رابرت فیسک روزنامهنگار معروف انگلیسی که یک بار در خلال حمله نیروهای ائتلافی به افغانستان و پس از فتح کابل به خاطر اینکه قیافه سرخ و سفیدش مشخصاً او را یک خارجی از نوع غربی نشان میداد حسابی کتک خورده و چند روزی با سر باندپیچی شده این سو و آن سو میرفت یک بار در یکی از یادداشتهایش برای روزنامه ایندیپندنت نوشت: " ما هزاران کیلومتر راه آمدیم تا چادرهای کیسهای زنان افغانی را از سرشان برداریم اما طالبان رفته و آنها هنوز آن چادرها را به سر دارند. ما هزاران کیلومتر راه آمدیم و آنها را از دست طالبان نجات دادیم اما آنها هنوز از ما غربیها نفرت دارند گویا مشکل آنها نبودند مشکل ما غربیها هستیم که فکر میکنیم باید دموکراسی را به زور به همه هدیه دهیم. "
زلمای خلیلزاد 58 ساله که بیشتر برای افغانیها یک دیپلمات آمریکایی میزند تا یک پشتونزاده افغانی، قرار است با اختیارات یک نخستوزیر به کابل بیاید، آن هم در کشوری که همین تازگیها آمریکاییها 140 شهروند را با فسفر سفید سوزاندهاند و تقصیر آن را به راحتی به گردن طالبان انداختهاند.
از نگاه اوباما کرزای رئیسجمهور ضعیفی است که نتوانسته با طالبان بجنگند و آنها را سرجای خودشان بنشاند و حتی نتوانسته با آنها وارد مذاکره شود و مشارکت سیاسی را در کله آنها فروکند. او اجازه داده تا زیردستانش به حق شهروندان تعدی کنند و مال و جان و ناموس آنها را بر خود حلال بدانند و این سبب شده تا دولت او فاسد به نظر برسد. کرزای در مبارزه با ارباب مواد مخدر افغانستان که برخی از آنها جنگسالاران سابق این کشور بودهاند نیز پیشرفت و دستاوردی نداشته است و از همه بدتر در دو سال گذشته مواضعی فوقالعاده ضدآمریکایی اتخاذ کرده است و در تعامل با همسایگان خود از جمله ایران آنگونه که مد نظر آمریکا بوده عمل نکرده است. اینکه چقدر این تصورات و ادعاهای آمریکاییهایی درباره کرزای صحت دارد بحث دیگری است. آنچه در عمل مشهود است تمایل شدید آمریکایی ها به کنترل کامل افغانستان به وسیله مهره ای به نام خلیل زاد است. آمریکاییها به دنبال آنند که با فرستادن خلیلزاد به منطقه دستکم از نزدیک مجری امور در این کشور باشند و ابتکار عمل را در همه زمینهها و حتی در خصوص برخورد و روش تعامل با همسایگان افغانستان در دست بگیرند.
اوباما بر این باور است که یک آمریکایی افغانیتبار به خوبی میتواند سیاستهای واشنگتن در منطقه را در یک پست اجرایی بلند بالا عملیاتی کند و آنها را زودتر به نتایج مطلوب برساند این است که او فکر میکند حالا که نمیتواند از کرزای عبور کند یک کرزای با تواناییهای بالا در کنار او بتراشد. ایدهای که اگرچه روی کاغذ و در نشستهای پیدا و پنهان خوشتراش به نظر میرسد اما در عمل با اما و اگرهای زیادی همراه خواهد بود. واقعیت آن است که انتخاب جدید اوباما برای برونرفت از چالشهای چند گانه در افغانستان، دغدغهای است که تنها میتواند برای ساکنان کاخ سفید مهم و ارزشمند باشد و نه برای مردم افغانستان.
دلایلی وجود دارد که ثابت میکند این انتخاب مشکلات موجود برای کاخ سفید در افغانستان را بیشتر خواهد کرد تا کمتر. مردم افغانستان به شدت از غربیها متنفرند چه از نوع آمریکاییاش و چه از نوع آمریکایی شدهاش که خلیلزاد این دومی است. این در حالی است که خود آمریکاییها نیز به این قضیه اذعان داشتهاند و گویا در نشستی که کرزای با اوباما در کاخ سفید داشته از او خواستهاند تا این او باشد که خود را طالب همکاری با خلیلزاد نشان دهد و اجازه ندهد مردم افغانستان بفهمند که خلیلزاد را آمریکاییها به او توصیه کردهاند، چرا که هرگونه انتصاب خلیلزاد به آمریکاییها باعث دوری آنها از وی و مانعی برای مانور سیاسی و حتی نظامی او در این کشور خواهد شد. از این رو پس از آن دیدار مقامات کاخ سفید اعلام کردند که این کرزای است که باید در خصوص همکاری با خلیلزاد تصمیم بگیرد.
جالب اینجاست که پروژه عبور از کرزای 2 با همفکری گوردون براون نخستوزیر انگلیس کلید خورده است و روزنامه نیویورک تایمز فاش کرده که این براون بوده که پیشنهاد استفاده از ظرفیت خلیلزاد در افغانستان را به باراک اوباما داده است. از سوی دیگر پذیرش چنین پیشنهادی از سوی کرزای میتواند برای او حکم تیر خلاص را داشته باشد. او که هم اینک نیز با مخالفانی جدی مواجه است و متهم به آمریکایی بودن از سوی طالبان و سایر گروههای مخالف است با در کنار گرفتن یک دیپلمات خبره آمریکایی موقعیت سیاسی خود را در این کشور به شدت به خطر خواهد انداخت.
سوای از اینکه آمدن خلیلزاد به منطقه میتواند جبهه افراطیگری ضد آمریکایی در این کشور را به نفع طالبان افغانستان و پاکستان تقویت کند، روابط دولت افغانستان با همسایگان خود را نیز تحت تأثیر مستقیم قرار خواهد داد. انتصاب نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل، آن هم در زمان بوش، در یکی از عالیترین سطوح در دولت کرزای تعاملات مثبت کنونی این کشور با همسایگان از جمله ایران، پاکستان، روسیه، هند و حتی چین را اگر با واکنش منفی مواجه نسازد دست کم آنها را به انفعال و یا فرورفتن در لاک دفاعی و تردید نسبت به ادامه همکاریها وا خواهد داشت. این موضوع دستکم در مورد ایران، چین و روسیه قابل پیشبینی است.
حال وهوای کنونی غالب بر افغانستان حاکی از آن است که مردم این کشور به شدت از آمریکاییها بیزارند و ممکن است این انتخاب، آنها را به کلی از کرزای رویگردان کرده و اندک دستاوردهای او در مبارزه با طالبان و افراطیگری در این کشور را به نابودی بکشاند.
نظر شما