دکتر هادی انصاری، عضو فرهنگستان علوم پزشکی و پژوهشگر تاریخ اسلام در گفت وگو با خبرگزاری رضوی گفت: گاهی برخی از سؤالات بسیار تند و توهین‌آمیز بود که من آن‌ها را نیز حذف می‌کردم. در جلسه‌ی چهارم یا پنجم بود که وقتی رهبر معظم انقلاب می‌خواستند سوار ماشین بشوند تا به جلسه‌ی دیگری بروند، به من فرمودند: «آقای انصاری من احساس می‌کنم بعضی از سؤالات سانسور می‌شود. آن سؤالات را هم ضمیمه کنید تا هم من بدانم جو دانشگاه چگونه است و بعد هم چه اشکال دارد که به من توهین کنند. من می‌دانم چگونه پاسخ دهم.»

دکتر هادی انصاری، متولد نجف اشرف و فرزند آیت‌الله شهید حاج شیخ احمد انصاری قمی است. عناوینی همچون عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران، محقق، پژوهشگر و تاریخ‌نگار و صاحب 15 جلد تألیف کتاب در زمینه‌ی تاریخ اسلام و جراح فک و صورت، وی را به یکی از بهترین صاحب نظران در عرصه وحدت حوزه و دانشگاه بدل می‌سازد. دکتر انصاری  به بایسته‌های این وحدت و کارکردهای هر یک از این دو نهاد اشاره می‌کند. گزیده صحبت‌های وی از نظر شما می‌گذرد.

وحدت حوزه و دانشگاه و آن پیام نوروزی امام

از خجسته‌ترین پیامدهای انقلاب اسلامی، وحدت میان حوزه و دانشگاه است. طرح اساسی مسئله‌ی وحدت حوزه و دانشگاه را می‌توان به‌گونه‌ای به یکی از آثار انقلاب فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار بیاوریم. وحدت بین حوزه و دانشگاه، از رهنمودهای مرحوم امام خمینی رحمت‌الله علیه در سال 1359 است. حضرت امام در پیام نوروزی 59، گسترش پژوهش‌های علمی و معارف بلند و عمیق اسلام را به‌عنوان هدف اصلی، بیان فرمودند. این آرمان و خواسته‌ی گسترده، دانشگاه و حوزه را برای تلاش مشترک به‌سوی هم کشانید و در فضای سیاسی آن هنگام، دروازه‌ی مشارکت و وحدت حوزه و دانشگاه را گشود.
به همین مناسبت، 27 آذرماه هرسال که مطابق با روز شهادت و عروج مجاهد خستگی‌ناپذیر و عالم خدوم مرحوم آیت‌الله شهید مفتح که خود از پیشروان اندیشه‌ی وحدت حوزه و دانشگاه به شمار می‌آید، به‌عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نام‌گذاری شده است. این شهید والامقام که خود از سویی با استفاده از محضر بزرگانی همچون آیات عظام حجت کوه کمره‌ای، محقق داماد، علامه طباطبایی و سرانجام مرحوم امام خمینی به درجه‌ی اجتهاد رسیده بود و از مدرسان حوزه علمیه‌ی قم در زمان خودشان به شمار می‌آمدند و از سوی دیگر، در دانشگاه نیز موفق به اخذ تحصیلات عالیه و درجه‌ی دکترا گردیده بودند، در آن هنگام، از چهره‌های مشترک حوزوی و دانشگاهی به شمار می‌آمدند.
ایشان در این دو مرکز علمی یعنی حوزه و دانشگاه به فعالیت علمی و فرهنگی و تدریس، مشغول بودند و در این راستا با الهام از فرمان مرحوم امام، دست به تلاش بی‌وقفه و گسترده‌ای در راستای وحدت میان این دو مرکز فرهنگی یعنی حوزه و دانشگاه زدند.

