ایسنا نوشت: در آن روز سیاه آذر ۹۱ وقتی دخترها وارد مدرسه انقلاب اسلامی که در ورودی خودروبر نداشته و پنجره‌های مشبک آهنی همانند زندانی آن را محصور کرده بود، می‌شدند، نمی‌دانستند چه سرنوشتی انتظارشان را می کشد.

شین‌آباد، شهر سردی است و از اول آذر برف و باران را به خود می‌بیند. دختربچه‌های ۱۰ ساله کلاس چهارم از معلم خود می‌خواهند تا بخاری کلاس درس را روشن کند. ساعت ۷:۳۰ صبح سرایدار با دو گالن نفت وارد کلاس می‌شود و مخزن بخاری را پر می‌کند؛ چون بخاری سوراخ بوده نفت به اطراف بخاری نشت می‌کند و آتش در آن زبانه می‌کشد.

دخترها که وحشت زده شده بودند از معلم خود می‌خواهند از کلاس بیرون بروند، اما خانم معلم که به شهادت خود بچه‌ها، سابقه تنبیه را داشته از خروج آنها ممانعت می‌کند. آن روز ۲۹ دانش آموز در کلاس بودند که یک نفر آنها بیرون می‌دود تا سرایدار را صدا کند. به علت شدت داغی، بخاری از دست سرایدار می‌افتد و آتش به کلاس نفوذ می‌کند. معلم و سرایدار از روی آتش می‌پرند و بیرون می‌روند اما دختربچه‌ها به سمت دیوارها پناه می‌برند.

"سارینا رسول زاده" و "سیران یگانه" جلوی بچه‌ها قرار می‌گیرند و آنها را به عقب هدایت می‌کنند و در نهایت جان خود را از دست می‌دهند و"آمنه" که دست‌هایش را به دیوار زده بود، انگشت‌ها و پوست دستش روی دیوار می‌ماند.

وقتی والدین بعد از ۲۰ دقیقه از راه می‌رسند، ناچار می شوند دیوارهای این اتاق آتشین را تخریب کنند تا بچه‌ها را بیرون بکشند. دخترها به بیمارستان‌های ارومیه، تهران، تبریز و اصفهان منتقل می‌شوند. از آن روز تا کنون که ۱۲ نفر از بچه‌ها که آسیب دیدگی جدی تری داشتن و حالا ۱۵ - 16 ساله شده‌اند، زیر تیغ جراحی قرار دارند و طبق گفته رئیس کمیسیون پزشکی تا ۱۵ سال دیگر نیز باید همچنان تحت عمل جراحی و مداوا باشند.

«آمنه» که به نظر می رسد چهره‌اش بیش از دیگر همکلاسی‌هایش سوخته با اعتماد بنفس صحبت می‌کند و از روزهای سختی که بر او رفت سخن می‌گوید؛ «نادیا» دلنوشته‌ای بغض آلود به مناسبت روز دختر می‌خواند و «سیما» که می‌گویند گاهی از به یاد آوردن خاطرات آن روز آذرماه از حال می‌رود با بغضی در گلو سالن را ترک می کند و می‌گوید تمایلی ندارد از خودش و آن کابوس حرف بزند. اما هر ۱۲ دختر یک خواسته مشترک دارند و آن اعزام آنها به خارج از کشور برای تسریع روند درمان است.

وقتی دخترها حرف می زنند پدرها که لباس محلی به تن دارند صبورانه گوش می‌دهند و برخی با دستمالی که در دست دارند اشک‌هایشان را پاک می‌کنند.

کتاب زندگی‌مان را می‌نویسم

"آمنه راک" می‌گوید: «اولین خواسته همه ما این است که ما را به خارج از کشور برای درمان اعزام کنند تا زودتر از این درد رها شویم. پدران و مادران ما هر روز شاهد درد ما هستند و عذاب می‌کشند. ما هر بار که به تهران می‌آییم از درس عقب می‌مانیم و چند بار درخواست معلم خصوصی داشتیم که میسر نشد و به سختی امتحان دادیم، با این حال نمره‌هایمان از ۱۹ پایین تر نمی‌آید». او دلش می خواهد معلم شود.

