محمود مکتبی: جمعه 23 مهر، دو نمایشگاه جدید در خانه هنر با سخنرانی پرویز تناولی و آیدین آغداشلو افتتاح شد که این دو نمایشگاه را میتوان جزو نمایشگاههای خوب و مهم این مرکزی هنری به شمار آورد. دلیل مهم بودنش هم این است که آثار این هنرمندان ارمنی پس از نزدیک به چهار دهه دوری از ایران به نمایش گذاشته شد و به خصوص آثار مارکو کریگوریان که با تمام اهمیت و اعتباری که این هنرمند در ایران داراست و تاثیرات مهم و بیواسطه او بر هنر معاصر ایران، هرگز نمایشگاهی مستقل از او را در دیار دوستداشتنیاش شاهد نبودهایم.
ادیک و آواز کبکها بر بوم
نمایش آثار «ادمان آیوازیان» در خانه هنر که در میان دوستان ایرانیاش به ادیک معروف است، نمایش دوگونه برخورد هنرمندان با یک موضوع است که در گونه نخست نقاش ما را با آثاری تغزلی اما آبستره و انتزاعی روبرو میکند و در گونه دوم همان شاعرانگی را در واقعگراترین حالت خود به نمایش میگذارد. نقاشیهای آیوازیان نمونههایی از آثاری بسیار درونگرا و صمیمانه هستند که کاملا برآمده از احساس و فضای شخصی این هنرمند است.
این نقاشیها حتی در مواردی که مخاطب را با واقعگرایی کامل یک صحنه از خیابان و کوچه و مردم عامه روبرو میسازد، بازهم فضای شخصی هنرمند را به خوبی نمایش میدهد. به بیان دیگر این نقاشیها همانند شعرهایی هستند که با وجود داشتن تصاویر واقعی، هیچگاه خیالانگیزی و بیان شعری خود را نمیبازند و آنچه که را که بیان میکنند تصاویر و دریافتهای هنرمند از یک واقعیت است.
نقاشیهای انتزاعی این هنرمند به مانند آثار واقعگرای او از رنگهایی زنده و شاد سرشار هستند اما کمتر به فرم و شکل مشخصی اشاره دارند و این باریکههای رنگی در زمینهای روشن و اکثرا سفید مینشینند. شاید تنها بازیهای نقاش در آثار انتزاعیاش نوشتههای کوچک و کوتاهی مانند «آواز کبک» باشد که باز نماینگر همان حس درونی و نستالژیکیست که در این آثار وجود دارد.
اما آیوازیان در نقاشیهای واقعگرای خود به تمام مخاطبان خاص و عام مجال لذت بردن میدهد و چه از منظر یک نقاشی زیبا و عامهپسند از طبیعت یک شهر، یک روستا و یا یک خیابان و عمارت خاص به این نقاشیها نگاه کنیم و چه از منظر یک نقاش حرفهای و با نگاهی منتقدانه، این نقاشیها، حقیقتا نقاشی هستند و درک بالای هنرمند از فضا، رنگ، نور، ترکیببندی و... را نشان میدهند.
نقاشیهای ادیک جدای از بحثهای تاریخ هنری و تیپشناسانه، نقاشیهایی صمیمی و دلپذیر هستند که دیدن آنها میتواند مخاطب را هرچه بیشتر به فضای شاعرانه و درونی نقاش سوق داده و نزدیک کند.
مارکو؛ رنج بودن و شدن
«مارکو گریگوریان» نامی مهم در تاریخ هنر معاصر ایران است، مارکو همچون یک کولی زندگی در شهرها و کشورهای مختلفی را تجربه میکند اما ایران سرزمین دوستداشتنی اوست. این هنرمند پس از تولد در روسیه، در یک مهاجرت به ایران میآید و اصفهان، آبادان، تهران در کودکی و جوانی شهرهای هستند که او در آنها زندگی میکند و ایتالیا، آمریکا و ارمنستان از جوانی تا مرگ حدود چهل سال محل زندگی مارکو هستند.
