چرا اینجا همه شادند و پرنشاط؟ دلیل موفقیت معلمان چیست؟ چگونه پوشش آزاد دختران در عین هماهنگی و نظم در پوشش مدارس ممکن است؟ آیا عکس های امام را بزرگ کردهاند و بالای سر در هرکلاس واتاق و آبدارخانه ها زدهاند؟ آیا دیوارهای مدرسه و کلاسها، پراز تابلو نوشتههایی از حدیث و روایت مذهبی بود؟
ایشان در فضای کلی نوشتار خویش با مخاطب قراردادن امام به بند کشیده آن دیار که چهل است از وی خبری نیست میخواهد در مقایسه ای از دو کشور ایران و لبنان به علل تفاوت بین نتایج و خروجی راهبران اسلامی حاکم برکشورمان و امام موسی صدر اشاره کند و رنجش خویش را از این همه تفاوت نشان دهد.
پاسخ امام:
اسدزاده عزیزم از نوشتارت پیداست، غم بسیاری از ساختار دینی و سیاسی و فرهنگی کشورت بر دل داری و ترازی که برای ایران بزرگ از حیث فرهنگی و اجتماعی تصور کرده بودی را با آن چه که در عالم واقع می بینی تو را به یک تضاد فکری رسانده است. من از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اسیر در دستان حسودان و کینهورزان و استکبار جهانی شدهام و مشاهده عینی از وضعیت ایران بعد از انقلاب نداشتهام اما برایت میگویم چرا صور تا بیروت چهل سال جلوتراز تهران تا آبادان است؟
الف: من از ابتدای ورودم به سرزمین محروم لبنان پابه پای محرومان لبنان حرکت کردم با همه قبائل و طوایف و مذاهب ارتباط دوستی برقرارکرده بودم و مخاطب خویش را به اقلیت و اکثریت تقسیم نکردم، زیرا خدای مهربان کرامت را به همه فرزندان حضرت آدم (ع) قائل شده است و با هرنوع تبعیضی در میان انسان ها مخالفت کرده و برتری را در تقوا و پرهیز از گناه دانسته نه در اسم و ادعا و قیافه و ظاهر لذا با همین سیاست توانستم تعداد بیشتری از مردمان لبنان را سوار قطار انسانیت کنم.
ب: از ابتدای ورودم به سرزمین لبنان، عزم و تصمیمم را براین بنا گذاشتم که مردم را به توحید دعوت کنم نه به خودم. با مردم خندیدم و گریستم وسیگار کشیدم و غذا خوردم و در مغازه مسیحی فالوده خوردم و با برادران و خواهران اهل سنت، نشست و برخاست و گفتوگو کردم ... تا مردم بدانند من هم از خودشان هستم و برتری برآنها ندارم و مهربانی را جایگزین کینهورزی کردم و از خاستگاه روحانیت شیعه همه مردم لبنان را دعوت به دوستی عملی کردم تا راه برای بالندگی همه علاقهمندان مهیا شود و به عبارت دیگر علت اصلی موفقیتم در لبنان این بوده که خویشتن و رهبری شیعیان لبنان را آسمانی و ملهم از اراده اولیای الهی ندانستم بلکه خود را انسانی غیر معصوم و همسطح مردم و در میان مردم یافتم که در سایه تعالیم اسلامی خود را موظف به این دانستم که مهاجرت کنم و به تبلیغ دین بپردازم نه بیشتر از آن.
ج: در دعوت مردم به دین و آیین اسلامی خودم را هم مخاطب تکالیف میدانستم و به جای اینکه مدعی شوم من آمدهام که شما را به بهشت ببرم میگفتم: ما باید به گونهای زندگی کنیم که بتوانیم رضای الهی را کسب کنیم و امید را در دل همه از جمله خود م پرورش میدادم و مخاطب اول ترویج اسلام رحمانی را خودم میدانستم و خود نیز از با مردم بودن لذت میبردم. هیچگاه مردم را به خودی و غیرخودی تقسیم نکردم و اعتقاد و اراده ام براین بود که به وسعت لبنان سفره قرآنی و اسلامی را باز کنم تا جمعیت بیشتری کنار سفره پرمهر و امید اسلام عزیز بنشینند.
د: پیرایههای بافته شده به اسلام را از حوزه نجف و قم به لبنان نبردم بلکه اسلامی سرشار از امید و شادی را به میان مردم آن دیار بردم و سعی کردم در زبان و عمل حقیقت و باطن اسلام را نشان دهم و نگاه به باطن را جایگزین ظاهر کردم و پذیرای مردم با هر اسم و ظاهر و پوششی بودم تا بتوانم شاهد ورود اسلامی سرشار از ادب و نشاط و شادی و راستی در جان و روح مردم باشم.
اسدزاده عزیزم
گرچه با توطئه دشمنان مردم لبنان، نتوانستم این راه را به کمال برسانم و این نمونههایی را که دیدی محصول چند صباحی از عمرم در آن دیار مظلوم بود اما باور دارم، چه در لبنان و چه در ایران و سایر کشورهای جهان اگر دوستی جایگزین نفرت و دعوت به توحید به جای دعوت به نفس از سوی مروجان دین و تجدید نظر در شیوه بیان دین و قرآن و یکرویی و یکرنگی عالمان دین در حرف و عمل و درک مقتضیات دینی و اجتماعی و حذف رابطه یک سویه و از بالا به پایین نگاه کردن روحانیت و اجتناب از دروغ و تزویر و دورویی مدعیان دین داری و قبول روحیه انتقادپذیری و اجتناب از ساختن دشمنان موهوم و خودپنداری و تغییر در روش برخورد با مردم و حقوق قانونی ایشان و پذیرش خطا و اشتباه وجبران آن، میتواند تهران تا آبادان را هم سرشار از شادی و مهربانی کند و به قول خودتان قطارهای پرواگنی داشته باشید که مردم را با هر اعتقاد و فرهنگ و مرامی سوار قطار ببینید نه اینکه اصحاب قدرت و صاحبان تریبونها با قلدری و خلاف قانون سید نجیب و عزیزی چون سیدمحمد خاتمی را از مردم دور و خانهنشینش کنند و افرادی چون محمود احمدینژاد را که خود پرورش دادند آزاد بگذارند زیرا گه میتواند اسرار هویدا کند!
دکتر مرتضی بهشتی حقوقدان و پژوهشگر
نظر شما