"سیما مرادی"، دیگر دختر شین آبادی هم از آموزش و پرورش گلایه می‌کند و می‌گوید: از آموزش و پرورش می‌خواهم به ما در درس‌هایمان کمک کنند تا بتوانیم عقب ماندگی‌هایمان را جبران کنیم. بسیاری از ما با این مشکل روبرو هستیم و چون دائم در رفت و آمد برای عمل جراحی هستیم از دروس عقب مانده و برخی را متوجه نمی‌شویم. آرزویم این است که دندانپزشک شوم، اکنون مشغول نوشتن کتاب زندگی‌مان هستم اما چون انتقادی است گمان نمی‌کنم چاپ شود.

او می‌افزاید: در بدن ما "تیشو" می‌گذارند که درد بسیار زیادی دارد. برای مرتبه اول که تیشو در گردنم کار گذاشته بودند تاثیرات خوبی دیدیم و گردنم خوب شد اما تیشوهای بعدی خوب نبودند و به پوستم آسیب زدند. تیشوها باید ۹ ماه تا یکسال در بدنمان بمانند و مراقبت از آنها بسیار سخت است اما چون جنسشان خوب نیست سوراخ می‌شوند و دوباره باید به اتاق عمل برویم تا تیشوها را در بیاورند که بسیار آزار دهنده است.

هر روز صحنه‌های زبانه کشیدن آتش در ذهنم تکرار می شود

"نسرین معروفی" دیگر شین آبادی که مانتویی با گل‌های صورتی به تن دارد و شالش را با رنگ گل‌های مانتویش ست کرده، لاک صورتی رنگش روی انگشت‌های سوخته‌اش جلب توجه می‌کند. در این سن و سال که باید اوج شادی و نشاط‌ های نوجوانی‌اش باشد تنها رویای خوب شدن در سر دارد و می‌گوید: «از کودکی‌ام لذت نبردم». او از روز حادثه به روز سیاه شین آباد یاد می‌کند و می‌گوید هر روز صحنه‌های زبانه کشیدن آتش در ذهنم تکرار می شود و از یادم نمی‌رود.

"نادیا صالح" نیز می‌گوید: هر روز تقاص دختر بودنمان را پس می‌دهیم. می‌گویند برای ما ننگ است که شما را به خارج از کشور بفرستیم. در پاسخ باید گفت که آیا ننگ نیست که هر روز ۱۲ خانواده با دیدن ما می‌سوزند و دو خانواده دیگر داغدار شده‌اند؟

از آینه بدم می‌آید

«نمی‌دانم از کدام دردهایم بگویم. دردهایی که چند سال است زیر آوارش زندگی می‌کنیم. از آرزوی زیبایی تا آرزوی داشتن یک زندگی بدون درد و رنج. از آینه بدمان می‌آید که واقعیت را نشانمان می‌دهد و حتی نمی‌توانیم لباسی را که دوست داریم بپوشیم. دکترها گفته‌اند درمان ما تا ۱۵ سال دیگر طول می‌کشد. تا آن زمان ۳۰ ساله شده‌ایم و جوانی‌مان از بین رفته است. چرا باید چوب نبود امکانات در مدرسه را بخوریم؟ دولت کوتاهی کرده اما حالا جواب ما را نمی‌دهد. هفته پیش با گریه از خواب پریدم و دوباره در خواب سوختم و زخم‌هایم تازه شدند.» این‌ها حرف‌های دل "شادی" است.

"آرزو طاهرآبادی"، دیگر دختر شین آبادی هم می‌گوید: طاقت و تحمل این همه درد را نداریم. سالی پنج شش بار باید عمل شویم و این بیهوشی‌ها تاثیرات بدی روی بدنمان می‌گذارد. در این شش سال تنها یک بار با روانشناس حرف زده‌ایم و با این روح و روان آزرده شب ها را صبح می‌کنیم و کابوس‌های شبانه زجرمان می‌دهد.

"فریده امیدوار" دیگر دختر شین‌آبادی که گوش‌هایش سوخته و شش انگشتش را در حادثه آتش سوزی مدرسه از دست داده در این سال‌ها به پروتز انگشتانش امید داشت که آن هم به دلیل هزینه بالا هنوز انجام نشده است .

سوختن دختران شین آباد واقعیتی تلخ از بی‌تدبیری مسئولان

"حسین احمدی نیاز"، وکیل دختران شین آباد معتقد است سوختن دختران شین آباد واقعیتی تلخ از بی‌تدبیری مسئولان ما در ادوار مختلف هستند.

