نواهنگ زیر را با صدای «مهدی امین‌فروغی» و ترکیب‌بند مشهوری در وصف پیامبرخاتم(ص) در فایل زیر می شنوید.

به گزارش خبرآنلاین ترکیب‌بند مشهور جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی به اعتراف بسیاری از ادیبان، شاعران و مورخان اهل ادب یکی از بهترین اشعاری است که تاکنون در وصف رسول اکرم (ص) سروده شده است.

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی (اسپهانی) از شاعران برجسته‌ سده‌ ششم هجری قمری (سلجوقی ـ خوارزمشاهی) است. شاید همین ویرانی نیز باعث می‌شود که به آذربایجان مهاجرت کند و با بزرگان عصر خویش به مشاعره، بحث و مکاتبه بپردازد.

بزرگانی چون خاقانی شروانی، انوری، ظهیر فاریابی و رشید وطواط. عبدالرزاق از نازک خیالانی است که نه تنها در طبع شعر سرآمد بوده که نقاشی‌های او نیز از نمونه های برجسته‌ زمان خود بوده است. دیوان برجای مانده از وی متشکل از بیست هزار بیت است. در تصوف و حکمت دستی داشته است که نمونه‌ روشن آن ترکیب‌بند ذیل است. شعری که به اعتراف بسیاری از ادیبان، شاعران و مورخان اهل ادب، یکی از بهترین اشعاری است که تاکنون در وصف رسول اکرم (ص) سروده شده است.

ای از بر سدره شاهراهت
وای قبّه ی عرش تكیه گاهت

ای طاق نهم رواق بالا
بشكسته ز گوشه ی كلاهت

هم عقل دویده در ركابت
هم شرع خزیده در پناهت

ای چرخ كبود ژنده دلقی
در گردن پیر خانقاهت

مه طاسك گردن سمندت
شب طرّه ی پرچم سیاهت

جبریل مقیم آستانت
افلاك حریم بارگاهت

چرخ ار چه رفیع، خاك پایت
عقل ارچه بزرگ، طفل راهت

خورده است خدا ز روی تعظیم
سوگند به روی همچو ماهت

ایزد كه رقیب جان خرد كرد
نام تو ردیف نام خود كرد

ای نام تو دستگیر آدم
و ای خلق تو پایمرد عالم

فرّاش درت كلیم عمران
چاووش رهت مسیح مریم

از نام محمّدیت میمی
حلقه شده این بلند طارم

تو در عدم و گرفته قدرت
اقطاع وجود زیر خاتم

در خدمتت انبیا مشرّف
وز حرمتت آدمی مكرّم

از امر مبارك تو رفته
هم بر سر حرفت خود آدم

تا بود به وقت خلوت تو
نه عرش و نه جبرئیل محرم

نایافته عزّ التفاتی
پیش تو زمین و آسمان هم

كونین نواله ای ز جودت
افلاك طفیلی وجودت

ای مسند تو ورای افلاك
صدر تو و خاك توده حاشاك

هرچ آن سمت حدوث دارد
در دیده ی همّت تو خاشاك

طغرای جلال تو لعمرك
منشور ولایت تو لولاك

نُه حقّه و هفت مهره پیشت
دست تو و دامن تو زان پاك

در راه تو زخم محض مرهم
بر یاد تو زهر عین تریاك

در عهد نبوّت تو آدم
پوشیده هنوز خرقه ی خاك

تو كرده اشارت از سر انگشت
مَه قرطه ی پرنیان زده چاك

نقش صفحات رایت تو
لولاك لما خلقت الافلاك

خواب تو ولا یَنامُ قلبی
خوان تو اَبیتُ عِندَ رَبّی

ای آرزوی قـََدَر لقایت
وای قبله ی آسمان سرایت

در عالم نطق، هیچ ناطق
ناگفته سزای تو ثنایت

هر جای كه خواجه ای غلامت
هر جای كه خسروی گدایت

هم تابش اختران ز رویت
هم جنبش آسمان برایت

جانداروی عاشقان حدیثت
قفل دل گمرهان دعایت

اندوخته ی سپهر و انجم
برنامده ده یك عطایت

بر شهپر جبرئیل نِه زین
تا لاف زند ز كبریایت

بر دیده ی آسمان قدم نِه
تا سرمه كشد ز خاك پایت

ای كرده بزیر پای كونین
بگذشته ز حد قاب قوسین

ای حجره ی دل به تو منوّر
وای عالم جان ز تو معطر

ای شخص تو عصمت مجسّم
وای ذات تو رحمت مصوّر

بی یاد تو ذكرها مزوَّر
بی نام تو وِردها مبتـَّر

خاك تو نهال شاخ طوبی
دست تو زهاب آب كوثر

ای از نفس نسیم خلقت
نُه گوی فلك چو گوی عنبر

از یَعصِمكَ الله اینت جوشن
وزیغفرك الله آنت مغفر

تو ایمنی از حدوث گو باش
عالم همه خشك یا همه تر

تو فارغی از وجود، گو شو
بطحا همه سنگ یا همه زر

طاووس ملائكه بَریدت
سرخیل مقرّبان مُریدت

ای شرع تو چیره چون به شب روز
وای خیل تو بر ستاره پیروز

ای عقلِ گره گشای معنی
در حلقه ی درس تو نوآموز

ای تیغ تو كفر را كفن باف
نعلین تو عرش را كُلـَه دوز

ای مذهب ها ز بعثت تو
چون مكتبها به عید نوروز

از موی تو رنگ كسوت شب
وز روی تو نور چهره ی روز

حلم تو شگرف دوزخ آشام
خشم تو عظیم آسمان سوز

ماه سر خیمه ی جلالت
در عالم علو مجلس افروز

بنموده نشان روی فردا
آیینه ی معجز تو امروز

ای گفته صحیح و كرده تصریح
در دست تو سنگریزه تسبیح

هر آدمیی كه او ثنا گفت
هرچ آن نه ثنای تو خطا گفت

خود خاطر شاعری چه سنجد؟
نعت تو سزای تو خدا گفت

گرچه نه سزای حضرت توست
بپذیر هر آنچه این گدا گفت

هر چند فضول گوی مردی است
آخر نه ثنای مصطفی گفت؟

در عمر هر آنچه گفت یا كرد
نادانی كرد و ناسزا گفت

زان گفته و كرده گر بپرسند
كز بهر چه كرد یا چرا گفت؟

این خواهد بود عُدّت او
كفاره ی هر چه كرد یا گفت

تو محو كن از جریده ی او
هر هرزه كه از سر هوا گفت

چون نیست بضاعتی ز طاعت
از ما گنه و ز تو شفاعت

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 658408

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =