این روزها بازار رقابتهای انتخاباتی گرم و ایران یکپارچه شور و حرارت است. فارغ از آنکه هوادار کدام نامزد هستیم و آرزو داریم کدام جناح سیاسی برنده این کارزار پرتب و تاب باشد، باید به این نکته توجه کرد که انتخابات، آزمونی جدی برای اهالی رسانه در همه بخشهاست. آزمونی که میتواند ذوق، هوشمندی و هنر صاحبان رسانه را در جهتدهی به افکار عمومی آشکار کند.
شاید بخشی از کارکرد رسانهها در این فضا معرفی نامزد مورد حمایت خود و تبلیغ درباره او باشد. بخش دیگر، که هدفی بزرگتر و باارزشتر است متاسفانه نادیده گرفته شده یا کمتر به آن توجه میشود. ایجاد امید و انگیزه در کل جامعه ایران و استفاده از این بستر برای تقویت انسجام ملی و بالا بردن امیدواری در اقشار مختلف میتواند کاری باشد که رسانهها باید انجام بدهند. با گسترده شدن امکان استفاده از ابزارهای تبلیغی و رسانهای، هر نامزد میکوشد حرف خود را از طریق تیزر، عکس، فایل صوتی و ... به گوش مردم برساند. طبیعی است هر نامزد با توجه به برنامهها و اهداف خود، رویکردی را در نظر میگیرد و استراتژی خود را بر آن اساس تبیبن و تشریح میکند.
با این همه، در فیلمهای تبلیغاتی بعضی از نامزدها نکات عجیبی دیده میشود که کارکرد تبلیغی و تهییجی چنین آثاری را کاهش میدهند و حتی به ضدتبلیغ تبدیل میشود. مستندی که دیشب از شبکه یک پخش شد و اختصاص به معرفی برنامههای شهردار تهران برای ریاست جمهوری داشت، نه تنها اهداف او را مشخص نمیکرد، بلکه اقدامهای مثبت او برای شهر تهران را هم زیر سوال میبرد. تمرکز بیش از اندازه بر نمایش فقر و زاغهنشینی، در این فیلم آنقدر بود که اگر فردی غیرایرانی، بخواهد از طریق این تصاویر، ایرانیان را بشناسد، تصویری که از ما در ذهنش شکل میگیرد از کشورهای قحطی زده آفریقا و مناطق جنگ زده خاورمیانه بدتر است. آیا ایران ما، تهران ما این است؟ زنان و مردانی که روی فرشهای کهنه مینشینند و در بیغوله زندگی میکنند؟ پردیسهایی که شهرداری تهران در این سال ها در تهران ساخته کجای این فیلم بودند؟ پارکها، بزرگراهها؟ تماشاخانهها و فضاهای تفریحی و فرهنگی که در زمان شهرداری قالیباف ساخته شده؟ آیا نمایش زندگی طبقه متوسط، نمایش زندگی واقعی و جاری در ایران با همه فراز و فرودش نمیتوانست بیان کننده دغدغهها، دردها، برنامه ها و تلاشهای قالیباف باشد؟
اگر یکی از فیلمسازان سینمای ایران، داستان یکی از مردان و زنانی که در این فیلم نان را نسیه میگیرند در فیلمی نمایش میداد، اجازه اکران در سالنهای شهرداری را داشت که فیلم قالیباف در ساعتی پربیننده از شبکه سراسری پخش میشود؟ تکلیف مردمی که بیننده این فیلم هستند چیست؟ تکلیف عرق ملی و امید به فردای بهتر که لازمه زیست در یک سرزمین است؟ قرار نیست گمان کنیم، همه ایران خیابان فرشته و محله فرمانیه است. همه شهرهای ایران به زیبایی مشهد، اصفهان، شیراز، کرمان و ... نیست. اما همه مردان و زنان ایرانی در حاشیه تهران و در اتاقهایی تاریک با فقر دست به گریبان نیستند.
سینما، سینماست، هنر است. وقتی به سراغ زبان هنر میرویم، نگاه یک سویه به واقعیت عریان نمیتواند تاثیری روی مخاطب بگذارد. من هم مانند بسیاری که دیشب تماشاگر مستند قالیباف بودند از نمایش این میزان محرومیت عریان اندوهگین شدم، اما همان اندازه دلم برای غرور و شرافت «علی» سوخت. نوجوان باهوشی که نباید دستاویز اهداف انتخاباتی باشد. همه دولتمردان موظفند ریشه فساد و بیعدالتی را از این سرزمین پاک کنند و همه علیها باید بهتر زندگی کنند. اما رویکرد سازنده این فیلم، کرامت انسانی را که در دین اسلام بارها به آن اشاره شده و در سخن ائمه اطهار (ع) بر آن تاکید شده مخدوش کرده.
فیلم محمدباقر قالیباف، فیلمی ضعیف بود نه به این خاطر که ریشه تمام مشکلات را در دولت روحانی میدید، به این دلیل که فاقد نگاه هنری و سینمایی بود. بیانیهای شعاری که حتی دستاوردهای مثبت سازندهاش در تهران را نشان نمیداد و با تکیه بیش از حد بر فقر، سیاهنمایی میکرد و مخاطب را فراری میداد.
57242
نظر شما