نقش حوزه‌ها در جامعه
حوزه‌های علمیه در جامعه‌ی دینی ما، پس از انقلاب، در نظام جمهوری اسلامی، همواره از جایگاه بالایی برخوردار بودند. وقتی در طول تاریخ، درحرکت‌ها و قیام‌های مشروطه و قبل از آن و رخدادهای سیاسی بعد از آن‌ها دقت می‌کنیم، معمولاً بخش گسترده‌ای از این قیام‌ها را حوزه‌ی علمیه و سردمداران حوزه بر عهده داشتند. نقش حوزه‌ها و سردمداران حوزه که مراجع تقلید و مجتهدان و اساتید حوزه هستند، درحرکت‌های اسلامی و نیز در تربیت جامعه، همواره بسیار حساس و سرنوشت‌ساز بوده و هست. با نگاهی به تاریخ پرفرازونشیب کشورمان، معلوم می‌شود که عالمان دینی و مجتهدان حوزوی، همواره سرپرستی و هدایت جامعه را بر عهده داشتند و در حوادث و رخدادها به‌ویژه مبارزات مردم علیه طاغوت و حکومت‌های جائر زمان خویش، همواره سخن نخست را از آن خود داشته و در این راستا، پیشاپیش مردم، دست به قیام زده‌اند. البته با پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی و به وجود آمدن افق‌های تازه در جامعه‌ی اسلامی، مسئولیت سنگین‌تری بر عهده‌ی حوزه و حوزویان قرار گرفت.

تأثیر دانشگاه‌ها در توسعه‌ی علوم
از سوی دیگر، در این راستا، دانشگاه، همواره پس از حوزه‌ی علمیه، جایگاه آموزش و تحقیق و پژوهش در حوزه‌ی اندیشه‌های علمی بوده و رسالت گسترده‌ی دانشگاهیان و سوق دادن جامعه به‌سوی اهداف بلند فرهنگی و اجتماعی از دیده‌های جامعه و مردم دور نبوده و نمی‌باشد. دانشگاهیان، همواره به‌عنوان روشنفکران جامعه، با دیدی گسترده و از افق بالاتری به جامعه نگریسته که این خود همواره، مسئولیتی را در پیشبرد فرهنگ جامعه به‌سوی رشد و تعالی در برداشته و در این راستا، نقش مهمی را ایفا کرده‌اند و می‌کنند.

وحدت: شکلی و فیزیکی یا معرفتی؟
پیش از انقلاب، تلاش بسیاری برای به انزوا کشاندن روحانیت و حوزه وجود داشته که به‌موازات آن دست‌های استعماری، در به غربی کشاندن کشور و نهادهای فرهنگی و آموزشی، به‌ویژه دانشگاه، صورت پذیرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دو قشر روحانی و دانشجو، در پیروزی انقلاب و حفظ ارزش‌های آن، پیشگام گردیدند؛ به‌طوری‌که این دوطبقه در پیشاپیش سایر افراد جامعه دست به ایفای مسئولیت‌های گسترده‌ی فرهنگی و اجتماعی خویش زده و عملاً گام به میدان نهادند؛ چیزی که در دوران گذشته، سعی بر جدایی میان این دو قشر گردیده بود.
ازاین‌رو بود که وحدت میان این دو قشر، از ابتدا موردنظر مرحوم امام رحمت‌الله علیه و هم‌اکنون نیز موردنظر مقام معظم رهبری، بوده و می‌باشد. وحدت و همکاری این دو پایگاه فرهنگی جامعه برای حفظ فرهنگ اصیل و ناب محمدی که در برابر هجمه‌های فرهنگی و ضد ارزشی غربی بوده، به‌ویژه در شرایط کنونی، امری ضروری، به شمار می‌آید.
وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت فیزیکی و شکلی نیست. بلکه در حقیقت هدف از این حرکت، تقارب و نزدیکی و یکی شدن در مبانی معرفت‌شناختی، ارزش‌های فرهنگی، دغدغه‌ها و حساسیت‌های سیاسی و اجتماعی است و این روش است که هر یک از دو قشر را در جایگاه حقیقی و اصلی خود قرار می‌دهد.

موانع و کارشکنی‌ها
در طول حدود چهار دهه‌ پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران تلاش‌های فراوانی در راستای وحدت میان حوزه و دانشگاه صورت گرفته است؛ اما نباید در این راستا، کارشکنی‌های مختلفی که در راستای مقابله با این هدف صورت گرفته را نادیده انگاشت. بدون تردید، افرادی وجود دارند که با پشتیبانی‌های خاص و با تفکرات غربی، خواهان عدم پیوند این دو قشر فرهنگی جامعه بوده و تمامی فعالیت خود را برای از هم جدا ساختن آن به کار گرفته و می‌گیرند.
از سوی دیگر عدم تبیین دقیق مفهوم وحدت میان حوزه و دانشگاه، نزد طرفین و این دو قشر فرهنگی، یکی از مشکلات در این مسیر می‌باشد. به نظر می‌رسد که این موضوع به‌صورت جدی بررسی نشده است. نبود همدلی و خوش‌بینی متقابل هم می‌تواند مانع دیگری در راه وحدت حوزه و دانشگاه به شمار آید. موضع‌گیری‌ها و سخنان رایزنی نشده و گاه غیردوستانه‌ی طرفین، آن همدلی و خوش‌بینی را کمرنگ ساخته و گاه به‌سوی جدایی می‌کشاند.
برای همکاری حوزه و دانشگاه و تقویت این همبستگی، زمینه‌های گسترده‌ای وجود دارد. اتخاذ شیوه‌های مشترک آموزشی-پژوهشی، تبادل اطلاعات، تشکیل انجمن‌های مشترک پژوهشی، اطلاع‌رسانی، تبادل استاد و مدرس و ایجاد ارتباط سیاسی-فرهنگی، همه و همه در استحکام این وحدت، تأثیرگذار بوده و می‌باشد. وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتماً تخصص‌های دانشگاهی، در حوزه واردشده و یا تخصص‌های حوزوی، وارد دانشگاه شود. در این وحدت، راهنمایان و سردمداران این دو مرکز فرهنگی، باید به‌گونه‌ای گام بردارند که این دو مرکز هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نگشته و احساس بیگانگی از یکدیگر نداشته باشند.

وظیفه روحانیت برای حفظ وحدت
در این راستا، روحانیون کوشش کنند که نمونه‌های کامل عالم دین و طلبه‌ی علوم دینی را به دانشجویان و دانشگاهیان ارائه دهند تا این دو قشر با حساسیت مثبت و باعلاقه، در کنار یکدیگر، همکاری نمایند. هم‌اکنون، پیامدهای خلأ حوزه، در دانشگاه مشهود است. می‌توان با سیاست‌گذاری مناسب، موانع را برطرف کرد؛ زیرا در غیر این صورت با افزایش شکاف، میان حوزه و دانشگاه روبه‌رو خواهیم بود. به‌ویژه اینکه نظریه‌پردازان سناریوی براندازی نرم، از مهم‌ترین دلایل وقوع انقلاب را تقویت روشنفکری دینی در دانشگاه برشمرده‌اند. مطلبی که همواره، به‌طورجدی، در نظر گرفته نشده و متأسفانه دو قشر حوزوی و دانشگاهی به این مطلب توجهی نکرده و حساسیتی نشان نداده‌اند.
لذا نفوذ فرقه‌های انحرافی، جریان‌های ایدئولوژیک سیاسی مانند لیبرال دموکراسی و مارکسیستی و غیر این‌ها که بافرهنگ دینی و مذهبی جامعه و نظام تقابل داشته است، می‌تواند زمینه‌های حضور قدرتمند روحانیت در دانشگاه و سپس جامعه را کمرنگ سازد. همین حرکت، نه‌تنها حضور روحانیت در دانشگاه را کمرنگ می‌کند بلکه حضور اساتید دانشگاهی را در حوزه‌های علمیه نیز کمرنگ خواهد ساخت.
سردمداران دیپلماسی فرهنگی برای ایجاد پل ارتباطی مناسب میان حوزه و دانشگاه، باید ابزارهای مناسب، جهت انتقال متقابل دست آوردهای علمی و فقهی را فراهم نمایند.

وحدت حوزه و دانشگاه در ابتدای انقلاب بهتر بود
به نظر من، در ابتدای انقلاب، حرکت وحدت حوزه و دانشگاه، بسیار قدرتمندتر از اکنون بود. در آن هنگام، فعالین قدرتمند و شخصیت‌های حوزوی عالی‌مقامی ازنظر علمی و اجتهادی، رو به‌سوی دانشگاه آوردند و در میان دانشجویان، جلسات، مباحث و درس‌های علمی و ارتباطی برقرار کردند. کما اینکه در ابتدای انقلاب، شاهد بودیم که اساتید بنام و والامقام به‌خصوص در رشته‌های مهم فقهی و سیاسی و اجتماعی در جامعه و حتی در جمع‌های حوزوی حضور داشتند که متأسفانه باگذشت زمان ملاحظه می‌کنیم حضور این دو قشر فرهنگی در این دو مرکز روزبه‌روز به‌گونه‌ای ضعیف‌تر می‌شود که البته دلایلی دارد.
من قاطعانه می‌گویم، با احترام به شخصیت‌های روحانی و همین‌طور احترام به شخصیت‌های اساتید دانشگاهی که در این دو مرکز یعنی حوزه و دانشگاه وجود دارند؛ ولی متأسفانه، اغلبیت و اکثریت افراد ازلحاظ علمی، ضعیف هستند.

حوزویان، دانشگاهی‌ها را به کار نمی‌گیرند
حتی این انتقاد، بیشتر متوجه حوزه است. در این راستا، سردمداران حوزوی و افرادی که مسئولیت این کار را دارند، از شخصیت‌های بالای علمی و اجتهادی و دارای جایگاه حوزوی- اجتماعی، دانشگاهی، استفاده نمی‌کنند و این بدون تردید با توجه به نفوذ نرمی که در اتاق‌های فکر غربیان بر روی آن کارشده و ساعت‌ها و بلکه ماه‌ها و سال‌ها برای این کار برنامه‌ریزی کردند، ضربه‌ی سنگینی به دین و انقلاب، خواهد زد.
آن‌ها در محیط دانشگاه، زمینه‌هایی را فراهم می‌کنند که روحانیونی که متأسفانه از جایگاه علمی و حتی جایگاه ارتباطی برخوردار نیستند در دانشگاه حضور پیدا کنند؛ یعنی من آن‌قدری که به حوزه و تأثیر حوزویان در دانشگاه و جامعه‌ی خودمان معتقدم؛ اما عکس آن را قبول ندارم؛ یعنی الآن دیدگاه جامعه، این است که روحانیت، می‌تواند تأثیر گسترده‌ای را در هرجایی که وجود دارد به‌ویژه در دانشگاه، داشته باشد. چون به‌هرحال دانشگاه، آینده‌ی مناصب فرهنگی و سیاسی و اجتماعی کشور است. الآن با ضعف افرادی که ما از حوزه در دانشگاه داریم، چه ازنظر تعداد و چه ازنظر جایگاه علمی، فرهنگی و چه ازنظر کیفیت حرکتی که باید در برخورد با دانشجویان، داشته باشند، کاری از پیش نخواهیم برد.

حوزه برنامه‌ای برای دانشجویان ندارد
دانشجویی که زمینه‌های الحادی در او به وجود آمده و به‌اصطلاح، فرهنگ اسلامی یا از و زدوده شده و یا با زمینه‌های ضعیف اسلامی که در ابتدا داشته، وقتی وارد دانشگاه شده، در دانشگاه هم افرادی فعالانه و هدفمند برای تغییر این افکار فرهنگی اسلامی جوانان، مشغول فعالیت هستند، بدون تردید، وقتی الآن دقت کنیم، می‌بینیم که حوزه، برای این مطالب، هیچ اندیشه‌ای نکرده است. به‌هرحال آنچه مرحوم امام و مقام معظم رهبری، در طول این چند دهه پس از انقلاب اسلامی مدنظرشان بوده، محقق نشده است. در حوزه هم باید بزرگان ما، وارد این میدان شوند.
البته در این یک‌ساله‌ی اخیر، حرکت‌های مهمی چه با بیانات مقام معظم رهبری و چه از سوی مجتهدان و مراجع عظام حوزه علمیه، صورت گرفته تا در مقابل حرکت‌های نرمی که می‌تواند حتی در حوزه هم نفوذ کند، ایستادگی کند و سعی در جلوگیری از آن داشته باشند.
اما آیا این حرکت‌ها در دانشگاه‌ها هم صورت گرفته است؟ من احساس می‌کنم، ما باید دید خود را به دانشگاه خیلی قوی‌تر بکنیم. دانشجویان، نسل آینده‌ی کشور ما هستند. ما باید برای دانشجویان خودمان، سرمایه‌گذاری گسترده‌ای از جهات مختلف، چه فرهنگی، چه سیاسی، چه اجتماعی و چه مذهبی فراهم کنیم که با تزریق افراد شایسته از این دو مرکز یعنی حوزه و دانشگاه به جامعه و دانشگاه مقابل این نفوذ بایستیم.

نخبگان فرهنگی در حوزه و دانشگاه نیستند
استفاده از برنامه‌های دقیق به‌عنوان‌مثال صداوسیمای ملی جمهوری اسلامی ایران، مطبوعات و نشریات تخصصی از مهم‌ترین ابزار دیپلماسی عمومی برای تقویت دانشگاه و حوزه به شمار می‌رود. افزایش هم‌اندیشی میان نخبگان حوزه و دانشگاه بسیار مهم است. ما نخبگان حوزوی و دانشگاهی زیادی داریم که باید به آن‌ها توجه کرد. باید این نخبگان را گرد هم آورد؛ چون زبان یکدیگر را متوجه می‌شوند. ولی بدون تردید، وحدت حوزه و دانشگاه را باید از حرکت‌های اساسی انقلاب به شمار آورد. چراکه اگر در راستای مسئله فرهنگ گسترش فرهنگ مذهبی و سیاسی - اسلامی اگر گامی عقب بگذاریم و یا سست حرکت کنیم، بدون تردید ضربه‌های مستحکمی را از سوی دشمنان داخلی و دشمانی که به‌صورت خودی در جامعه‌ی ما به‌خصوص در دانشگاه و حتی ممکن است در حوزه هم وجود داشته باشد، خواهیم خورد.
ازاین‌رو، باید، نسبت به وحدت میان حوزه و دانشگاه به‌عنوان یک شعار نگذریم. در دهه‌ی اول، ارتباط حوزه و دانشگاه بسیار قوی‌تر بود و علت آن از یک‌سو شور و احساسی بود که در آن زمان وجود داشت و از سوی دیگر نخبگان فرهنگی این دو مرکز در این میدان حضور داشتند. احساس من این است که باگذشت زمان این حرکت کمرنگ شده و ما شاهد نخبگان نیستیم. مرکز نخبگان فرهنگی دانشگاه و حوزه، نداریم و یا استفاده نمی‌کنیم. گرچه نخبگان بسیار والایی را در هر دو مرکز داریم.

اخراج دانشجو به سبب توهین به یک روحانی، کار اشتباهی است
البته انتقاد بنده به این مسئله بسیار تندتر از این حرف‌هاست. به نظر می‌رسد وحدت حوزه و دانشگاه به‌کلی از بین رفته است. درگذشته امثال مرحوم مفتح و مطهری و بهشتی و امثال این بزرگواران را داشتیم ولی برخی از شخصیت‌های روحانی که الآن در دانشگاه‌ها حضور دارند یا ازلحاظ ارتباط با دانشجویان قدرت ندارند و یا ازلحاظ علمی دچار نقصان هستند. دانشجو، روحانیت دانشگاهی را یک الگوی دینی قرار می‌دهد و اگر این روحانی، از جهت علمی، قوی نباشد، واقعاً چه خواهد شد. درهرصورت، سردمداران حوزوی باید فکری به حال این مسئله بکنند. درگذشته آیت‌الله مکارم و آیت‌الله سبحانی، به مراکز علمی و دانشگاه‌ها می‌آمدند و سخنرانی می‌کردند. ولی الآن وضعیت این‌گونه نیست. روحانیونی که در دانشگاه‌ها هستند باید در مقابل توهین‌ها، مقاومت کنند و با نرمی برخورد کنند و با روش‌های قهری مانند اخراج با دانشجویان برخورد نکنند. در غیر این صورت، اگر دانشگاه از دست برود، گناه این مسئله بدون تردید متوجه حوزه‌ی علمیه و سردمداران حوزوی ماست.
البته در این‌یکی دوساله‌ی اخیر با حضور آیت‌الله اعرافی در جایگاه مدیریت حوزه‌های علمیه‌ی کل کشور که توسط مقام معظم رهبری برای این جایگاه انتخاب شدند، قدم‌های بسیار خوبی در این زمینه برداشته‌شده است و ایشان حرکت‌های بنیادین خوبی در این زمینه انجام داده است. ایشان از چهره‌های علمی قدرتمندی هستند که می‌توانند درزمینه‌ی وحدت بین حوزه و دانشگاه فعالیت‌های خوبی داشته باشند.

جریانی تاریخی و شنیدنی
خود بنده با نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه تهران، در شهر مقدس قم به حضور مرحوم امام خمینی رسیدیم و از ایشان درخواست کردیم که شخصی را برای جلسات پرسش و پاسخ در دانشگاه تهران معرفی کنند و مرحوم امام با زیرکی و فطانت مخصوص خود، فرمودند: «آقا سید علی را ببرید. آقا سید علی خودمان را می‌گویم. آقای خامنه‌ای» و این جمله‌ی مرحوم امام هنوز در گوش بنده هست. بنده بلافاصله به تهران آمدم و به خیابان ایران که منزل مقام معظم رهبری در آنجا بود رفتم و ضبط‌صوت را روشن کردم و صدای مرحوم امام را برای حضرت آقا پخش کردم. این جلسات یک سال و نیم ادامه داشت و مستقیم از رادیو، پخش می‌شد. من مدیر جلسه بودم و سؤالات را ملاحظه می‌کردم و تکراری‌ها را حذف می‌کردم. گاهی برخی از سؤالات بسیار تند و توهین‌آمیز بود که من آن‌ها را نیز حذف می‌کردم. در جلسه‌ی چهارم یا پنجم بود که وقتی رهبر معظم انقلاب می‌خواستند سوار ماشین بشوند تا به جلسه‌ی دیگری بروند، به من فرمودند: «آقای انصاری من احساس می‌کنم بعضی از سؤالات سانسور می‌شود. آن سؤالات را هم ضمیمه کنید تا هم من بدانم جو دانشگاه چگونه است و بعد هم چه اشکال دارد که به من توهین کنند. من می‌دانم چگونه پاسخ دهم.»
این جلسات، هر هفته، در روزهای دوشنبه، برگزار می‌شد. روزبه‌روز تعداد حضور دانشجویان بیشتر می‌شد. تا جایی که مجبور شدیم در بیرون از مسجد و فضای بسیار وسیعی از دانشگاه را بلندگو نصب کنیم تا صدا به همه برسد. چون از طیف‌ها و فرهنگ‌های مختلف حتی غیرمذهبی در مسجد دانشگاه حضور پیدا می‌کردند و جلسه‌ی پرسش و پاسخ برگزار می‌شد که بسیار مؤثر بود و به نظر من این جلسه برای اولین و آخرین بار بود که برگزار شد و سخنان مقام معظم رهبری آن‌چنان بین دانشجویان تأثیر داشت که خود من که در آن زمان دانشجو بودم، این تأثیر شگرف را حس می‌کردم.
حضرت آقا در آن روزها، یکی از اعضای شورای عالی انقلاب بودند؛ ولی هنوز مردم ایشان را خیلی نمی‌شناختند و من معتقدم که جلسات پرسش و پاسخ دوشنبه‌ها در مسجد دانشگاه تهران یک نقطه‌ی بسیار مؤثری در بروز چهره‌ی رهبر انقلاب در آن دوران بود. به‌گونه‌ای که گاهی براثر تجمع دانشجویان، با زحمت در ماشین ایشان را می‌بستیم که به جلسات بعدی خود برسند. این نمونه‌ی بارز وحدت حوزه و دانشگاه است.
خداوند متعال خطاب رسول گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید «انک لعلی خلق عظیم» و یا می‌فرماید «لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ». ما در دانشگاه نیاز به چنین اخلاقی داریم.

/6262

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 752104

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =