اصلاح‌طلبان - سعی در پنهان کردن آن داشته باشند، از موسوی شخصیتی متمایز و مستقل عرضه می‌کند؛ شخصیتی که می‌تواند، هم موجب نگرانی اصولگرایان حامی رئیس جمهور کنونی باشد و هم دیوارهای ضخیمی بین او و اصلاح‌طلبان بکشد. موسوی چه رئیس جمهور شود و چه به رقیب اصولگرای خود ببازد می‌تواند مصداق روشنی از آنچه خود در وصف خویشتن گفته - یعنی اصولگرایی اصلاح‌طلبانه - را در فضای سیاسی کشور نهادینه کند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 6262

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =