برنامه‌ چراغ خاموش‌ برای رئیسی/ ترقی: قالیباف‌ عنصری‌ زخمی شد

عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی می‌گوید:ویترین فهرست اصولگرایان در تهران برای انتخابات مجلس آینده باید کاملا کارآمد، جذاب، متنوع، در برگیرنده همه قشرها و با گفتمان متناسب با نیاز روز جامعه باشد.

امید کرمانی‌ها: چالش کارتشکیلاتی، اصولگرایان را در برزخی سخت قرار داده است. شیخوخیتی که روزی عامل همگرایی نیروهای اصولگرا برای فعالیت های جمعی بود، امروز از نگاه برخی اصولگراها مانع تصمیم گیری براساس خردجمعی  شده است.

از طرفی شخصیت های تراز اول اصولگرا رغبتی برای هم‌نشینی با یکدیگر ندارند، علی لاریجانی نماد اصولگرایی معتدل و قالیباف نماد نواصولگرایی شده است. سعید جلیلی گعده ای درست کرده و نامش را دولت در سایه گذاشته و با آن سرگرم است. ولایتی به رتق و فتق امور دانشگاه آزاد می پردازد و محسن رضایی در آرزوی تبدیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به مجلس سنا است، از حدادعادل هم خبری نیست.

در جریان سیاسی که هر شخصیتش یک سازی می زند کوک کردن و همنوایی سازها برای انتخابات مجلس شورای اسلامی لیدری قدر را طلب می کند. حمیدرضا ترقی عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی میهمان خبرگزاری خبرآنلاین بود، او نیز می گوید: همه شخصیت های اصولگرا خود را هم وزن می دانند، این طور نیست که کسی وزن خودش را کمتر از دیگری بداند. در این اوضاع کاری از دست ناطق نوری هم بر نمی آید چون او نیز وزنش تفاوتی با دیگران نمی کند.

مشروح گفتگو با حمیدرضا ترقی را در ادامه بخوانید:

آقای ترقی! به نظر شما اصولگرایان چه درس هایی را از انتخابات ریاست جمهوری 96 آموختند که باید آن را برای انتخابات مجلس آینده ملاک توجه قرار بدهند؟

ما در هر دوره ای یک ساختار و شالکه ای را برای فعالیت سیاسی انتخاباتی اصولگرایان طراحی کردیم که متناسب با شرایط زمان و موقعیت سیاسی کشور بود. در این دوره به این جمع بندی رسیدیم که با توجه به اینکه ریش سفیدان جریان اصولگرا اکثرشان به رحمت ایزدی پیوستند و فقدانی در این رابطه داریم، به سمت یک تشکیلاتی برویم که بتواند همه نیروهای اصولگرا را پوشش دهد و ضمنا از یک قدرت ضمانت اجرایی برای تصمیم گیری برخوردار باشد. این حرکت چون نیازمند بدنه نیروی اصولگرایی در سطح کشور دارد، سازماندهی اش ابتدا از استان ها و شهرها شروع شد. افرادی که در استان ها در حوزه اصولگرایی فعالیت می کردند شناسایی شدند و هر استانی نماینده ای از خود انتخاب کرد و آنها به تهران آمدند تا در تهران شورای اولیه را که انتسابی بود، با رأی خود تکمیل کنند. قرار بود شورای مرکزی دو سومش انتخاب مجمع عمومی باشد تا آنها بتوانند کار انتخابات را به پیش ببرند. بر این اساس یک حالت دموکراتیکی را دنبال شد که البته نواقصی داشت. مثلا در استان ها همه نیروها را نتوانست پوشش دهد، افرادی که تعیین شدند جامعیت لازم را نداشتند. ابتدا ارتباط شان با روحانیت ضعیف بود، هماهنگی لازم را نتوانستند برقرار کنند. با بعضی تشکل ها نیز اصطکاک هایی داشتند. در واقع ضعف های متعددی در بدنه وجود داشت. البته بعضی تشکل ها نیز تأثیرگذاری بیشتری روی بدنه داشتند مثلا از جناح خودشان بیشتر سعی کردند نیروها را انتخاب کنند.

در واقع مجمع عمومی جمنا عصاره بدنه ایثارگران و رهپویان بود؟

بله، تقریبا می توان گفت چنین حالتی داشت. در خود مرکز هم بحث هایی شد، این بود که ما یک گفتمان جدیدی را بتوانیم مطرح کنیم که این گفتمان جدید جاذبه جدیدتر و بهتری داشته باشد و از طرفی خیلی حزبی نباشد.

16 میلیون رأی دهنده به آقای رئیسی از اصولگرایی نگذشتند. آنهایی هم که به آقای روحانی رأی دادند این طور نیست که اصول را قبول نداشته باشند. پس ما حداقل بیش از 20 میلیون جمعیت در کشور داریم که به اصولگرایی اعتقاد دارند.

یعنی جمنا از احزاب عبور کرد؟

بله، هدف این بود که عبور از احزاب صورت گیرد و اصولگرایی تبدیل به جبهه مردمی نیروهای انقلاب شود.

این خطای استراتژیک نبود که جمنا از احزاب عبور کرد؟

جمنا بعد متوجه شد عبور از احزاب روش قابل قبول یا موفقی نیست اما به هر حال شاید بتوان گفت چون در اردوگاه اصولگرایان حزبی که سراسری و فراگیر باشد غیر از موتلفه نداریم، بقیه احزاب نیز تعداد دفاترشان در سراسر کشور محدود است و به نصف مراکز استان هم نمی رسد بنابراین باید فقط موتلفه را مبنا قرار می دادند که خوب به لحاظ نوع نگرش، آنها نمی توانستند چنین امتیازی را برای موتلفه قائل شوند.

اما چه طور برای رهپویان و ایثارگران چنین امتیازی قائل شدند؟

رهپویان و ایثارگران دفتر نداشتند، نیروهایی در سطح کشور داشتند که آن نیروها را به عنوان نیروی انقلاب معرفی کردند.

بیشتر هم نیروهای بسیج بودند.

من نمی خواهم چنین ادعایی را تأیید کنم چون به هر حال از همه نوع نیرو در سطح شهرستان ها وجود داشت کمرنگ و پررنگ بود، در هر حال {جمنا} یک مقدار که گرایش به بعضی نیروهای بسیج پیدا کرد مورد انتقاد قرار گرفت که این ممکن است مقداری مشکل ایجاد کند.

یعنی جمنا مورد انتقاد قرار گرفت؟

بله، همان موجب شد؛ تقریبا آن نیروها کمرنگ شوند و جابه جایی در بعضی از مسئولان شهرها انجام گیرد تا این اتهام نتواند تثبیت شود بنابراین در شاکله می شود گفت آنچه که قرار است انجام شود این بود که اینها نیروهای انقلابی را بسیج کنند اما در شاخصه های انقلابی خود شورای مرکزی کسری داشت. یعنی نیروهای شورای مرکزی همه شان انقلابی نبودند. در بدنه هم باز این ویژگی و این شاخصه نتوانست به طور کامل رعایت شود.

فراگیری که قرار بود انجام شود، آن شکلی که در ابتدا مدنظر بود تحقق پیدا نکرد ولی در مجموع یک سازماندهی قابل توجهی در سطح کشور شد که در دوره های گذشته ما این مقدار سازماندهی را نتوانسته بودیم داشته باشیم که این به عنوان یک موفقیت و یک گام به جلو بود. یک حالت دموکراتیک را رعایت کردیم، پوشش وسیع تر و گسترده تری داده شد و نمایندگانی هم که از استان ها آمدند نقش بیشتری در تعیین شورای مرکزی داشتند. از این مرحله به بعد در واقع بدنه برای تعیین مصداق ورود پیدا کردند، ابتدا از دورن افرادی مطرح شدند که به طور طبیعی هر جریانی که در داخل جمنا ورن بیشتری داشت می توانست افراد بیشتری را مطرح کند، افراد مطرح شدند، رأی گیری شد به مرور به تعداد محدودتری رسیدند. در این بین آقای رئیسی وارد عرصه شد. وقتی وارد شد یک مقدار آن سازوکارهایی که جمنا از قبل طراحی کرده بود، به هم ریخت یعنی آن فرایندی که در نظر گرفته شده بود که از درون آنها فردی بالا بیاید آن فرایند یک دفعه با مصداق جدیدی روبرو شد که این مصداق جدید هم مورد حمایت روحانیت بود و هم یک چهره جدیدی بود با ویژگی های خاص خودش که می توانست در هر حال یک موج جدیدی را ایجاد کند. در آن فرآیند قبلی نظر بر این بود که کسانی که از پایین بالا می آیند برای اینکه به نهایت در لیست قرار بگیرند برای حمایت، حتما میثاق نامه ای را امضا کنند و طبق آن میثاق نامه تعهد بدهند تا هر کسی نامزد نهایی شد به نفع او کنار بروند که این ضمانت اجرایی مکانیزم را تقویت می کرد و ما این را در گذشته نداشتیم.

