به گزارش خبرآنلاین، کتاب چهلنامه عرفانی، رهنمودها و دستورالعملهای عرفانی علما؛ به همت یاور امیری است که انتشارات تشیع آن را منتشر کرده است. در این کتاب، نامه ها و توصیهها و یادداشتهای چند تن از علمای بزرگ اخلاق جمعآوری شده است که از آن جمله میتوان به یادداشت مرحوم آیت الله میرزا محمد علی شاهآبادی، استاد حضرت امام(ره) اشاره کرد.
در بخشی از این یادداشت آمده است:
بدان که تو هستی و نمیمیری. بدن است که میمیرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیدهای برای زندگی آخرت. ببین برای این دو روزه، که میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلاها میکنی. برای آنجا که به حکم فطرت، هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیدهای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفرداً باید رفع کنی؛ باب استقراض و استمداد مسدود است. این جا آمدهای که برای آنجا تهیه ببینی. معصوم میفرماید: «ما کانت الدنیا مرّتین»... دنیا دوباره تکرار نمیشود.
باید به اراده کارت درست شود، به صرف اراده اداره شود، زندگی آخرت. آن جا، نتیجهی تحصیلات عقلی و نفسی و حسّی است؛ یعنی، باید عقلت منوّر باشد به معارف حقّه و عقاید صحیح و نفست که قلب است، باید منوّر باشد به اخلاق حسنه و حسّت منور به اعمال صحیح و صالح. مقیاس مقاصد مهمّ عالم برزخ و ماوراء این عالم، همانا شخص شخیص وجود مقدّس پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) هستند.
اینجا و آنجا
عقاید وقتی صحیح و اخلاق در صورتی نیکو و اعمال هنگامی درست است که مطابق عقاید و اخلاق و اعمال محمّد(ص) باشد؛ میزان صحّتش این است. تشکیل عالم برزخ بر این منوال است که آنچه اینجا عمل کردهای، آنجا بیابی، چنانچه قرآن مجید میفرماید: «و کُلّ انسانٍ الْزَمناه طائِرَةٌ فی عُنُقه و نَخرِجُ لَهُ یَومَ القِیامة کِتاباً یلقیه مَنشوراً»... مقدرات و نتیجهی اعمال نیک و بد هر انسانی را طوق گردن او ساختیم و روز قیامت کتابی بر او بیرون آوردیم در حالی که آن نامه چنان باز باشد که همه اوراق آن را یک مرتبه ملاحظه کنند. اسراء/13
این مرحله به حُکم «ملک دوران» است؛ که سلطان حسّ است و آنچه از حس سرزده محکوم به حکم اوست، لیکن صورت برزخی آن. در این جا نظر به نامحرم کرده، فاصله میان باصره و صورت حسّی در این جا، نور است و در آن جا، نار است.
در اینجا میل به وصال و نزدیکی بود، در آنجا به طوری کریهالمنظر است که میگویی: «یا لیت بینی و بینک بعد المشرفین»... ای کاش میان من و آن شیطان فاصله به دوری مشرق و مغرب بود. زخرف/ 38
در اینجا مرغ بریان کردهی حرام خوردی و تمام حواست از آن ملتذذ بود و در آنجا مرغ بریان کردهی آتشین است و تمام حواست معذّب. لذا کشف خاتم انبیاء برای نجات بشر که میفرماید: «الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً انّما یکون فی بطونهم نارا. نساء/10 » مثال است ولی صورت کلّیه دارد.
در اینجا رنج و تعب است برای پرستش حق؛ در هوای سرد وضو گرفتن است و در هوای گرم روزه گرفتن و صرف نظر کردن از مال، و در برزخ صورت خشنودی حقّ را ملاحظه کردن و متنعّم به نعم الهی بودن است.
خلاصه، تأمین حیات آخرت به علم و ادب است، چه عملی و چه قلبی و چه حسّی. فلاح و رستگاری تابع ایمان و عمل است: «یا ایّها الذین آمنوا». یعنی در مرتبه پرستش نبینید الاّ معبود را. حرّیت آنجا، نتیجهی بندگی در اینجاست. که نه خود را بیند و نه عبادت خود را. لذا میفرماید: «عَبَدْتُکَ» عبادت میکنم تو را. این یکی از مراتب نازلهی ولایت و جلوهی معبود و تجلّیات ربوبی و کبریایی حق است و حرارت فطرت عشق است که موجب پرستش و فناء در معبود و عدم ادراک عبادت میشود.
یکی از سلاطین عالم برزخ «ملک فتّان» است. کثیرالفَتِن و کثیر الامتحان که ممتحن اعمال قلبی است و سنگینی و سبکی انسان را میرساند. میبیند این که در دنیا بوده، آیا دارای ملکهی صبر است یا نه؟ آیا دارای ملکهی حیاء و عفّت و ملکهی عدالت بوده یا خیر؟ اگر داراست سنگین و خیلی عظیمالشأن است. و اگر واجد نباشد سبک و بیوزن است.
یکی دیگر از سلاطین عالم برزخ، که عظیمترین سلاطین است، «سلطان عقل» است که بشیر و مبشّر است؛ به اعتبار مواجه شدنش با مؤمن که دارای عقاید حقهی صحیحه و واجد معارف الهیّه است. نکیر و منکر است؛ به اعتبار مواجه شدنش با منافق و کافر که دارای عقاید باطلهی فاسده است. خلاصه، از جمله مقامات عالم برزخ، که باطن این عالم است، ملک مبشّر و بشیر است که سلطان عقل است. پس سلاطین عالم برزخ تشکیل شده از سلطان حسّ، سلطان نفس، سلطان عقل، اینها مأمور محصلات حسّ، نفس و عقلاند.