مارکو گریگوریان نخستین هنرمند تاثیرگذار ارمنی در ایران نیست اما میتوان گفت که تاثیرگذارترین آنهاست. او پایه گذار نخستین دو سالانه نقاشی و مجسمه تهران است که در فروردین 1337 برگزار میشود و شاید از این تاریخ به بعد باشد که هنرمندان نوپرداز ظهوری مستقل و نیرومند را از خود نشان میدهند و از سوی حکومت و افراد عامه و مخاطبان نیز پذیرفته میشود. نکته جالبی که در مورد مارکو گریگوریان باید به آن اشاره کرد این است که وی از یک سو دست به خلق آثاری میزند که به نوبه خود برای نخستین بار انجام میشود و در مقایسه با سایر کارهای زمان خود نگاهی نو و جدید است و از سوی دیگر توجه بسیاری به سنت و فرهنگ عامه ایرانی دارد که نمونههای آن را میتوان در جمعآوری قفل و پنجرهها، درهای قدیمی و درکوبها دید.
خود مارکو در اینباره میگوید: «از نظر انتخاب موضوع و طرحهایم، من در هنر خودم نو بودم ولی هنر بومی توجهم را جلب میکرد. وقتی به ایتالیا رفتم آموختم که با عینک دیگری چیزها را ببینم. دیگر آن عینک بخشی از چشم و دید من شد. [...] آن وقت بود که فهمیدم هرچیز که در پیرامونم هست هنر است. همه جا پر از هنر است...»
یکی از کارهای مهم دیگری گه مارکو به آن مبادرت میورزد، شناساندن و جمعآوری نقاشیهای قهوهخانهای برای نخستین بار است. مارکو با نقاشان قهوهخانهای مراوده و دوستی نزدیکی داشته است و حتی این آثار را برای برپایی نمایشگاهی به امریکا میبرد اما موفق نمیشود تا این نقاشیها را در جای مطرحی به نمایش بگذارد و بعدها که مجموعه گردآوری شده توسط او به صورت امانت به ایران فرستاده میشود بدون هیچ اجازهای در مراکز و موسسههای مختلف تقسیم میشود. این توجه به سنت و به خصوص فرهنگ عامه را در بسیاری از کارهای او میتوان دید، کارهایی مثل آویزان کردن نان سنگک به دیوار و استفاده از وسایل روزمره و کوچه بازاری که در کارهایی مثل چسباندن وسایل دیزی بر سطح کاه گلی به چشم میخورد.
جواد مجابی درباره مارکو مینویسد: «نقاشی ایران که از دهه اول قرن خورشیدی با آثار ابوالحسین صدیقی از دل مکتب کمال الملک زاده شده بود، به اهتمام مارکو در پایان دهه سوم حیاتش، ظهور رسمی و جدی خود را جشن گرفت. مارکو اولین کار خاکی خود را در سال 1339(1960) پدید آورد و آن را (خانه شماره یک) نامید که از عشق پایدار او به زمین و خاک، این خانه همیشگی بشر، که زادگاه نخستین و اقامتگاه آخرین انسان است حکایت میکرد. بهترین اجراهای کاهگلی مارکو در نمایشگاه گروه آزاد بود.»
گریگوریان جزو اولین نقاشانی است که در ایران به سوی «هنر مفهومی» گرایش پیدا میکند، آن هم در زمانی که چون امروز تبوتاب چندانی برای آن وجود ندارد. در دهه پنجاه به همراه چند نقاش دیگر از جمله مرتضی ممیز، غلامحسین نامی، عربشاهی و دریابیگی گروه نقاشان آزاد را پایهگذاری میکند، پیشتر از این گالری استتیک را راهاندازی میکند و...
مارکو با همان چهره دوستداشتنی بر یک صندلی سهپایه و طنز همیشگی در گفتار و بسیاری از آثارش، چهره تلخ هنرمندیست که رنج هنرمند بودن و هنرمند شدن را پذیرفته و کارهای او در زمان خود و حتی امروز بسیار پیشرو بوده و با درک عمیقی از زمان صورت گرفته است. مارکو بودن شاید از این وجه ستایشانگیز باشد که مارکو در بومهایش خلاصه نمیشود و رفتار و درک او از هنر است که الهامبخش بسیاری از هنرمندان همزمان و بعد از او میشود. هنرمندی که گاه در خاک میخوابد و گاه خاک را بر بستر بیرنگ بوم میآورد و آثاری را آفرید که همچنان سرشار از اشارهها و مفاهیم کهن و نو است.
گزارش تصویری برخی آثار مارکو گریگوریان را اینجـــــا مشاهده کنید.
نظر شما