البته آقای میرسلیم تعهد نداد چون متعهد به موتلفه بود، بقیه تقریبا تعهد دادند. از آقای رئیسی هم به صورت شفاهی تعهد را گرفته بودند ولی مکتوب چیزی نبود که ما دیده باشیم اما تقریبا او تعهد اخلاقی داده بود. بر همان اساس نهایتا روند به اینجا رسید که آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی کنار برود. این مسئله موجب شد ضمن ضعف هایی که در فرآیند و تصمیم گیری ها بود، یک حرکت و موجی در کشور ایجاد شود و این موج توانست وضعیت وزن آرای اصولگرایان را نسبت به گذشته تحول قابل توجهی بدهد.

احمدی نژاد چیزی ندارد که بخواهد علیه اصولگرایی افشاگری کند که حالا اصولگرایان بخواهند از این بابت نگران باشند. مهمترین مسئله این است وقتی کسی الان در بیانش و موضع گیری هایش از تعادل لازم و منطقی برخوردار نیست، تحریک کردنش چه نفعی برای انقلاب دارد.

البته بخشی مربوط به خود ویژگی های آقای رئیسی و بخشی مربوط به این سازماندهی بود که در کشور ایجاد شد و تمرکزی روی یک نامزد شکل گرفت. بنابراین این سازوکار موفق تر از سازوکارهای گذشته توانست عمل کند، به خاطر همان ضمانت های اجرایی قوی و توانی که در کنار رفتن بقیه نامزدها به نفع یک نفر ایجاد شد. کسب 16 میلیون رأی با وجود حضور رئیس جمهور مستقر، تقریبا در هیچ دوره ای چنین وضعیتی نداشتیم و این یک موفقیت و گامی به پیش برای اصولگرایان است اما حالا اینکه در دوره انتخابات آینده همین سازوکار بتواند پاسخگو باشد و بتواند دوباره این موفقیت را کسب کند، به نظر نمی رسد قابل ارزیابی باشد چون آنجا تمرکز روی یک نامزد بود الان روی 290 نامزد است و خوب این 290 نفر نامزد سلایق گوناگون دارند و مطالبات متعدد شهرستانی و استانی همه تأثیرگذار است چون در انتخابات مجلس شورای اسلامی منافع استانی و شهرستانی بر منافع ملی می چربد.

پس مکانیزم جمنا برای انتخابات مجلس کارآمد نیست؟

قطعا مکانیزم جمنا نمی تواند در حال حاضر پاسخگوی انتخابات مجلس باشد.

اصولگرایان در فقدان شخصیت های تأثیرگذار که مرحوم شدند، مکانیزمی طراحی کردند تا از شخیوخیت عبور کردند و به سمت کار تشکیلاتی بروند اما نحوه تصمیم گیری اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که در عمل شیوخ لحظه آخر می آیند و معادلات را به هم می ریزند. طیف آقای قالیباف چنین اعتقادی دارند که براساس نظرسنجی ها او باید در میدان انتخابات می ماند اما در نهایت جمنا در مقابل جامعه روحانیت عقب نشینی کرد. آیا این یک نقص و آسیب نیست؟

یک امر طبیعی در بین اصولگرایان این است که نقش شیخوخیت در بین آنها کم شده و کاهش پیدا کرده ولی اگر جمع روحانیت به یک تصمیمی برسند، اصولگرایان به خاطر نوع رفتار سیاسی شان به سمت ایستادگی در برابر روحانیت نمی روند. متنها مهم این است که روحانیت به اتفاق نظر برسند. آنجا که روحانیت اختلاف نظر دارد آنجا اصولگرایان راه دیگری را می روند ولی وقتی روحانیت اتفاق نظر داشته باشند، اصولگراها هم به همان جهت گرایش پیدا می کنند چون دیانت را ازسیاست جدا نمی دانند در چنین مواردی سعی می کنند از نظر روحانیت تبعیت کنند.

خیلی ها معتقدند بزرگان اصولگرایی پیر و محافظه کار شدند و چون براساس تشریفات خاصی در جامعه عبور و مرور می کنند از نگاه و مطالبه مردم دور هستند، به همین خاطر نیز فارغ از نظرسنجی ها آقای رئیسی را به آقای قالیباف ترجیح دادند، نظر شما چیست؟ آیا واقعا بزرگان جریان اصولگرا از مردم فاصله گرفتند و در جریان مطالبات مردمی نیستند؟

آقای قالیباف نتوانست چنین موجی را در کشور ایجاد کند.

آرای قشر خاکستری اول نیازمند شناخت دقیق روانشناسی رأی این قشر دارد. یعنی اگر ما این قشر را به لحاظ روانشناسی دقیق نشناسیم و شناخت دقیق درباره ذائق ها و روحیاتش نداشته باشیم قطعا نمی توانیم رأیش را جذب کنیم. بعضی اوقات رأی جمع کردن آنها مستلزم عدول از اصول است که کار سختی است.

اما آقای قالیباف مدعی است اگر او در انتخابات می ماند و آقای رئیسی کنار می رفت رأیش به آقای روحانی نزدیک تر بود و حتی می توانست پیروز انتخابات باشد.

این ادعا است و نیاز به اثبات دارد ولی فکر نمی کنم قابل اثبات باشد. درست است آقای قالیباف از یک ظرفیت ها و توانایی هایی برخوردار بود ولی آقای قالیباف در مناظرات وارد جنگی شد که به طور طبیعی در برابر حریف زخمی می شد، یک عنصر زخمی در مناظرات نمی توانست تا آخر بُرد داشته باشد در حالیکه آقای رئیسی سعی کرد خودش را از این در گیری مقداری کنار نگه دارد.

یعنی اگر آقای قالیباف می ماند و رئیسی کنار می رفت، آرای آقای قالیباف کمتر از 15.5 میلیون رأی آقای رئیسی می شد؟

بله، قطعا و به هیچ عنوان آرای آقای رئیسی به سمت آقای قالیباف نمی آمد، چون آقای رئیسی پشتش روحانیت بود. مردم اصولگرا هم عمدتا به تدین بیش از سیاست اهمیت می دهند.

یعنی اگر آقای قالیباف نامزد نهایی اصولگرایان می شد رأی او تک رقمی بود یعنی زیر 10 میلیون رأی می آورد؟

 قطعا همین طور است.

اما او تصورش آن است که نزدیک 20 میلیون رأی دارد؟

به هر حال اینها تحلیل هایی است که مطرح می شود ولی من تصور نمی کنم این تحلیل قابل اثبات باشد.

آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری از طرف اصولگرایان حمایت شد، با گذشت 10 ماه از انتخابات الان او کجاست و چه برنامه ای اصولگرایان داشتند که از این ظرفیت استفاده کنند؟

البته برنامه های کما بیشی برای استفاده از ظرفیت او و حضورش در استان ها و مجالس و محافل گوناگون است ولی به نظر من هنوز این برنامه کامل نیست ضمن آنکه نیازمند بازسازی همان تشکیلات و جریانی است که در انتخابات فعال بودند و فعال عمل کردند اما به نظر می رسد که به طور چراغ خاموش دارد کارهایی می شود که از این ظرفیت استفاده شود.

یعنی برنامه ریزی شده است که برای انتخابات مجلس از ظرفیت آقای رئیسی استفاده شود، به عبارت دیگر نماد جریان اصولگرایی در انتخابات مجلس از آقای حداد به آقای رئیسی تغییر می کند؟

من نشنیدم چنین چیزی را که آقای رئیسی به انتخابات مجلس ورودی کند ولی به طور طبیعی آن ظرفیتی که ایجاد شده که حداقل یک اتفاق نظری در کشور با هم دارند، آن ظرفیت به نظر می رسد که قابل استفاده است. شناسایی شده حداقل سازماندهی شده و رابط هایش مشخص شدند. یک نظامی پیدا کرده و می تواند آن ظرفیت در انتخابات مورد استفاده قرار بگیرد.

 توصیه می کنید آقای رئیسی وارد انتخابات مجلس شود؟

من در حدی نیستم که حالا توصیه ای در این زمینه کنم، شأن ایشان بالاتر از این حرف هاست که کسی در این زمینه اظهارنظری کند خود او متناسب با تصمیماتی که برای آینده یا این مقطع دارد باید تصمیم بگیرد که به این ظرفیت می خواهد جهت دهد و کمک کند یا اینکه خیر الان مصلحت نمی داند.

برخی معتقدند مکانیزم‌های انتخابات اصولگرایان از شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، آبادگران، جبهه متحد اصولگرایان تا جمنا هیچ کدام شفاف نبودند، آیا زمان آن نرسیده اصولگرایان به سمت مکانیزمی شفاف بروند که با محوریت احزاب باشد؟ امروز می بینیم سلایق مختلف اصولگرایی نمی توانند کنار هم جمع شوند یعنی جمع پذیری ندارد، پایداری نمی تواند با جمنا بنشیند موتلفه نمی تواند با پایداری بنشیند و اصلا چنین روحیه جمع گرایی وجود ندارد، نظر شما چیست؟

ما هرچه جلو برویم در مسیر انقلاب پیچیدگی های سیاسی در کشور افزایش پیدا می کند و نوع روش ها برای اداره کشور خیلی متنوع می شود. اختلاف نظر در تحلیل شرایط کشور وجود دارد، بعضی می گویند ما باید به سمت خالص سازی اصولگرایی در کشور برویم و نیروی اصولگرا باید خالص خالص باشد، نباید آدم های زیر 50 درصد اصولگرا در سیستم باشند، باید همه بالای 70-80 درصد اصولگرا باشند. بعضی معتقدند جامعه برای رسیدن به انتخاب عناصر 80 درصد اصولگرا نیازمند روند تدریجی است و ما باید در روند تدریجی به مرور انتخاب ها را به سمت اصلح ببریم اگر یک دفعه ما به سمت نیرویی ببریم که مثلا بالای 80 درصد اصولگرا باشد شاید جامعه آمادگی انتخاب او را نداشته باشند. این اختلاف دیدگاه قابل احترام است. هم آنهایی که معتقدند ما باید آرمان 100 درصدی داشته باشیم آرمان شان درست است، هم آنهایی که معتقدند برای رسیدن به این هدف باید مسیر تدریجی را رفت. پس وجود هر دوی آنها لازم است.

یک امر طبیعی در بین اصولگرایان این است که شیخوخیت در بین آنها کم شده و کاهش پیدا کرده ولی اگر جمع روحانیت به یک تصمیمی برسند، اصولگرایان به خاطر نوع رفتار سیاسی شان به سمت ایستادگی در برابر روحانیت نمی روند. متنها مهم این است که روحانیت به اتفاق نظر برسند. آنجا که روحانیت اختلاف نظر دارد آنجا اصولگرایان راه دیگری را می روند

فکر می کنید می شود همه تشکل های اصولگرا کنار هم جمع شوند و حزب فراگیر اصولگرایان را تشکیل دهند؟ آیا شدنی است؟

فکر نمی کنم اینها باهم به این راحتی قابل ادغام باشند، همان گونه که در روحانیت چنین حالتی نداریم. مراجع با اینکه اختلاف نظرشان در احکام با هم خیلی زیاد نیست، آیا همه می توانند یک رساله دهند؟ چه طور نمی توانند یک رساله بدهند؟ طبیعتا این اختلاف به بدنه نیروهای اصولگرا هم کشیده می شود. باب اجتهاد وقتی برای جریان ها در عرصه سیاسی باز است، طبیعتا موجب بروز اختلاف نظرها خواهد شد.

پس حزب فراگیر اصولگرایان را نمی شود تشکیل داد؟

می شود تشکیل داد مشروط بر اینکه تمام عناصر وزین اصولگرایی همه آمادگی داشته باشند، کنار هم قرار بگیرند و به یک فهم مشترک، به یک درک مشترک و به یک کلمه واحد در مسائل اداره کشور برسند. الان شیوه ای که آقای لاریجانی برای اداره کشور مدنظرش است با شیوه ای که پایداری مدنظر دارد متفاوت است حال آنکه آنها در اصول مشترک هستند اما شیوه ها با هم تفاوت دارد. پایداری هیچ وقت حاضر نیست دست از اصولش بردارد تا رأی قشر متوسط جامعه را به سمت خود جلب کند ولی آقای لاریجانی برایش این مسئله راحت است که برای آنکه قشر خاکستری را جذب کند حتی به برخی اصول توجه نکند یا خیلی روی آن مانور ندهد.

چرا شخصیت ها و بزرگان اصولگرا حاضر نیستند کنار هم بنشینند. در تحلیل ها دیدیم که می گویند بزرگان اصولگرا یعنی قالیباف، لاریجانی، رئیسی، حدادعادل، رضایی، جلیلی و ولایتی اصلا چشم دیدن یکدیگر را ندارند، با همدیگر حاضر نیستند بنشینند و به وحدت نظر برسند، این تحلیل را قبول دارید؟

چون همه خود را هم وزن می دانند، این طور نیست که کسی وزن خودش را کمتر از دیگری بداند، بنابراین جمع کردن آنها نیازمند این است که یک محوریت وزین تری از اینها وجود داشته باشد که اینها را کنار هم جمع کند وگرنه این مسئله یک امر طبیعی است.

آقای ناطق می تواند بیاید شخصیت های اصولگرا را کنار هم جمع کند؟

خیر، آقای ناطق هم مثل همین ها و هم وزن اینهاست نمی تواند ادعا کند که بیشتر از اینهاست.

اینکه می گویید یک مرجع وزین تر، چه کسی و چه اراده ای می تواند آقایان قالیباف، لاریجانی، رئیسی، حدادعادل، رضایی، جلیلی و ولایتی را کنار هم قرار دهد؟

(خنده) آن اراده ای باید باشد که احساس کنند همه که اگر متکی به او باشند یا حرف آن را گوش بدهند به تکلیف شان عمل کردند.

چنین کسی در جریان اصولگرا است؟

هستند ولی خوب نیامدند به میدان که چنین مرجعیتی را پیدا کنند.