او می‌گوید: بچه‌ها باید زیر پوست خود وسیله‌ای به نام "تیشو" قرار دهند که باعث تولید و احیای بافت پوست می‌شود. آنها باید دقت کنند در این چند ماه تیشوها پاره نشوند. کما اینکه اتفاق افتاده است که این وسیله‌ها سوراخ شده‌اند که عفونت و درد شدید به همراه داشته‌اند و باعث شده‌ دخترها مجدد تحت عمل جراحی قرار بگیرند. آنها از سال ۹۱ این رنج را با خود به همراه دارند. رنج سوختن و درد سوختگی با سن آنها بزرگ شده است.

او با اشاره به اینکه چون دختران شین آباد اثر انگشت ندارند برای دریافت کارت ملی با مشکلاتی روبه‌رو شده‌اند می‌گوید: دیوار بزرگی بین این دخترها و جامعه ایجاد شده و نگاه ترحم آمیز آزارشان می‌دهد. در حالی که آنها تنها به دنبال احقاق حق و کرامت خویش هستند که با خودشان سوخته است. آتش گرفتن این مدرسه به علت بی مسئولیتی مسئولان وقت بود. دولت موظف است حقوق این دانش آموزان را بپردازد در حالیکه تا امروز هر حقی به والدین آنها داده گاه با منت، تحقیر و دوندگی بسیار همراه بوده است.

قول و وعده وزیر بهداشت برای اعزام دختران به خارج از کشور

او به برگزاری کنگره بین‌المللی سوختگی و دیدار دختران با وزیر بهداشت در حاشیه این کنگره اشاره می‌کند و می‌گوید: وزیر بهداشت به همه این دخترها وعده داد مقدمات اعزام آنها به خارج از کشور برای ادامه درمان فراهم کند و حتی اگر بودجه دولتی تامین نشد از جیب خودش هزینه درمان آنها را بپردازد. در حالیکه تا کنون این وعده محقق نشده است.

پدران و دختران صحبت وکیل‌ را تایید می‌کنند

احمدی نیاز از کادر بیمارستان حضرت فاطمه (س) قدردانی می‌کند و می‌گوید: متاسفانه در بیمارستان امکانات کافی و مناسب برای ادامه درمان بچه‌ها وجود ندارد و اغلب دستگاه‌های آنها فرسوده است. قرار بود تجهیزات جدیدی خریداری شود و حتی والدین دختران اعلام کردند که بودجه اعزام دخترانشان به خارج از کشور صرف ارتقای تجهیزات این بیمارستان می‌شود اما تا کنون این وعده‌ها عملی نشده و همچنان پیگیر هستند.

او با اشاره به انجام ۳۶۰ عمل جراحی تا به امروز بر روی دختران شین آباد می‌گوید: مسافت پیرانشهر تا تهران طولانی است و بعضا ۱۷ تا ۱۸ ساعت طول می‌کشد. وزارت آموزش و پرورش قرار بود برای تحصیل و آمد و رفت بچه‌ها بودجه‌ای اختصاص دهد که تا امروز محقق نشده است. سازمان مدیریت نیز بودجه‌ای برای درمان به وزارت بهداشت اختصاص داد اما پرداخت آن تا کنون با مشکل مواجه شده است و بیمارستان فاطمه (س) مدعی است بودجه‌ای دریافت نکرده است. در نهایت دود همه این مشکلات به چشم دخترها می‌رود. آنها با دردسر درمان شده‌اند. با این حال کمیسیون پزشکی بنا به دلایلی که هنوز نمی‌دانیم چیست با این اعزام مخالفت کرده است که با وعده وزیر بهداشت در تعارض است.

او با بیان اینکه مدارک دختر ها را برای چند پزشک ایرانی مقیم آمریکا ارسال شده و آنها برای درمان اعلام آمادگی کردند، می‌گوید: این دخترها دوران نوجوانی را طی کرده‌اند و در آستانه ورود به دوران جوانی هستند و اگر قرار باشد تا ۱۵ سال دیگر زیر تیغ جراحی بمانند زندگی‌شان نابود می‌شود. باید به این وضعیت بغرنج پایان داده شود. بس است درد و رنج برای این وضعیت و وعده‌های توخالی. امیدواریم مسئولین به تعهدات خودشان پایبند بمانند و این دخترها که دیگر تاب و توان تیغ جراحی را ندارند برای درمان به خارج از کشور بفرستند. این حق طبیعی آنهاست و برای دولت تکلیف است که هزینه‌های آنها را بپردازد.

دیه دختران متوفی هنوز پرداخت نشده است

وکیل دختران شین آباد با بیان اینکه هفت سال از آن حادثه گذشته اما هنوز دیه "سیران" به طور کامل پرداخت نشده است اظهار می‌کند: آنها مبلغی در همان سال برای جبران خسارت به خانواده دو دانش آموز کشته شده دادند اما هنوز دیه کامل پرداخت نشده است. همچنین دولت تعهد داده بود پدر دو دانش آموز متوفی استخدام شوند که هنوز یکی از آنها باقیمانده است. اکثر والدین به علت رفت و آمد فراوان به تهران کار خود را از دست داده‌اند.

او با بیان اینکه عمل‌های جدید دیه‌های جدیدی را به دنبال دارد و تقاضا داریم دیه‌های جدید برای دختران برقرار شود، گفت: دولت زیر بار این مسئله نمی‌رود. مهمترین خواسته بچه‌ها شاد زیستن است، آنها گذشته خود را از دست داده‌اند و کودکی نکرده‌اند و آرزوی‌شان این است که مانند دیگر مردم به صورت عادی در جامعه حضور یابند.

کار برخی مسئولان یا نمایشی است یا با منت

پدر "سیما شادکام" یکی از دختران سوخته شین آباد که به نظر می رسد از حجم مشکلات درمان دخترش به ستوه آمده از برخوردهای نامناسبی که با بچه‌ها دارند گلایه می‌کند و می‌گوید: به هر اداره‌ای می‌رویم درها باز هستند، اما متاسفانه خیلی کارها نمایشی است. به ما گفته بودند کلاس تقویتی برای دخترها می‌گذارند در حالیکه دو روز مانده به امتحان یک کلاس مرور درس برای آنها برگزار می‌کنند که دیگر اسمش کلاس تقویتی نیست و مرور درس است. متاسفانه بعضی مسئولین یا کارهای نمایشی می‌کنند یا منت می‌گذارند.

در تهران چند ساعت آواره بودیم تا باشگاه فرهنگیان پذیرشمان کند

یکی دیگر از پدران دختران شین آباد به مشکلات رفت و آمد به تهران اشاره می‌کند و می‌گوید: هر بار که وقت عمل داریم و می‌خواهیم به تهران بیاییم باید از آموزش و پرورش پیرانشهر بخواهیم به تهران نامه بزند و هماهنگی انجام دهد. دفعه آخر با آموزش و پرورش پیرانشهر هماهنگ شدیم اما به تهران که آمدیم ما را پذیرش نکردند و چند ساعتی در خیابان‌ها مانده بودیم تا بالاخره توانستیم در باشگاه فرهنگیان ساکن شویم. وضعیت شغلی ما آنچنان که باید خوب نیست. قرار بود مشاور و روانپزشک به بچه‌ها بدهند اما از شش سال گذشته تا امروز تنها یک مرتبه با روانشناس دیدار داشته‌اند. درخواست داریم ملاقاتی با وزیر بهداشت داشته باشیم .

"رحمان اسماعیل پور" یکی دیگر از پدران دختران شین آباد با بیان اینکه نگرانی و اضطراب همه این خانواده‌ها درمان فرزندانشان است، می‌گوید: قرار بود وقتی برای ویزیت به تهران می‌آییم وقت ویزیت ویژه داشته باشیم اما باز هم باید مثل دیگر بیمارها در نوبت‌های طولانی بمانیم ، حتی یک مرتبه از پیرانشهر به تهران آمدیم اما دکتر ما را ویزیت نکرد. چرا باید هر روز و هر ساعت پیگیر درمان باشیم. چرا قول می‌دهند اما به آن عمل نمی‌کنند؟ قرار بود به جای مفصل‌های بچه‌ها که خشک شده مفصل مصنوعی بگذارند اما هنوز این کار را انجام نداده‌اند. تیشوهایی که برای بچه ها کار می گذارند کیفیت خوبی ندارد و باعث عفونت می‌شوند.

دختران شین آبادی تنها یک خواسته مشترک دارند و آن هم اعزام به خارج از کشور برای درمان چون بدن‌های نحیف آنها دیگر توان سالی 3 -4 جراحی تا 15 سال دیگر را ندارد، آنها می‌گوید که اگر فرزندان خود مسئولان هم جای ما بود، اینگونه رفتار می کردند.

۴۲۲۳۸

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 791059

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 8 =