به گزارش خبرآنلاین، مجید قیصری که به بهانه رونمایی و نقد تازهترین اثر داستانیاش «زیرخاکی» میهمان «کافه خبر» بود با اشاره به فضای کلی حاکم بر کشور از نبود نگاه بلند مدت و سرمایه گذاری در حوزه ادبیات و حمایت از نویسندگان، انتقاد کرد.
مهدی صیافی- «زیر خاکی» تازهترین مجموعه داستان مجید قیصری در ۱۲۸ صفحه با قیمت ۲۸۰۰ تومان از سوی انتشارات افق به بازار کتاب آمد. این کتاب مجموعهای از ۸ داستان با محوریت جنگ است و مانند آثار قبلی این نویسنده بیشتر به احوالات انسانها در مقابله با جنگ میپردازد. «زیرخاکی، جیرجیرک، ایستگاه ۷ و مردان شب» نام برخی داستانهای این کتاب جدید قیصری است. برای خرید این کتاب کافیست با شماره 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرید تا کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنید.
قیصری در آغاز این نشست تاثیر فضای کلی کشور بر آثارش را این گونه توصیف کرد: «در داستان کوتاه یک حس ظریف وجود دارد. شما در داستان با مقولهای به نام شناخت طرف هستید یعنی قرار بر این است که کم کم شناخت ما تغییر کند، این تغییر به کمک حس اتفاق میافتد. یک زمان شما بر اساس مد روز از یک رنگی، از یک موضوعی برای کار خود استفاده میکنید اما یک زمان شما بر اساس تحولات اجتماعی به یک شناخت میرسید یعنی میگویید تا اینجا که رفتم درست یا غلط بوده است. اینجا دیگر شناخت کارکرد خودش را دارد چون این شناخت تغییر میکند مطمئنا از این به بعد تاثیرش عمیقتر است و سطحی نیست. در همه چیز شما این تغییرات را به خوبی حس میکنید.»
وی ادامه داد: «قرار نیست شما همه چیز را فقط با دیدگاه عقل گرایانه ببینید و بنویسید. تحول جزئی از وجود انسان است. ارزشگذاری این تحول با شماست. شما نمیتوانید تغییر و تحول را از آدمها بگیرید. بگویید شما از روز اول یک چارچوبی به من دادی و من تا ابد همین را از تو میخواهم.»
وی در پاسخ به اینکه «آیا قالببندی و شناخت اولیه در برداشت مخاطب تاثیر دارد»، گفت: «ما ایرانیها عاشق پیشداوری هستیم. به قول یکی از دوستان ما روزنامه خوان نیستیم ما تیتر خوانیم. ما حوصله تامل و تفکر و تحقیق را نداریم. کافی است یک انگی به کسی بخورد بر اساس آن شروع میکنیم به قضاوت کردن. زیاد این مرز بندی را دوست ندارم، ولی به هر حال کسی که روند این کارها را میخواند خود به خود حتی با خواندن یک داستان کوتاه یک تصوری در ذهن مخاطب ایجاد می شود؛ شما دیگر نمیتوانید از آن تصور ذهنی به راحتی فرار کنید و حالا شاید آن تصویری که از شما ارائه کردهاند با خود واقعی شما یا شخصیت شما آنقدر نزدیک نباشد. مهم این است که مخاطب چه تصور از شما دارد... همه دنبال این تصور بیواسطه هستند. این که چه کسی موفق میشود به آن خود حقیقی نویسنده یا هنرمند برسد بحثی دیگری است.»
نویسنده حرفهای نداریم
این نویسنده با اشاره به اینکه ما به طور کلی نویسنده حرفهای نداریم، افزود: «معدود نویسندگانی هستند که بتوانند از طریق نوشتن امرار معاش کنند. من در دوران معاصر کسی را جز رضاامیرخانی نمیشناسم که بر اساس چاپ آثارش زندگیاش را بگذراند. تمام هم و غم زندگیاش را بر اساس کارش تنظیم کرده و دارد حرفهای هم مینویسد. بقیه را از این لحاظ خیلی حرفهای نمیبینم.»
