۱ نفر
۳۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۰۸

رویا طباطبایی

 موضوع فقر و اینکه به کدام بخش از جامعه و بر پایه چه اطلاعاتی باید کمک بیشتری شود، مورد توجه روزافزون سیاست‌گذاران مسائل اجتاعی - اقتصادی است.

هر چند این موضوع، ساده به نظر می‌رسد ولی به طور کلی موضوع فقر هم از دیدگاه نظری و هم روش‌های اجرایی برای شناخت و اندازه‌گیری، مسئله‌ای پیچیده است. در ضمن اطلاعات و آمار در دسترس معمولاً واقعیت‌های موجود را برای اندازه‌گیری دقیق فقر به صورت کامل منعکس نمی‌کنند.

بنا به تعریف، فقرا عبارتند از اشخاص، خانوارها و یا گروهی از اشخاص که منابعشان از نظر مادی، فرهنگی و اجتماعی به اندازه‌ای محدود است که آنها را از کمترین امکانات قابل پذیرش برای زندگی محروم کرده، و از دیگر اعضای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، مجزا می‌نماید.

فقر بر مبنای فقدان منابع، از ابعاد مختلف تشریح می‌شود. تا آنجا که به مفهوم فقر مربوط می‌شود، سطح زندگی هر شخص باید  باتوجه به منابع در اختیار او مشخص گردد. بنابراین یکی از راه‌های ممکن برای پاسخ دادن به این سؤال، انتخاب کالاها و خدماتی است که برای زندگی، ضروری است و اگر شخص فاقد بسیاری از آن اقلام ضروری برای زندگی بود، فقیر تلقی می‌گردد. این روش دارای موانعی است چرا که انتخاب کالاها و خدمات مورد نظر معمولاً موضوع پیچیده‌ای می‌باشد. به این دلیل و چون ساده‌تر است ترجیح داده می‌شود که از نماگرهای پولی مانند درآمد، ثروت و هزینه برای مطالعه فقر استفاده شود. بر این اساس می‌توانیم با استفاده از نماگرهای پولی، خط فقر را تعیین کنیم.

خط فقر عبارت است از سطحی از نماگر که در مقادیر پایین‌تر از آن مردم، فقیر محسوب شده و در مقادیر بالاتر از آن فقیر محسوب نمی‌شوند. خط فقر نه تنها فقر را تعیین می‌کند، بلکه می‌تواند نسبت فقر در یک گروه خاص را نیز تعیین نموده و درجه فقر آنها را مشخص نماید. بدین معنی که مشخص می‌نماید که چند درصد از فقرا در چه فاصله‌ای از سطح فقر قرار دارند.

وجود مفاهیم مختلف از فقر، ما را به استفاده از منابع اطلاعاتی متفاوتی هدایت می‌نماید که هر یک از آنها خط فقر متفاوتی را ترسیم خواهد کرد. در این زمینه اگر فقط اطلاعات معینی مورد استفاده قرار گیرد، فقر را می‌توان یا براساس نماگر پولی و یا نوع رابطه آن با مقدار متوسط در جامعه، معین نمود. بنابراین در اینجا می‌توان از دو دیدگاه به موضوع نگاه کرد. در یک روش می‌توانیم یک «سبد» از نیازهای ضروری، مستقل از سطح زندگی در یک جامعه، تعیین کنیم و هزینه و قیمت آن را در بازار خرده‌فروشی ارزیابی نماییم که این روش را روش محاسبه فقر مطلق می‌نماند. از طرف دیگر می‌توان فقر نسبی را تعریف نمود که فقر را در مقایسه با استاندارد رفاه دیگر گروه‌های جامعه به طور نسبی ارزیابی می‌کند. از آنجا که فقر نسبی با ضروریات اساسی در رابطه نیست، بنابراین بیشتر از آنکه تعریفی از فقر باشد، نابرابری در طبقات جامعه را نشان می‌دهد. در حقیقت مردمی که در مقایسه با این مقیاس، زیر خط فقر زندگی می‌کنند لزوماً ممکن است مردم محرومی نباشند و فقط می‌توان گفت که در مقایسه با دیگران از رفاه کمتری برخوردار می‌باشند (این حالت در جوامع با سطح درآمد بالا اتفاق می‌افتد) و برعکس در برخی از جوامع (جوامع با درآمد بسیار پایین) ممکن است گروه‌هایی از مردم زیر خط فقر نسبی نباشند ولی به طور مطلق فقیر باشند.

روش محاسبه خط فقر مطلق که بر مبنای تعیین سبد ضروریات زندگی نظیر غذا، اجاره و دیگر اقلام، پایه‌گذاری شده است ابتدا در سال 1901 توسط ران‌تری (Rowntree) معرفی شد. بعد از آن، ‌به دلیل مشکلات موجود در انتخاب اقلام مشمول این سبد، تغییراتی در آن صورت گرفت، از طرف دیگر اورشانسکی (Orshansky) خط فقر را براساس فرضیه حداقل مجموع نیازهای یک فرد و نیازهای غذایی، برای کلیه گروه‌های جامعه تعیین کرد. در این حالت مسئله ساختن یک خط فقر مطلق به تعیین یک «سبد غذای، تقلیل پیدا می‌کند که البته این موضوع ساده‌تر از تعیین یک سبد کلی از نیازهای ضروری است با آنکه منطق موجود در روش محاسبه این خط به وسیله نویسندگان مختلفی از جمله راگل (Ruggle 1990) مورد انتقاد قرار گرفته است ولی این روش هم‌اکنون در برخی از کشورها، مورد استفاده قرار می‌گیرد. در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، به طور کلی تعیین خط فقر نسبی ارجح است.

*عضو هیأت علمی دانشگاه تهران

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 70280

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =