در زمینه حمل و نقل شهری و بینشهری، امور فنی جادهها و یا اتومبیلها نه فرد مطلعی هستم و نه تخصص شغلی و تحصیلی آن را دارم. گرچه چندان تفاوتی هم نمیکند! آنها که در این زمینه تخصصی دارند، چه کردهاند که از امثال من انتظار میرود؟
در حالی که خانوادهها در سکوت، عزیزانشان را به خاک سرد میسپارند! احتمالا تعجب خواهید کرد اما موضوع حوادث جادهای و شهری در ایران به یک مبحث قابل توجه در مطبوعات و رسانههای بینالمللی تبدیل و به یک مبحث اجتماعی در حوزه آسیبشناسی روانی-اجتماعی ایران تبدیل شده و این سوال را مطرح کرده است که "در جاده های ایران چه خبر است که میزان مرگ و میر در آنها تقریبا با سقوط سالانه ۵ بویینگ ۷۷۷-۳۰۰ برابری میکند!؟" حد نگرانی اکنون تا به آنجا رفته که مطلع شدهام چنین حوادثی تاثیر بسیار بدی بر صنعت توریسم ایران گذاشته که البته دو نمونه آن را شخصا در وین تجربه کردهام. تلخ و گزنده، اما فرشته مرگ، در بخش کارتکس حمل و نقل، بهخاطر حضور در جادههای ایران، فرصت زیادی برای سر کشی به دیگر نقاط جهان ندارد!
دیشب، در کمال تاسف و ناباوری بار دیگر خبر سقوط یک اتوبوس بینشهری، نزدیک تهران (در منطقهای موسوم به جاجرود) و کشته شدن عده زیادی منتشر شد، در حالی که هنوز افکار عمومی داخلی و بینالمللی از شوک و تاثر کشته شدن نخبگان دانشآموز در جنوب ایران خارج نشده است. در این میان "چه کسی مقصر و قرار است کدام فرد، نهاد مسئول و یا رئیس کمپانی به پای میز محاکمه کشانده شود؟ تا آنجا که شنیدهام (درست یا غلط نمیدانم)، گفته میشود مفاد قوانین تردد در ایران به لحاظ مفاد و استحکام تفاوت خاصی با بقیه دنیا ندارند. این سخن شاید درست باشد، اما فکر میکنم جدای از بیمبالاتیهای انسانی در همه حوزهها، مشکل عمده در به ترازو بردن، سبک و سنگین و یا منعطف کردن این قوانین هنگام اعمال و اجرا توسط مجریان است.
احتمالا همه شما موارد متعددی از تخلفات رانندگی را دیده و حتی تجربه کردهاید. از تردد کامیون، وانت، تریلرهای سنگین حامل آهن و یا اشیاء بزرگ در خیابانها و حمل و جابهجایی افراد توسط وانت و کامیون در شهر و جادهها گرفته و سبقت گرفتن در تونلها!، خدای من! تا تردد سیرکوار موتورسیکلتها در سطح شهر و جادهها مسافرکشی آنها و سرعتهای سرسامآور رانندگان در محیط شهری و مصرف الکل و دهها مورد خلاف دیگر. در این میان هیچ از خود سوال کرده و پرسیدهایم جدای از قانون، مشکل در کجاست؟ یا من به نوعی برای زیست در چنین محیطی خوب آموزش ندیدهام، یا از قوانین بیاطلاعم، یا مایل نیستم و حوصله اجرای آنها را ندارم، یا بیتوجهی و فقدان تربیت اجتماعی را نوعی تفاخر میدانم (مانند آن جوانی که در خیابانهای تهران با اتومبیل خود مسابقه میدهد و جان دهها نفر را به خطر میاندازد)، یا خود را طلبکار مردم و جامعه و دولت میدانم. یا شاید هم مجری قانون بیتفاوت است و شدت قانون و ضربه نهاد اعمالکننده آن به گونهای است که تحمل مقابله و دفع آن توسط متخلف وجود دارد؟ چون میداند بنا نیست تاوان سنگینی پس داده و از کرده خود پشیمان شود.
در واقع همه ما هیچگاه در موقعیتی قرار نگرفته و نخواهم گرفت که از بدانیم و بفهمیم خلاف کردن میتواند ما را با شدت و بیرحمی از حقوقمان محروم کند و داغ پشیمانی را بر پیشانیمان بگذارد. این، هم ضعف اخلاقی امثال من را نشان میدهد و هم ضعف نهاد اعمالکننده قانون را. حلقههای سهگانه "موقعیت جادهها، تولید اتومبیل و عوامل انسانی" البته هر سه در بروز حوادث مهم هستند، اما وزن آنها یکی نیست. بله، جادهها ناامن و کیفیت اتومبیلها پایین است! اما در بعد انسانی، آیا این به من و شما اجازه میدهد جدای از مسئولیت واضعان و ماموران قانون، هر طور که خواستیم رفتار کرده و از بیعقوبتی هم نهراسیم؟
در امنیت تردد شهری و بینشهری آن گونه که مکرر دیده شده، ترحم و دلسوزی در قبال متخلف اعمال میشود که به غایت بیمعناست. در این فرآیند بیمعنا و خونین، شخص من یا شرکتی که در خدمت او هستم، معمولا در حد "ای بچه بد بد!" تنبیه میشویم. نتیجه نیز همینی میشود که نمومه آخر آن دیشب در نزدیکی تهران اتفاق افتاد.
تیغ قتلعام اما همچنان در پی قربانی بیشتر است. گرچه اصلاح فنی جادهها و ارتقاء کیفیت اتومبیلها از عوامل عمده کاهش سوانح بهشمار میروند، اما دخالت سهم گسترده بیمبالاتیهای انسانی را در بروز فجایع که مربوط به رفتار من و شماست نمیبینیم و حاضر نیستیم بپذیریم؟ پلیس وجدان و صبوری در وجود ماست، نه در جادههای کشور. وقت بیداری و تنبه و تنبیه چه زمان است.
matinmos@gmaiil.com
نظر شما