به گفته وی، «این مسئله ناشی از عدم ثبات سیاسی و اقتصادی جامعه است. وقتی یک اتفاق بزرگ میافتد بستری برای به چالش کشیدن هویت خود ایجاد میشود. وقتی شرایط اقتصادی وخیم میشود نویسنده هم کار دل خودش را تعطیل میکند و دنبال کار دل دیگران میافتد.»
قیصری خلق داستانهای کوتاه متعدد در فضای ادبی کشور را ناشی از عدم ثبات سیاسی جامعه دانست و افزود: «یکی از عوامل نوشتن رمان وجود ثبات سیاسی و اقتصادی در جامعه است. در این صورت است که شما میتوانید بیست سال قبل خود را نقد کنید. در جامعه ای که یک شبه همه چیز تغییر میکند چه چیزی را میتوان نقد کرد؟ به همین خاطر است که داستان ما در راستای شعرمان تعلق میگیرد. واکنشهای آنی دادن به اتفاقات که این هم حسن است و هم قبح.»
وی توضیح داد: «حسن است چون میتواند واکنش نشان دهد و قبح دارد چرا که احتمال خطا دارد به همین دلیل است که شاخص ادبیات داستانیمان، داستان کوتاه است مثل کشتی که ورزش ملی کشور ماست ادبیات داستانی مدرنمان هم داستان کوتاه است. بدلیل اینکه داستان کوتاه میتواند خودش را نسبت به شرایط روز جامعه وفق بدهد یعنی من میتوانم نسبت به شرایط شش ماه قبل یک داستان کوتاه بنویسم. اگر خوش شانس باشم و هنوز همان مسئله، مسئله مردم باشد نه اینکه مسئله مورد توجه مردم تغییر کرده باشد به همین خاطر وقتی شش ماه میگذرد شما میگویید این داستان امروزی نیست.»
وقتی رمان در کشورمان تعطیل میشود
این نویسنده با اشاره به اینکه خواننده دنبال داستان روز میگردد، گفت: «این بحث امروز نیست؛ بحث تاریخ است. در این صد سال که رمان وارد عرصه ادبیات ما شده ما چیزی به اسم ثبات نداشتیم در نتیجه داستانی که شما مینویسید شش ماه دیگر کهنه میشود چون اصلا نمیدانید چه اتفاقی در حال رخ دادن است. شما باید نسبت به شرایط روز موضع گیری کنید والا رمان تعطیل میشود.»
وی در زمینه معیار تشخیص داستان کوتاه گفت: «حقیقتا من تعریفی از داستان کوتاه ندارم یعنی هر وقت میخواهم داستان کوتاه بنویسم انگار بار اول است که میخواهم داستان بنویسم بنابراین همیشه دچار اضطراب هستم چون الگوی ثابتی ندارم. در این الگو من باید برای خودم یک قصه خوب برای نوشتن داشته باشم. اگر من ماجرا یا شخصیت نداشته باشم نمیتوانم بنویسم. یک شخصیت یک ماه مرا درگیر میکند. در داستان «نیسان» شخصیتی داشتم که پلیس بود. این شخص میرفت بنزین میگرفت و به مرور استفاده میکرد. با یک آدم معمولی طرف نبودم نزدیک پانزده سال طول کشید تا توانستم به شکلی برسم که این ماجرا را از ناحیه یک نفر تعریف کنم. راوی که بتواند کمی از گذشته و حال این شخص را روایت کند.»
نوشتن محصول تجربه شخصی است
قیصری با اشاره به اینکه داستانهایش را بر اساس تجربههای زیستی و ایدههایی که در زندگی روزمره به دست میآورد، خلق میکند، تاکید کرد: «من با اکثر آثار چاپ شده - بلند یا کوتاه فرقی نمیکند- این روزها نتوانستم ارتباط برقرار کنم. بین خودم و این متنها یک فاصله احساس میکنم و بیشتر خودم را متهم میکنم. من تعریفم از نوشتن این است که نوشتن محصول تجربه شخصی است. وقتی نویسندهای زیست و تجربه خوبی داشته باشد نیاز نیست دنبال سوژه برود. کافی است که روی تجربیات خود کار کند و این موضوع به خودی خود کفایت میکند.»
