نادر صدیقی

رهبر انقلاب: «جنگ تحمیلی به‌خاطر این اتّفاق افتاد که دشمن در ما احساس ضعف کرد. اگر دشمن بعثی و محرّکینش خاطر‌جمع نبودند که سرِ چند روز به تهران خواهند رسید -آن‌ها این‌‌جوری فکر می‌کردند- این جنگ انجام نمی‌گرفت؛ آنها در ما احساس ضعف کردند. احساس ضعف شما، موجب تشویق دشمن به حمله‌ به شماست؛ این یک قاعده‌ کلّی است. اگر می‌خواهید دشمن را از تهاجم به خودتان منصرف کنید، سعی کنید اظهار ضعف نکنید.

روحانی: «شهادت علم، آگاهی و اعلان است، هر کجا آگاهی وجود دارد، آن هنگام که در منصه ظهور قرار می‌گیرد، در برابر چشم جهانیان قرار می‌گیرد و پرچم آگاهی به اهتزاز درمی‌آید آنجا شهادت است.»


آمادگی برای دفاع و جنگ ستایش جنگ نیست بلکه همان‌طور که تجربه بشری می‌آموزد برای صلح همواره باید آماده جنگ بود. مسئله بر سر تقابل بالفعل ارتش‌ها نیست، سخن در این است که گوهر اصلی جنگ، حتی پیش از آن‌که جنگی عملا آغاز شود به تقابل نیروی یک اراده با یک اراده دیگر برمی‌گردد؛ ارده‌ای چندان نیرومند، انکارناپذیر و رویت‌پذیر که دشمن را از تهاجم بازدارد. سخنان روحانی درحقیقت بسط و مستندسازی همین هشدار حکیمانه رهبری بود. روحانی درکنگره بین‌المللی شهید، درک روشنی از هر دو جنبه علمی و خونین شهادت به نمایش گذاشت. شهادت در کنه خود یک "گواهی" است، یک‌جور امضا یک نوع نشانه است که بریک "آگاهی" ابتنا یافته. تفکیک آگاهی شهید از کردار گواهی، تصویر ناقصی از مفهوم شهادت در فرهنگ اسلامی به دست می‌دهد. یک‌ جور روشنایی، یک نظام معین از نور در عملیات شهدا وجود دارد که از جنبه گفتمانی وآگاهی‌بخش آن قابل تفکیک نیست. آگاهی شهید مقدم بر گواهی اوست. این آگاهی باید به عرصه ظهور درآید و شدت وجودی و درجه بالای رویت‌پذیری آن، می تواند دشمن را از توسل به زور بازدارد.

روحانی حرف بالاتری می‌زند و نشان می‌دهد که شدت حضور این آگاهی، یعنی دیدارپذیری آگاهی ملی در منظر افکارعمومی جهانی به تنهایی یک "شهادت" است، یک گواهی است بر ارداه پولادین دفاعی که می‌تواند دشمن را از هر نوع توسل به زور منصرف کند.

تاریخ انقلاب به ما نشان می‌دهد که این یک امر تئوریک و نظری صرف نیست. انقلاب اسلامی آن‌گاه به پیروزی نهایی رسید که نفس به نمایش درآمدن آگاهی شهادت‌طلبانه، موجب هزیمت دشمن و موجب کاهش هزینه پیروزی شد. این انقلاب در جنبه الگویی خود یک توازن طلایی میان آگاهی وگواهی را به نمایش می‌گذارد. اگر بخواهیم تعابیر روحانی را وام بگیریم باید گفت در جریان انقلاب اسلامی، یک آگاهی "به نمایش درآمده" بود که یک رژیم تا دندان مسلح و مستظهر به پیشتیبانی آمریکا را سرنگون کرد. بدون توسل به هر دو جنبه نمایش‌پذیر و جنبه ایثارگرانه شهادت نمی‌توان پیروزی‌های درخشان این ملت در انقلاب اسلامی و در دوران دفاع مقدس را توضیح داد. آگاهی به میزانی که بالا می‌رود و به میزانی که به طور توامان جنبه بصری-نمایشی و جنبۀ بصیرتی خود را آشکار می‌سازد، در اردوی دشمن نیز تزلزل و شکافی ترمیم‌ناپذیر پدید می‌آورد و هزینه پیروزی و دفاع را کاهش می‌دهد. بی‌سبب نیست که ناظر ژرف‌نگر انقلاب اسلامی، میشل فوکو در همان روزهایی که انقلاب اسلامی هنوز به پیروزی نهایی دست نیافته بود، بر همین سرشت بصری-پرچمی و جنبه "تظاهراتی" آن نهضت شکوهمند تأملی فیلسوفانه کرد و آن را موجب پیروزی انقلاب دانست. در آن ایام، کسانی که با فرهنگ شهادت، در هردو وجه آگاهی وگواهی آن بیگانه بودند، نگاهی تحقیرآمیز به جنبه تظاهراتی انقلاب داشته و در بهترین حالت آن را یک مرحله "ابتدایی" و"مقدماتی" برای شکل‌گیری یک امر به مراتب "بزرگ‌تر"و"اصلی‌تر" می‌دانستند. فوکو در همان زمان گفت نفس این تظاهرات و شیوه به نمایش درآمدن اراده یک ملت در قالب فرهنگ شهادت و آگاهی مستقلا ارزش دارد: این یک نمایش صرف یک تئاتر سرگرم کننده نیست، بلکه یک کنش انقلابی است. یک عملیات است: عملیات سلب مشروعیت شاه. به قول او یک ملتی به طور خستگی‌ناپذیر اراده خود را به نمایش می‌گذارد و در جریان همین کنش‌های معطوف به سلب مشروعیت شاه است که ملت می‌شود و خویشتن ملی خود را به میانجی‌گری آگاهی اسلامی خود در معرض رؤیت جهانی قرار می‌دهد.

اکنون بعد از حدود چهل سال پس از آن انقلاب شکوهمند، پرسش این است که آن مدل موفق را چگونه می‌توان به امروز تعمیم داد و از کنش‌های معطوف به سلب مشروعیت دیکتاتوری به کنش‌های معطوف به جنگ جهش کرد؟ چگونه می‌توان از طریق به نمایش گذاشتن اراده به دفاع شهادت‌طلبانه وآگاهی بنیاد، جنگ را غیرممکن کرد؟

این سخن رهبری سخت به دل می‌نشیند که ناگوار بودن جنگ را از آمادگی برای دفاع تفکیک کرده و فرمودند : "مقوله‌ دیگر این است که یک ملّتی که مورد تهاجم قرار می‌گیرد از جهات مختلف، اگر چنان‌چه قوّت خود را، نیروی خود را به میدان نیاورد و در مقابل دشمن نَایستد، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ این مقوله را با آن مقوله مخلوط می‌کنند. دفاع مقدّس یک حرکت حیاتی بود، یک نفس کشیدن بود برای این ملّت؛ نفس نمی‌کشیدیم، می‌مردیم؛ این را باید زنده نگه داشت."

پاسخ این سوال در همان نحوه طرح درست و حکیمانه سوال جستجوکرد: مزیت نسبی ایران در همان حقانیت و مشروعیت دفاعی آن نهفته است. اما این حقانیت به تنهایی نمی‌تواند به سلب مشروعیت اقدام تهاجمی دشمن منجر شود. در این جاست که درمی‌یابیم جنگ در بعد دفاعی و مشروع آن، علاوه براین که یک علم است یک هنر هم است و مثل هر هنر نمایشی دیگر، باید به نحوی روی صحنه برده شود که با همه ابعاد مشروع و بعد زیبایی‌شناختی خود "در برابر چشم جهانیان قرار گیرد" به طوری که نفس نمایش همین آمادگی دفاعی موجب سلب مشروعیت اقدامات تهاجمی شود. دقیقاً از همین جا برمی‌خیزد اهمیت سخن روحانی که جنگ چیزی بیش از هواپیماها و تانک‌ها و سلاح‌هاست، جنگ در بعد دفاعی خود متمضمن نوعی بعد زیبایی‌شناختی و آگاهی‌بخش است که در نقطه اوج نمایشی خود، کل جهان را به صحنه هنرنمایی خود تبدیل می‌کند و نحوه به نمایش درآمدن آن در زیر نور نظارت افکارعمومی جهانی، منجر به سلب مشروعیت دشمن می‌شود.