مدرسهی دنیا
خداوند عالم، انسان را مُدرِک حقایق گردانیده که مبدأ عالم را بفهمد و مرجعش را بداند که کیست؟ و مُوجِد این موجودات کیست؟ عقل را به انسان عطا فرموده که کشف این حقایق کند و به عالم اسماء و صفات، بر احدیّت و مقام غیبالغُیوبی مطلع شود. اینها معقولات انسان است؛ لذا در عالم برزخ یک سلطنت عُظْمی برای امتحان عقول است که اگر در مدرسهی دنیا بیست سال، چهل سال، هفتاد سال یا بیشتر مانده، چه تحصیل کرده؟ و در این مدت چه بوده؟ و چه شده؟ و چقدر معارف آموخته است.
دنیا مدرسه است و انبیاء و علما، مدرسین و کتب سماوی کتب تدریسی که بالاترین آنها قرآن کریم است. میپرسند با این کیفیات چه کردی؟
نسبت به مؤمنین «بشیر» و نسبت به منافقین «ترساننده» و نذیر است. عالمی است وحشتانگیز و وحشتآور؛ لذا در حدیث دارد: وقتی عُلیا مخدّره، فاطمه بنت اسد را در قبر میگذاردند، (از شدت وحشت است یا خجالت میکشد) در پاسخ مقام ولایت، لکنتی در لسان مبارکشان پیش میآید؛ (نه این که نعوذبالله معتقد نبوده، معاذالله) لذا حضرت رسول(ص) تلقین میفرماید: «هذا القائم علی شفیر قبرک، لا جعفر و لاعقیل». یعنی علی است واجد ولایت مطلقه. تلقین به معنای تعلیم نیست زیرا جای یاد گرفتن نیست؛ بلکه یادآوری و تذکّر است؛ میفرماید: (ابنُک، ابنُک) پسر تو، پسر تو...
مایحتاج برزخ
برزخ، عالم ماندن نیست؛ بلکه عالمی است برای تصفیهی اعمال و اخلاق و عقاید تا رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس تقوا نموده و از مُسارِعت به سوی حق، واجد مقامی شود که دیگران حسرت برند؛ زیرا ستایش و پرستش عابد وزنش به معارف اوست.
پس معلوم شد که مایحتاج ما در عالم برزخ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقاید صحیح است و در آنجا درست و نادرست آنها نمایش داده میشود، لکن مسألهی عبودیّت و ثناء و قرب حق و معارفی که در عبادت است، وجه ملکوتیش در عالم قیامت کبری ظاهر خواهد شد.
یکی از علماء، مجلسی(ره) را در عالم رؤیا مشاهد نمود، در مراتب عالیه و دستگاه مرتّب و منظمی. از وی پرسید بر شما چه گذشت؟ مجلسی(ره) میفرماید: سؤال کردند چه هدیه و تحفهای برای ما آوردهای؟ عرض کردم: بحارالانوار. جوابی برای آن داده نشد. آنان گفتند: پیش ما چیزی داری و آن سیبی است که به آن بچهی یهودی دادی برای رضای ما.
آن کسی که خواب دیده بود، گمان کرد که بحار را رد کردند، لکن اشتباه نموده بود؛ زیرا «بحار الانوار» مسکوت عنه واقع شد؛ یعنی «بحارالانوار» چون علم است؛ محل ظهورش در برزخ نیست و همان سیب، صورت مُلکیاش که التذاذ طفل بوده، در برزخ ظهور کرده است.
مدیر کل عالم...
بنابراین به حکم تناسب هر چیزی، اگر نظر التفات به عالم انبیاء کنی که غرض و مقصود این 124 هزار پیغمبر چه بوده؟ خواهی یافت که همه داعی الی الله بودهاند، تا مردمان را عابد و عارف به حق کنند و جز این، مقصد دیگر نداشتند. به قسمی که احدی از آنها از این مطلب خارج نبوده، لکن معلوم است دماغهای آنان فرق میکند در بسط معارف؛ یکی مأمور شخصی است نسبت به خودش و یکی دیگر مأمور به بسط معارف است در خانوادهاش و دیگری عالیتر و مأمور به محلهاش میباشد در این مقصد و یکی به مملکتی... تا میرسد به آن که دماغش منورتر و فکرش بازتر و میتواند عالمی را اداره کند. روحش به حدّی نورانی و بسیط است که میتواند عالم را منور کند و همهی اهل عالم مأمور به اطاعت او شوند، حتی مثل امیرمؤمنان که میفرماید: «انا عبد من عبید محمد (ص)» تا میرسد به معلم کل و استاد انبیاء و المرسلین، وجود مقدس ختمی مرتبت (ص)، لکن نحوهی ادارهی این بزرگمرد که مدیر کلّ است در دار تحقیق و عالم بشریت، به نفس او، که وحی اوست؛ یعنی علی بن ابیطالب (ع) میباشد و او هم به همین نحوه تا امام حسن عسکری(ع) همه اینان در این عالم، بسط معارف و حقایق فرمودند.
این وظیفه، بعد از امام حسن عسکری(ع) با فرزند اوست. حقایق و اسرار به وسیلهی او در زمان او آشکار میشود، چنانچه امیرالمؤمنین(ع) به کمیل فرمود: «ما من علم الّا و انا افتحه و ما من سرّ الّا والقائم یختمه» هیچ علمی نیست مگر آنکه من آن را گشودهام و هیچ سرّی نیست مگر آنکه حضرت قائم (عج) آن را تمام میکند. 1
هر مدّعی که ادّعای این مقام کند؛ حاصلش برای او رسوایی خواهد بود، چنانکه ادّعا کردند و رسوا شدند و جهالت خود را آشکار کردند...
.............................................................
1. تحف العقول عن آل الرسول/ص 114
نظر شما