مثلا چه کسی؟

چه کسی را الان نمی توانم مصداق تعیین کنم ولی هستند افرادی که اگر چنین اراده ای داشته باشند و به صحنه بیایند شاید بتوانند چنین نقشی ایفا کنند.

اقای ترقی! آیا نواصولگرایی مدنظر قالیباف، اصولگرایان را می تواند به سمت تشکیل حزب فراگیر و موثر با ساختار شفاف ببرد؟ یا این هم یک عنوان است که نهایتا به مجموعه ای مثل جمنا ختم می شود؟

نواصولگرایی تعریف نشده است که چیست؟ مفهومش چیست؟ ما اصولی را که به عنوان اصولگرایی می شناسیم همانی است که رهبری تبیین کردند اگر 20 شاخص برای اصولگرایی تبیین کردند حالا نواصولگرایی می خواهد به این شاخصها چیزی اضافه یا کم کند؟ یا  فقط می خواهد در روش ها نوآوری داشته باشد؟ روش نو داشتن به معنای نواصولگرایی نیست. این مدیریت جدید در اصولگرایی است، ما نمی توانیم در شاخصه های اصولگرایی بازی کنیم. بگوییم حالا یکی کم یا یکی زیاد. چون ثابت و مرتبط با اصل انقلاب و آرمان های انقلاب هستند و این طور نیست که مثلا من درآوردی باشند.

اینکه در دوره انتخابات آینده همین سازوکار جمنا بتواند پاسخگو باشد و بتواند دوباره این موفقیت را کسب کند، به نظر نمی رسد قابل ارزیابی باشد چون در انتخابات ریاست جمهوری تمرکز روی یک نامزد بود الان روی 290 نامزد است و خوب این 290 نفر نامزد سلایق گوناگون دارند و مطالبات متعدد شهرستانی و استانی همه تأثیرگذار است چون در انتخابات مجلس شورای اسلامی منافع استانی و شهرستانی بر منافع ملی می چربد.

پس شما می گویید نواصولگرایی نیز به فردمحوری منتهی می شود نه حزب محوری؟

بله، طبیعتا همین طور است. ما چیزی تحت عنوان یک حرکت جمعی که دنبال یک نوگرایی خاصی باشد ندیدیم یک اصطلاحاتی است که معمولا برای جاذبه بیشتر ممکن است افراد از آنها استفاده کنند.

چرا اصولگرایان تکلیف خودشان را با احمدی نژاد روشن نمی کنند حتی امروز که احمدی نژاد تند و رادیکال شده است وقتی اصولگرایان می خواهند از او انتقاد کنند اول کلی از اصلاح طلبان را مورد نوازش قرار می دهند و بعد می گویند «آقای احمدی نژاد عبرت بگیر و روش هایت را اصلاح کن»، آیا اصولگرایان با احمدی نژاد رودبایسی دارند یا نگران هستند که او دست به افشاگری خیلی خطرناکی علیه جریان اصولگرایی بزند؟

اولا احمدی نژاد چیزی ندارد که بخواهد علیه اصولگرایی افشاگری کند که حالا اصولگرایان بخواهند از این بابت نگران باشند. مهمترین مسئله این است وقتی کسی الان در بیانش و موضع گیری هایش از تعادل لازم و منطقی برخوردار نیست، تحریک کردنش چه نفعی برای انقلاب دارد.

یعنی احمدی نژاد تعادل رفتاری ندارد؟

تعادل رفتاری ندارد، یک فشارهایی روی اوست چه فشاری که اصلاح طلبان به لحاظ عملکردش روی او آوردند و همه کاسه و کوزه ها را سر او می شکنند. برای کسی که 8 سال در کشور کار کرد، این طرف و آن طرف دوید، این همه رکوردهای گوناگون زد، سخت است برایش که جواب ندهد و مقابل همه اتهاماتی که می زنند و مطالبی که علیه او می گویند، ساکت باشد. این اتهامات بالاخره آدم را از تعادل خارج می کنند، هم جواب ندهد و فقط بشنود و احساس می کند همه زحماتش هدر می رود و خوب علاوه بر اینها یک مشکلاتی هم به لحاظ ارتباطات با جریان انحرافی در او به وجود آمد که باعث شد تعادل لازم را برای تصمیم گیری مناسب در کنش سیاسی اش نداشته باشد.

این نگرانی وجود دارد که احمدی نژاد دست به افشاگری علیه نظام بزند این امکان وجود دارد؟

کسانی که این مسائل را درست می کنند که می خواهند اصل نظام را زیر سئوال ببرند. نظام چیزی ندارد که احمدی نژاد بخواهد افشاگری کند. احمدی نژاد مشکلی برای نظام نیست، نظام خیلی مستحکم تر از این حرف هاست که با افشاگری کسی بخواهد آسیب ببیند. ثانیا احمدی نژاد چیزی برای افشاگری ندارد، اینها همه اش حرف و تحریک او است که بیاید حرفی بی مبنا بزند، در واقع او را تحریک می کنند که بگویند حتما چیزی است و هم بگویند این احمدی نژاد لولو خرخره است که همه باید از او بترسند. اینها به نظر من جوسازی روانی در جامعه است و برای تشویش افکارعمومی جامعه است.

احمدی نژاد وقتی در نامه اخیرش اشاره کرد به برگزاری انتخابات آزاد و اینکه شورای نگهبان انتخابات را مهندسی می کند برخی این را یک پیام احمدی نژاد به حاکمیت توصیف کردند که ممکن است او در این رابطه بخواهد افشاگری کند، نظر شما چیست؟

چه می خواهد بگوید. 8 سال خودش چند دوره انتخابات برگزار کرد. آیا همه اینها مهندسی بود؟ این حرف از منطق قابل قبولی برخوردار نیست.

آقای کدخدایی حتی گفت سال 88 احمدی نژاد می خواست مهندسی کند شورای نگهبان جلوی او را گرفت.

بله، این حرف ها جواب دارد ولی اصولا وقتی انسان تعادل لازم را ندارد یا مطالبی را به او می دهند که بگوید یا اینکه به هر حال دچار یک تحلیل ها و محاسبات غلط در موضعگیری می شود اینها جز اینکه به ضررش تمام شود نفعی برایش ندارد.

اصلاح طلبان یک انتقادی را مطرح می کنند می گویند احمدی نژاد ساختارشکنی می کند اما محدودیت های آقای خاتمی بیشتر می شود این ادعا را قبول دارید؟

خیر، من چنین چیزی را قبول ندارم این طور نیست که آقای خاتمی حرف نزند. تصور نکنند آقای خاتمی اگر در جلسات خصوصی حرف می زند، کسی حرف او را نمی شنود، موضع گیری هایش و تمام مسائلی که بیان می کند همه به گوش نظام می رسد. این طور نیست که نرسد. هر برخوردی با او صورت می گیرد متناسب با رفتار و اعمال خودش است. ربطی به احمدی نژاد ندارد. احمدی نژاد پرونده اش جداست پرونده آقای خاتمی هم جداست وصل کردن این دو نفر به هم به نظر من بیشتر فرار به جلو است.

می گویند احمدی نژاد دوست دارد دستگیر و مورد حصر واقع شود شما از رفتارهایی که نشان می دهد چنین برداشتی دارید؟

خیر، این هم تحلیل های اصلاح طلبان است که می خواهند همه را سوق دهند به سمت اوپوزیسیون شدن.

وقتی در سال انتخابات مجلس 94 و ریاست جمهوری 92 و 94 هفته آخر آرای خاکستری به صحنه آمد و رأی خودش را مشخص کرد کاملا معادلا به ضرر اصولگرایان شد. به نظر شما همنشینی با تتلو، کلاه مخملی ها و ملاقاتی که آقای ضرغامی با رابعه اسکویی، محمدعلی ابطحی و پسر کروبی انجام می دهد، تدابیری است که اصولگرایان اندیشیدند تا جذب آرای خاکستری کنند؟ آیا مکانیزم تشکیلات اصولگرایان تدبییر بهتری برای جذب آرای خاکستری ندارد و با اقدامات پوپولیستی می خواهد سبد رأی خودش را در روزهای منتهی به انتخابات فربه کند؟

جذب آرای قشر خاکستری اول نیازمند شناخت دقیق روانشناسی رأی این قشر دارد. یعنی اگر ما این قشر را به لحاظ روانشناسی دقیق نشناسیم و شناخت دقیق درباره ذائق ها و روحیاتش نداشته باشیم قطعا نمی توانیم رأیش را جذب کنیم. بعضی اوقات رأی جمع کردن آنها مستلزم عدول از اصول است که کار سختی است.

یعنی رفتار پوپولیسی برای جذب رأی عدول از اصولگرایی است؟

بله، همین طور است چون وعده های بی پایه و اساس باید داد، حرف هایی که منطقی نیست باید زد، اینها همه با آن اصول کاری منافات دارد. من فکر می کنم محدودیت های اصولگرایان در جذب این نوع رأی بیشتر از بقیه رقبا است. نکته دیگر آنکه ما همه تحولات پایان انتخابات یا ساعت انتخابات را نباید به حساب قشر خاکستری بگذاریم یک قشری هستند که اصلا آنتن شان رو به خارج و رو به بیگانگان، بی بی سی و وُآ است، هرچه آنها دستور دهند، عمل می کند. کسی که در عمرش یک رأی نداده، یک دفعه به خواست اپوزیسیون رأی می دهد. این دیگر دست ما نیست چون آنها تعیین کننده تر هستند جمعیت چنین کسانی کم نیست حداقل 10 درصد جامعه هستند.

یعنی بی بی سی و صدای آمریکا 8 میلیون بدنه رأی در ایران دارند؟

بله، 8 میلیون جمعیتی است که یا اصلا رأی نمی دهند یا اگر رأی می دهند براساس آنتن آنهاست. یعنی منتظرند ببیند بی بی سی چه می گوید بعد می آیند رأی می دهند. این نه دست ما و نه دست رقبای ماست. البته ممکن است به نفع رقبا ما رأی دهند اما فرمانش دست اپوزیسیون است.

جمنا بعد متوجه شد عبور از احزاب روش قابل قبول یا موفقی نیست اما به هر حال شاید بتوان گفت چون در اردوگاه اصولگرایان حزبی که سراسری و فراگیر باشد غیر از موتلفه نداریم، بقیه احزاب نیز تعداد دفاترشان در سراسر کشور محدود است و به نصف مراکز استان هم نمی رسد بنابراین باید فقط موتلفه را مبنا قرار می دادند که خوب به لحاظ نوع نگرش، آنها نمی توانستند چنین امتیازی را برای موتلفه قائل شوند.

برخی اصلاح طلبان می گویند جامعه دیگر از اصولگرایی و اصلاح طلبی گذشته است و این را خطر می دانند، شما چنین برداشتی دارید؟

این تحلیل کاملا غیرمنطقی و ناشی از عدم شناخت جامعه است، بالاخره این 16 میلیون رأی دهنده به آقای رئیسی از اصولگرایی نگذشتند. آنهایی هم که به آقای روحانی رأی دادند این طور نیست که اصول را قبول نداشته باشند. پس ما حداقل بیش از 20 میلیون جمعیت در کشور داریم که به اصولگرایی اعتقاد دارند.

از تهران اگر شخصیت هایی مثل آقای رئیسی، قالیباف و جلیلی بیایند به نظر شما فضای سیاسی تهران در زمان انتخابات تغییر خواهد داد؟ به این معنا که دیگر مثل انتخابات مجلس دهم یا شورای شهر پنجم شاهد پیروزی 100 درصدی اصلاح طلبان نباشیم بلکه اوضاع به نفع اصولگرایان عوض شود؟

البته عملکرد این دوره اصلاح طلبان در شورای شهر و هم در مجلس تأثیر قابل توجهی در انتخاب مردم دارد و مردم به نظر می رسد، به مرور متوجه می شوند که کارآمدی در چه عناصری وجود دارد و چه عناصری بهتر می توانند مطالبات آنها را پیگیری کنند. این روی نوع و ترکیب لیست تأثیر می گذارد. صرف نظر از موضعگیری های گروهی و حزبی، اگر ما یک ترکیب لیست کارآمد بتوانیم تهیه کنیم تا مردم نسبت به توانمندی های آنها احساس اطمینان کنند و از قبل هم یک شناختی نسبت به توانمندی ها و ظرفیت های آنها داشته باشند، قطعا می توانند توفیقات بهتری را به دست بیاورند.

پس به گفته شما باید ویترین لیست تهران اصولگرایان نسبت به دوره مجلس دهم عوض شود؟

بله، قطعا این ویترین کاملا کارآمد، جذاب و متنوع در برگیرنده همه قشرها و با گفتمان متناسب با نیاز روز جامعه باید باشد.

29214

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 760051

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خام A1 ۰۷:۵۲ - ۱۳۹۶/۱۲/۱۵
    1 0
    سلام. آقای ترقی شیپور را وارونه می زنند.هشت تا ده ملیون رای دهنده را منتسب به بی بی سی وآمریکا کردن هم توهین به آنهاست وهم اعتراف به ضعف نظام اگر سخن ایشان درست باشد. در حالیکه رهبری همه را با هر گرایشی دعوت به شرکت در انتخابات نمودند.بنده علت غایی حضور آرای خاکستری را احساس خود بزرگ بینی وخودی وغیر خودی انگاشتن مردم توسط اصولگرایان است .که خواستند با حضورشان امثال احمدی نزاد از کیسه اصولگرایان در نیاید.ضمنا" ایشان باید این را متوجه شده باشند که موتلفه در قد واندازه ای نیست که طرف داران قابل توجهی داشته باشد . در عین حال مردم گول عوامفریبی نمایشی آوردن تتلو وامثالهم را نمی خورند.