وی ادامه داد: «با خیلیها که صحبت میکنم میبینم تجربه زندگی ندارند یا در بازگویی این تجربه دچار مشکل هستند. مهم این است در زندگی ریسک کرده باشی حالا خواسته یا ناخواسته. ریسک پذیری باید جز زندگی هنرمند باشد؛ خاصه در ایام جوانی یا نوجوانی. جنگ برای ما یک ریسک ناخواسته بود. جنگ نابهنگام وارد زندگی ما شده و حالا داریم تبعاتش را میکشیم. این خیلی بد است که یک تجربه ناب انسانی کنارت باشد ولی نخواهی آن را ببینی. پاشنه آشیل ادبیات ما اینجاست که خیلی ها شاخک های اطلاعاتیشان فعال نیست در نتیجه دست سوی سوژه آهک گرفته یا زنگ زده دراز میکنند.»
این نویسنده با اشاره به این نکته که موضوعی که ما را از دیدن این گونههای ادبی آزار میدهد حضور یک تکنسین است، در توضیح این مسئله گفت: «در زیر پوست این آثار یک تکنسین کلمه میبینید که میتواند کلمهها یا حوادث را کنار هم قرار بدهد. چیزی که باید رویش کار شود درست دیدن است. داستان، «خبر نو» است. باید خبری نو از یک منظر جدید یا از یک فضای جدید بیاوری. ایدههای داستانی من ریشه در تجربه زندگی شخصیام دارد؛ این به آن معنا نیست که همه آنها را تجربه کردهام بلکه از نظر ذهنی مرا ماهها یا سالها آزار داده به نوعی که آن خبر یا حادثه دیگر جزئی از وجودم شده است.گاه احساس میکنم که آن پیشامد برای خودم رخ داده و تشخیص اینکه آن واقعه نتیجه خیال بوده یا واقعیت برایم سخت میشود.»
وی ادامه داد: «من کمبود سوژه ندارم. تجربه زندگی دید به شما میدهد و نوشتن مدام، تجربه نوشتن. این ممارست و تمرین است که به شما یاد میدهد چطور از پس سوژهات برآیی.»
قیصری معتقد است: «اولین موضوعی که در نوشتن مهم است، صبوری است. نوشتن گونهای از معاشقه است. یک جور باید با آن کنار بیایی مثل یک دوست است که شما بهانه برای دوستی با او ندارید یا او بهانهای به شما نمیدهد یا باید صبر کنی تا بهانهای پیدا کنی چون شما از قبل برایش برنامه ریختی و او اطلاع ندارد، فکر میکنید خود بخود میتوانید به وصالتان برسید، ولی این گونه نیست. یکی از مصداقهایش «زیر خاکی» است. این کتاب را من پنج شش سال پیش نوشتم. یکی از خصوصیات من که نمیدانم حسن است یا قبح، این است که میگذارم کار سرد شود بعد چاپش میکنم. نه برای نوشتن شتاب و عجله دارم و نه برای چاپش.»
هنرمند خوب باید انصاف داشته باشد
وی در ادامه صحبتهایش به بررسی داستان نویسی در حوزه جنگ پرداخت و گفت: «من فکر میکنم هر اثر هنری متاثر از شخصیت انسان است. نکتهای که امیدوارم به آن دست پیدا کنم این است که هنرمند خوب باید انصاف داشته باشد. امام حسین (ع) میگوید: «اگر دین ندارید، آزاده باشید»؛ رسیدن به این آزادگی سخت و جان فرساست. زمانی ما در فضایی قرار میگیریم که خوشایند دیگران است. در همین جنگ خودمان یک جاهایی است که واقعا به آن افتخار میکنم و یک جاهایی است که نقد کلی به آن دارم. جاهایی که خوب است را خوب میبینم و جاهایی را که بد است، بد میبینم. من برای خودم فیلتر نگذاشتهام که بگویم همه چیز یا خوب یا بد یعنی یک نگاه اسطورهای که چه بخواهیم چه نخواهیم در ذات تفکر ما ایرانیها است و هنوز نتوانستهایم از آن کنده شویم. همه چیز را دوست داریم سفید یا سیاه ببینیم. به نظر من باید خوبی را خوب ببینیم و بدی را بد ببینیم. این شاخص را قرآن میدهد؛ کینه شما در قضاوتتان تاثیر نگذارد.»
قیصری ادبیات جنگ را یک سر فصل دانست و گفت: «ژانرهای متفاوت زیر مجموعه جنگ قرار میگیرد. دفاع یکی از ژانرهای جنگ است. شما زمانی که از خاکریز حرف میزنید از دفاع صحبت میکنید ولی وقتی از مادر شهید میگویید از تبعات جنگ حرف میزنید.» وی در مورد روند کاری خود نیز گفت: «من تعهدی ندادم که در یک زمینه داستان بنویسم. من در جامعهای زنده زندگی میکنم که هر روز به رنگی است؛ رنگ به رنگ است. مهم این است که چه مسئلهای دغدغه ذهنیام میشود.»
کسی که میگوید اثر خوب نیست، اصلا کتاب خوان نیست
وی در ادامه این نشست با رد این نظر که آثار خوب در فضای ادبی کشور عرضه نمیشود، تصریح کرد: «وقتی کسی میگوید اثری خوبی وجود ندارد من میفهمم که طرف اصلا کتابخوان نیست چون کتابهای خوب زیاد هستند ولی باید اثر خوب را شناخت مثل اینکه بگویید میوه خوب در بازار نیست، آن فرد میوه خور نیست که این موضوع را بیان میکند چون میوه خوب در بازار وجود دارد، پول خوب بدهد میوه خود هم پیدا میکند.»
قیصری ادامه داد: «بیان این موضوع در اثر نارضایتی سیاسی است و به همین خاطر است که آن را جدی نمیگیرم چون میدانم پشت طرح این موضوع، جریانی غیر از شناخت ادبی وجود دارد. اگر مصداقی حرف بزنید قبول میکنم ولی اینکه کلی بگویید کار خوب تولید نشده به نوعی خامی است. ضمنا، اینکه هرکس بتواند وارد حوزهای شود و در آن زورآزمایی کند چیز بدی نیست به خاطر اینکه در خُلق و طبع من نیست که بگویم هر کس از این دانشکده رد شد فقط او میتواند بنویسد و یک پدر خوانده بالای سر کار همه بگذاریم یا بگوییم هیچ کس حق نوشتن ندارد، هیچ کس حق فیلم ساختن ندارد چون باید جزو باند فلانی باشد تا بتواند بنویسد. در عصر اینترنت اینگونه حرف زدن کمال ناآگاهی است.»
چیزی به اسم نقد و تربیت نیرو نداریم
وی در ادامه، حوزه نقد را حلقه مفقوده ادبیات ما دانست و گفت: «ما چیزی به اسم نقد نداریم وقتی در یک جامعه با بیش از هفتاد میلیون جمعیت و وجود شاعران و نویسندگان متعدد، به تعداد انگشتان دست مجله ادبی نداریم، وقتی حوزه نقد وجود ندارد، وقتی یک نقد نویس حرفهای وجود ندارد که از راه نوشتن نقد، ارتزاق بکند؛ آثار خوب و بد با هم قاطی میشود.»
قیصری با اشاره به اینکه چون نویسنده واقعی مستقل فکر میکند، هیچ دولتی حاضر نیست که از آنها حمایت کند، گفت: «نتیجه این امر این میشود که همیشه جزو سنت فرهنگی ایران بوده که هنرمند با دولت در تعارض بوده مگر اینکه مجبور میشده به خیلی از مسائل تن بدهد. مصداق هنرمند آزاده در فرهنگ ما فردوسی است. هنرمندان ما همیشه با خون دل و گذشت کارشان را پیش بردهاند. اگر شاگردی تربیت میشود به این خاطر است که نویسنده یا هنرمند از جیب و وقت خودش مایه میگذارد، اتاق خودش را اختصاص میدهد به چند نفر که به دیدگاه خودش نزدیک باشد که برایش مایه اذیت و آزار نشود و شروع میکند به تربیت آنها که آیا این کوشش ثمر بدهد یا ندهد.»
۲۹۱/۶۰
نظر شما