به بیان دیگر، واقعۀ کربلا تجسّمِ جوهرِ دین، یعنی «عبودیت» است و یادآوری آن انسانی توحیدی، پرورش دهد. اما در یکی-دو دهۀ اخیر، تحولات اجتماعی در ایران، منجر به شکلگیری اشکال تازهای از سوگواری شده که بیش از آنکه معنوی باشد، «عرفی» است، چرا که
الف) سکولاریسم/عرفیشدن در تعریفی کلان عبارت است از فروکاستهشدن امر قدسی به امر دنیوی(عرفی). با این تعریف میتوان مصادیق چنین فروکاهشی را اینگونه از سوگواریها مشاهده کرد.
ب) معنای دیگر سکولاریسم در تاریخ مسیحیت، نفی میانجیگری کشیشان در رابطۀ خدا و بندگان است. چنانکه در جنبش «پروتستانتیزم» گفته شد: «کشیش خود باشید». گرچه در اسلام تقریباً صحت هیچ فعلِ دینی، مشروط به حضور روحانی/عالم دین نیست، اما بنا بر اصل جامعهشناختیِ تقسیم کار اجتماعی، و تخصصیشدن امور، و اصل روانشناختیِ شوق آدمی به «اَسهل و اَخف»، مردمان ترجیح دادهاند با هدایت روحانیان و عالمان دینی به اجرای اَعمال و مناسک دینی بپردازند. در نتیجه، بر نقش و جایگاه عالمان دینی مسلمان افزوده شده است.
سوگواری عرفی
به نظر میرسد، عرفیشدن به هر دو معنا، دستکم در بخشی از سوگواریهای کنونی در حال وقوع است که نامهای مختلفی به آن داده شده، مانند عزاداریِ مداحمحور، کارناوالی یا بیمکان یا به تعبیر من «فَست»سوگواری.
این سبک سوگواری عبارت است از یک شبهآشپزخانه اُپن، امکانات صوتی (باند)، وسایل ارائۀ چای و احیاناً سایر خوردنیها و نوشیدنیها. در این سبک نوظهور نه از «طمأنینه» و «تأمل» و «تِذکار» خبری است، نه گریه و نه حتی «تباکی»؛ «هویتاندیش» است و غوغایی و پُرسروصدا؛ فقیه و مسئلهگو ندارد که از حقالنّاس بگوید، در نتیجه، اصل و فرع دین و مستحب و حرام شرعی را جابهجا میکند، به جای آن دو، به فتوای مداحی بیدانش و کمعمق! عمل میکند و در نتیجه، آلودهساز است و تخریبگر و مزاحم، بیهویت است و مندرآوردی و شاید عصیانی است در برابر سخنِ بیعملی و تکگویی.
چرا این سبک سوگواری به وجود آمد؟
نباید از یاد برد که این شیوه سوگواری (خوب یا بد/پسندیده یا ناپسند) کاملاً متناسب با جامعۀ کنونی است و اگر از دل این جامعه سبک دیگری بروید باید شگفتزده شد. بیتردید عوامل متعددی در ایجاد این سبک دخیل بوده، اما شاید علت اصلی آن کاهش تأثیرگذاری متولیان و عالمان دینی در این مراسم، باشد.
به بیان دیگر، اگر بپذیریم که «معنویت» در ایران، برای اکثریت، به «روحانیت» گره خورده است، آنگاه تنزل جایگاه دومی، به تخفیف اولی میانجامد که خود تسهیلگر عرفیشدن است. فرآیند عرفیشدن در ایران علل عامی و خاصی دارد. فستسوگواری، را میتوان امتداد مداحمحوری دانست، و مداحمحوری هم محصول حذف یا کمرنگ شدن نقش متولیان/عالمان دین در مراسم سوگواری است.
هر چه هست، اینگونه سوگواریها، نمیتواند معیارِ سنجشِ معنویت و دینمداری جامعه باشد. با خیابانگردی و چاینوشی، و نهایتاً شنیدن ترانههای سخیف و بیمحتوا، نه انسان متخلق پرورش مییابد و نه از آسیبها و مسائل اجتماعی کاسته میشود. فقط بخشی از حاکمان را دلخوش میسازد که جامعه معنوی است.
نظر شما