هم‌سخنی و هم‌پوشانی سخن روحانی و رهبری، آ‌‌ن‌جا که سخن از فرهنگ و ضرورت مبارزه تمام‌عیار فرهنگی به میان می‌آید اوج می‌گیرد: "حرکت نظامی اگر ‌چنان‌چه از سوی دشمن انجام بگیرد، ملّت را پُرانگیزه‌تر می‌کند، مُشت ملّت را در مقابل آنها محکم‌تر می‌کند؛ حرکت نظامی این است؛ امّا حمله‌ فرهنگی بعکس است؛ اگر دشمن بتواند حمله‌ فرهنگی را انجام بدهد، [انسان را] بی‌حال می‌کند، از تصمیم می‌اندازد، اراده‌ها را تضعیف می‌کند، جوان‌های کشور را از کشور می‌گیرد؛ نیروهای به‌دردبخور را بی‌خاصیّت می‌کند؛ حمله‌ فرهنگی این است. راه مقابله این است که تولید فرهنگی کنید."

در اینجا بازهم شاهد یک نسبت معنادار میان انگیزه دفاع وگفتمان دفاعی هستیم. رمز پیروزی دفاع مقدس در همان سرشت دفاعی آن نهفته بود. امام خمینی می‌گفت دفاع یک مسئله عقلی است و ایرانیان بنا بر یک قاعده بدیهی عقلانی به دفاع پرداختند. بسیج نیروی ملی برای یک امر دفاعی معمولا آسان‌تر است تا این‌که بخواهیم به نام "پیشگیری" از یک امر بالقوه، قوای ملی را به حرکت در بیاوریم. در زمانه ما جنگ‌های هجومی و پیشگیرانه پیامدهایی ناخواسته به دنبال آورده‌اند که در بدو شروع جنگ نمی‌شد آن را محاسبه کرد. زیرا جنگی که "پیشگیرانه" نامیده می‌شود، در روزگار ما منجر به تولد یا رشد جهش‌وار همان چیزی می‌شود که قرار بود "پیشگیری" شود. یعنی جنگ پیشگیرانه یک عامل تسریع‌کننده رشد یک خطر بالقوه است.

اما چنان‌چه رهبری فرمودند این قاعده در خصوص حمله فرهنگی قابل انطباق نیست. تأکید روحانی بر استمرار اشکال فرهنگی مبارزه، متضمن یک بصیرت درخشان بود: دشمن به پای خود مبارزه فیزیکی و نظامی را به قصد عرصه فرهنگی رها نمی‌کند. زیرا نقطه قوت خود را در همان ابعاد نظامی می‌بیند و همه هنر و توان خود را به کار می‌برد تا ما را به همان عرصه نظامی ببرد. هنر ما نیز متقابلا می‌تواند این باشد که زمین مبارزه توسط ما تعیین شود و نه توسط دشمن، جنگ در زمین لغزان منازعات فرقه‌ای همان عرصه‌ای است که دشمن صهیونیستی خواهان آن است. برجام یک نمونه درخشان است در تعیین عرصه مبارزه و انتقال آن از عرصه جنگی به سایر عرصه‌های مبارزه و مقاومت اقتصادی.

2929

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 644369

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =