کن لوچ را سینمایی نویسان فرانسوی ،این جماعت زودباور و کمی تاقسمتی بی مغز در حدود 20 سال پیش سینماگر چپگرا لقب دادند . آمریکایی ها او را به حساب نیاوردند اما به احترام دیگران ، کن لوچ را اینگونه نامیدند تا اینکه روز سرنوشت فرا رسید و کن 2000 در یک دهه پیش از راه رسید . جایی که فیلمساز مبارز ، چپگرایی اش را نفی کرد و خود را مصلح و پیغمبر سینمای سنتی انگستان نامید . کسی که پیش از این خودرا متعهد به مبازره برای تحقق عدالت و غیره جا زده بود .

 اگر حال و حوصله ویدیو دیدن دارید از اینجا می توانید 4 دقیقه از فیلم در جستجوی اریک را ببینید . اگر به یوتیوب دسترسی ندارید ، از اینجا  حدود 6 دقیقه از فیلم را تماشا کنید.

 در جستجوی اریک (عکس پائین) یک درام واقع گرایانه دم دستی است . با رنگ مایه های کمیک ازنوع نچسب انگلیسی و با این همه اثری است متفاوت از کن لوچی که سینماگر سنتی سینمای انگستان نام گرفته . رگه های طنز در فیلم او همان انگاره ای است که عمدتا در کارهای قبلی اش نمی دیدیم اما او در جستجوی اریک از همین رگه ها به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر داستانش استفاده کرده است. البته نگاه تلخ و تیره و تار کن لوچ نسبت به اوضاع حاکم بر جوامع انسانی در فیلمش قابل مشاهده است اگرچه مصنوعی و سراسر شعارزدگی هم جلوه گری کند .

مهدی تهرانی

مهدی تهرانی

با این همه و اگرچه کن لوچ را دوست نداریم باید بگوئیم که اگرچه ساختار باد در مرغزارها می وزد (محصول 2006) عکس بالا و یا فیلم نان و گل های سرخ (محصول 2000) عکس پائین به عنوان مهمترین فیلم های او به هرحال رنگ وبوی فرتوتی داشتند ، در جستجوی اریک مثل یک کلیپ مفرح و بامزه هم می تواند تداعی کند . فیلمی از فیلمسازی که غیر از کشور خودش اگر طرفدار هم دارد ، کسانی هستند که فیلم هایش را بواسطه نقدهای ترجمه شده خوانده اند به جای اینکه فیلم هایش را ببینند . برای ایرانی جماعت کن لوچ مظهر چنین فیلمسازی است . سینماگری که عمدتا در باره او خوانده اند به جای اینکه ببینند . در جستجوی اریک با حضورش در جشنواره فیلم فجر اما این فرصت را فراهم کرد تا اثری از وی قبل از خوانده شدن دیده بشود . اگر فاصله 10 ماهه از رونمایی این فیلم را در کن 62 زیر سبیلی در کنیم .

مهدی تهرانی

داستان در جستجوی اریک حول زندگی یک پستچی پاکباخته و بی نوا می گذرد . مردی به نام اریک که تمام درها برویش بسته شده و به زعم خودش باید برود سرش را بگذارد زمین و بمیرد. او یک شهروند منچستری است با زندگی ملال آور . همسر سابقش را هنوز می پرستد در حالیکه او را بواسطه ندانم کاری ها و خیانت ها ازخود رنجانیده و از دستش داده ، کارش را با کسالت و ملال انجام می دهد و دیگر هیچ هدفی برای زندگی ندارد . اما یک ماجرای جالبی رخ می دهد . اریک در ابتدای فیلم با همسر سابقش روبرو می شود ، این اتقاق رنج او را بیشتر می کند و باعث می شود برود در لاک تنهایی .

روزها از این افسردگی می گذرد تا اینکه روزی در عالم خلسه و فکر و خیال ، به ناگاه اریک احساس می کند یک شخصیت خارق العاده ای روبروی او ایستاده . مردی که او همواره دوستش می داشت و کمبود هایش را در وجود او حس می کرد . به تعبیری ای این شخص تنها کسی بوده که اریک در طی سالهای مرارت بار زندگی اش ، همیشه او را از ته دل دوست داشته و تحسین می کرده است و حالا چه خواب و چه رویا و یا در دنیای حقیقی و واقعی این شخص سر راه زندگی او قرار گرفته . و این آدم کیست ؟ هیچ کس جز اریک کانتونا . اسطوره و فوتبالیست معروف سابق !کانتونا ؛اریک را همراهی می کند و در این روند تمام همت خودرا معطوف این می کند که اریک پستچی از زندگی واقعیت را طلب کند و از شکست ها و توهم های حاصل از آن دوری نماید. روندی که درنهایت با موفقیت طی می گردد ...

مهدی تهرانی

مهدی تهرانی

کن لوچ را سینمایی نویسان فرانسوی این جماعت زودباور و کمی تاقسمتی پر مغز در حدود 20 سال پیش سینماگر چپگرا لقب دادند . آمریکایی ها او را به حساب نیاوردند اما به احترام  دیگران ، کن لوچ را اینگونه نامیدند تا اینکه روز سرنوشت فرا رسید و کن 2000 در یک دهه پیش از راه رسید . جایی که فیلمساز مبارز  چپگرایی اش را نفی کرد و خود را مصلح و پیغمبر سینمای سنتی انگستان نامید . کسی که پیش از این خودرا متعهد به مبازره برای تحقق عدالت و غیره جا زده بود . و مدام از تعهد اجتماعی سخن می گفت حالا خودرا یک مصلح سنتی و کارگردانی وطنی معرفی می کرد. باری آقای لوچ در طی این سالها در بیش از 129 جشنواره فیلم و در بخش مسابقه آن شرکت کرده و در 34 فستیوال نیز در بخش های جنبی حضور داشته . فستیوال هایی از بافتا و کن را در نظر بگیرید تا همین جشنواره فیلم فجر خودمان . او در همه جا حضور دارد و برای چه ؟ تحقق عدالت ؟ این چیزی است که خود دروغگویش می گوید او یک کاسب جهانگرد است نه یک مصلح . و چرا ؟

نگاهی به نظرات بقیه سینمایی نویسان ، آنهایی که سرشان به تنشان می ارزد بیندازید و نه صرفا نویسندگانی که نقدهایشان در بزرگنمایی کن لوچ و دیگرانی از این دست بوده : رونمایی از کن لوچ به بازکردن در یک جعبه شیرینی می ماند که مادر بزرگتان آن را 20 سال پیش به شما داده باشد . کافی است یکی از آن شیرینی ها را بخورید تا برای همیشه مزه شیرینی از یادتان برود .جمله فوق را راجرت ایبرت خودمان 10 سال پیش و قبل از افتتاحیه کن 52 به زبان رانده بود . و البته ایبرت یگانه منتقد و نویسنده ی سینما است که هرگز بی انصاف نبوده است . اگر فکر می کنید فقط آمریکایی جماعت چشم ندارند کن لوچ را ببینند ، باید گفت انگلیسی جماعت به عنوان هم وطنان او نیز اینگونه اند .

 اندرو دیکینسون 81 ساله در افتتاحیه همین کن 62 در باره کن لوچ و فیلمش در جستجوی اریک گفته بود : به کن لوچ عشق کن می گویند و عجب که هم قافیه هستند . کن لوچ فیلمساز 73 ساله انگلیسی این بار هم رفته سراغ یک قصه عجیب و غریب . فیلمی به نام در جستجوی اریک ( looking for eric) که آن اریک هم کسی نیست جز اریک کانتونا معروف و اسطوره منچستر یونایتد . بامزه اینجاست و برای ما انگلیسی ها درد آور که خود این آقای فوتبالیست فحاش بیسواد (عکس پائین و ماجرای حمله نینجایی کانتونا به یک خبرنگار در حین بازی منچستر یونایتد را به یاد آوردید ؟) تهیه کننده این فیلم و در واقع رئیس آن پیرمرد بی نزاکت کن لوچ است ...

مهدی تهرانی

ایرانی جماعت هم از کن لوچ یا بیزار است و یا اینکه مثل همیشه که از آن ور پشت بام می افتیم او را یک قدیس می شمارند . در کن 62 برای او و فیلمش در همینجا نوشتیم که : بازهم کن لوچ کلید خانه اش را به پیرزن همسایه داده و شال و کلاه کرده آمده کن . برای او که سه سال پیش از فرط بی فیلمی نخل طلا را بدست آورده بود حضور در کن امسال یک جرات فوق العاده و یا یک پررویی اصیل بوده است . حالا او به جشنواره خودمان آمده و با یک معجون خاص . یک کمدی درام به اضافه یک کارگردانی که خود را همه این سالها نجات دهنده سینمای سنتی انگستان جا زده و شعار واقع گرایی اجتماعی سر داده به همراه اریک کانتونا شده است فیلمی به نام در جستجوی اریک . یک کمدی درام سرگرم کننده ورزشی و تمام . کن لوچ سبک روایی منقرض شده ای دارد و این البته یکی از معدود امتیازات او بود . لحن فیلم های او با اینکه در لو کیش های امروزی ماجراهایش اتفاق می افتد اما سرشار از همین کهنگی های غیرقابل بود . با این همه تمام این انقراض ها تبدیل به امضای او شده بود . اما او با در جستجوی اریک امضایش را نیز از بین برد تا بلکه بتواند کمی از بار منتقدان بکاهد. و شاید هم این فیلم را بتوان به مثابه آب توبه و ریخته شدنش بر سر کن لوچ تلقی کرد.

مهدی تهرانی

لوچ حتی دلیل اصلی ساخت در جستجوی اریک را نیز صادقانه بیان نمی کند . به زعم او چون فوتبال مقوله ای اجتماعی است و خودش نیز  واقع گرا است و در زمینه واقع گرایی اجتماعی صاحب نظر است ، ساخت فیلمی چون در جستجوی اریک را محملی مناسب برای بیان دید گاه های اجتماعی اش دانسته . در حالیکه همگان می دانند که این حرفی مفت است . اگر جانور دوپایی به نام اریک کانتونا ( اصطلاحی که خود کانتونا از سال 99 برای خودش اختراع کرده بود ) روی کره خاکی نبود هرگز فیلمی در این باب تهیه کننده پیدا نمی کرد. جدای از این در جستجوی اریک دست کم از می سال 2009 تا همین الان در 29 فستیوال سینمایی در دنیا شرکت کرده که در حد خود یک رکورد است. این همه آیا برای امضای کن لوچ بوده یا هوچی گری کانتونا یا مطرح شدن دو باره هردوی این ها ؟! او مانند بچه ها هنوز به یاد آبنبات هایی است که در دوران کودکی خورده است . خیلی ها اعتقاد دارند که کانتونا و لوچ اگر 20 سال پیش باهم آشنا می شدند می توانستند کل دنیا را به تسخیر خود در آورند . اولی به خاطر هوچی گری و روح شیطانی اش ( به دلیل خیانتی که به فرانسوی جماعت کرده ) و دومی به دلیل جاه طلبی و غرور الکی و شخصیت سرشار از خود بزرگ بینی اش .عکس ذیل نیز به هر کسی شبیه است غیر از یک فیلمساز چپگرا.

مهدی تهرانی 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 41270

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 0 =