سیمین تصمیم دارد از کشور مهاجرت کند. او برای واداشتن نادر به همراهی، از دادگاه درخواست طلاق کرده است. نادر که حاضر نیست پدر پیر و از کارافتاده‌اش را تنها بگذارد، حاضر است سیمین را طلاق بدهد. در فاصله قهر مصلحتی سیمین از خانه نادر برای نگهداری پدرش پرستار استخدام می‌کند...

یک ـ چرا جدایی نادر از سیمین «فیلم» خوبی نیست؟

«جدایی نادر از سیمین» برغم همه ویژگی‌های مثبتی که داردـ از محتوای قابل تامل و بحث‌برانگیزش گرفته تا ضرب‌آهنگ نفس‌گیر و در عین حال کنترل‌شده آن،از فیلم‌نامه‌اش گرفته تا انتخاب بازیگر و بازی‌ها، و از فیلمبرداری گرفته تا تدوین، و در نهایت کارگردانی عالی ـ «فیلم» خوبی نیست!


«فیلم» خوبی نیست چرا که از سویی، از چگالی «تنوع احساسی» پایینی برخوردار است. و از سوی دیگر فاقد بالانس احساسی و در موازنه احساسی منفی است. بدین ترتیب، نه تنها «لذتبخش» نیست که بسیار هم «آزاردهنده» است!

[مضمون اثر می‌تواند تلخ و سیاه باشد اما در عین حال، خود اثر لذتبخش هم باشد. به عبارت دیگر، لزومی ندارد برای نشان دادن کسالت، اثری کسالت‌بار ساخت.]

منظورم از چگالی «تنوع احساسی» تنوع احساسات موجود در کل و در هر لحظه اثر است.

یعنی میزانی که در آن واحد، احساسات مختلف و متنوع ـ به ویژه احساسات مخالف ـ در مخاطب برانگیخته می‌شود.

به نظرم اثری هنری‌تر و در نتیجه ارزشمندتر و در نهایت ماندگارتر و البته لذتبخش‌تر است که به لحاظ چگالی «تنوع احساسی» غنی‌تر باشد.

منظورم از بالانس یا موازنه احساسی هم این است که اثر به لحاظ حس‌آمیزیدر تعادل باشد. یعنی میان احساسات متناقضی چون غم و شادی یا امیدواری و نومیدی، و پرخاشگری و مهرورزی، تعادلی نسبی برقرار باشد. به قسمی که مشکل بتوان به لحاظ احساسی مشخص کرد که کدام حس غلبه دارد.


هر چقدر این تصمیم‌گیری دشوارتر باشد، به نظرم اثر به لحاظ احساسی متعادل‌تر وبه لحاظ هنری، هنری‌تر و در نتیجه ارزشمندتر و در نهایت ماندگارتر است.


در آخر آنچه که در «جدایی نادر از سیمین» موج می‌زند، خشونت، تندی و عصبیتی است که با تلخی پیری و از کار افتادگی و در نهایت مرگ پدر، بیکاری، بی‌پولی، طلاق، مرگ فرزند، قتل(؟)، جنگ و دعوا، داد و فریاد، خشم و غضب، پلیس و دادگاه و زندان، تهمت، دروغ، تهدید و ارعاب، اشک و آه، ترس و لرز، یاس و استیصال، بر تماشاگر آوار می‌شود، به شکلی خفقان‌آور بر او فشار می‌آورد، و او را نومید و از زندگی بیزار می‌سازد.

در واقع، موازنه احساسی که بطور معمول در آثار سینمایی میان خشونت و مهرورزی (و اغلب به سادگی، سکس) برقرار می‌شود و بدین ترتیب، آزاردهندگی اعمال خشونت و صحنه‌های خشن را کاهش می‌دهند و تماشای اثر را برای مخاطب نه تنها تحمل‌پذیر که تجربه‌ای مطبوع و لذتبخش می‌سازند، در این فیلم وجود ندارد.

چه بسا اگر فرهادی گوشه‌هایی از روابط عاشقانه زوج‌های داستان را نیز به تصویر می‌کشید، نه تنها با ایجاد کنتراست، خشونت جاری در روابط آدم‌های داستان هر چه بیشتر به چشم می‌آمد، بلکه تجربه تماشای فیلم برای تماشاگر از تجربه‌ای آزارنده به تجربه‌ای لذتبخش بدل می‌شد.


دو ـ در مذمت خلقیات ما ایرانیان

ما ایرانی‌ها مردمانی هستیم پنهان‌کار، سهل‌انگار، اهل لاپوشانی و در نهایت دروغ‌گو. این چیزی است که از فیلم برمی‌آید.اگر چه همه واقعیت نیست، ولی پربی‌راه هم نیست.


در واقع، داستان فیلم مبتنی بر واقعیت‌های زندگی ما ایرانیان است: - جان‌مایه روابط اجتماعی ما ایرانیان ترس است (مونتسکیو).- ناموازنه قدرت در ایران همیشه به غایت قطبی است. به این معنی که یک نفر در راس، از قدرت بی‌حد و حصر برخوردار است، و دیگران در بدنه از هیچ قدرتی برخوردار نیستند!

- خدای ما دارای قدرتی بی‌چون و چرا و بی‌حد و حصر است. - خدای ما نسبت به قدرتش غیرمسئول است (پاسخگو نیست). و از این رو- خداباوری ما ایرانیان هم از سر ترس است. با این همه - خدا مسئول همه چیز است (مسئولیت همه چیز با خداست). و بدین ترتیب، ما ایرانی‌ها مسئولیت همه چیز را به گردن او می‌اندازیم واز خود سلب می‌کنیم.

پس حال که - قدرت در راس غیرمسئول (غیرپاسخ‌گو) است. اگر در قدرت باشیم- مردمانی مسئولیت‌ناپذیر(غیرمسئول) ایم. واگر بیرون از قدرت باشیم - مردمانی ترسوییم. و در هر دو حال،- مردمانی سهل‌انگاریم.

[- سهل‌انگاری کنشی غیرمسئولانه است.] [- کنش سهل‌انگارانه معمولا خسارت‌بار است.] [- دروغ‌گویی ساده‌ترین روش برای فرار از مسئولیت خسارت ناشی از کنش سهل‌انگارانه است.] و بنابراین، - مردمانی دروغ‌گوییم.اینها شمه‌ای از ویژگی‌های جامعه پیشامدرن ماست.

جامعه‌ای که هنوز در آن قدرت تحدید نشده ـ بیش از یک قرن از انقلاب مشروطه می‌گذرد، ولی هنوز قدرت مشروطه دور از دسترس به نظر می‌رسد ـ فردیت و فردگرایی در آن جایی ندارد ـ کماکان، توده‌ای از رعایا که «دیگری» برایشان دشمنی خونی، و «خود» موجودی مثالی و در بهترین حالت، عبد عبید هیچ و پوچ متافیزیک قدرقدرت ـ و عقلانیت از سر حد چرتکه انداختن منافع فردی فراتر نمی‌رود.

...

«راضیه می‌داند شوهرش با کار کردن او مخالفت خواهد کرد، بنابراین، این موضوع را از وی مخفی می‌کند.»

راضیه نمی‌تواند میزان خشم شوهرش را نسبت به نافرمانی خود پیش‌بینی کند و یا آن را بسیار ویرانگر پیش‌بینی می‌کند، بنابراین، از او می‌ترسد (یا دائما در هراس است). در نتیجه به جای مطرح ساختن تصمیم خود با شوهرش، تصمیم می‌گیرد در خفا (بدون اطلاع شوهرش) کار کند.

جالب آنکه - راضیه متدین است. و بنا بر آموزه‌های دینی - خروج از منزل بدون آگاهی و اجازه شوهر مجاز نیست. بنابراین، - راضیه گناه‌کار است. و می‌توان نتیجه گرفت - راضیه متدین نیست(؟).

«راضیه حامله است.» حاملگی راضیه را چه چیز باید نامید؟

با داشتن یک بچه مدرسه‌رو، در حالی که شوهر بی‌کار و بی‌پول است و در حدفاصل وعده‌های زندان زن و فرزند را می‌بیند، آیا می‌توان حاملگی راضیه را چیزی جز کنشی سهل‌انگاری و غیرمسئولانه و حتی کودک‌آزاری(؟) دانست که لابد مسئولیتش را در نهایت خدا ـ خدای غیرمسئول مسئولیت‌پذیر! ـ باید برعهده بگیرد؟ چرا که ما ایرانی‌ها معتقدیم هر آنکس که دندان دهد، نان دهد!

«راضیه، نادر را از حاملگی خود آگاه نمی‌سازد.»

راضیه به این کار و درآمد آن نیاز دارد، ولی می‌داند اگر نادر (صاحب کار او) بداند او حامله است، مسئولیت سنگین این کار سخت و برای او زیان‌بار را به او نخواهد سپرد. بنابراین، خطر کرده (توجه دارید که ریسک نمی‌کند، خطر می‌کند) و بدون در نظر گرفتن نتایج خسارت‌بار این پنهان‌کاری، حاملگی خود را از نادر مخفی می‌کند.

«نادر تظاهر می‌کند از حاملگی راضیه خبر ندارد.»

نادر به این پرستار نیاز دارد، ولی از آنجا که می‌داند اگر زن حامله باشد، به سادگی از پس این مسئولیت برنمی‌آید (و یا اگر هم برآید ممکن است برایش زیان‌بار باشد)، و این آگاهی برای او مسئولیت‌آور است، به قسمی که باید از استخدام او چشم‌پوشی کند، و پیدا کردن پرستار دیگری هم به این سرعت و سهولت برایش میسر نیست، بنابراین، ترجیح می‌دهد سهل‌انگارانه حاملگی راضیه را نشنیده بگیرد. فاجعه زمانی اتفاق می‌افتد که او بدون در نظر گرفتن حاملگی راضیه طی رفتاری احساساتی از سر خشم و در نتیجه کاملا غیرمسئولانه با او درگیر شده، او را هل می‌دهد. و برای فرار از مسئولیت خسارت به بار آمده در اثر کنش غیرمسئولانه خود، از روی ترس، دروغ می‌گوید.


...

این واقعیت‌ها (واقعیت‌های داستانی و در عین حال، واقعیت‌های زندگی اجتماعی ما ایرانی‌ها) را می‌توان به همین ترتیب برشمرد و جزء به جزء تحلیل کرد.


سه ـ فراروی از داستان

زن غالبا نماد زایش و زایندگی، حرکت و پویایی، و فردا و آینده است.


در اینجا سیمین، مادری است که تصمیم به رفتن دارد (رفتن به غرب که نماد نوآوری، تولید، وفور، و در یک کلمه نماد دنیای مدرن است). و مهمترین بهانه‌اش هم تامین آتیه دختر نوجوانش است. به علاوه، سیمین و دخترش ترمه، هر دو مشغول تعلیم و تعلم ند.یعنی که در حال رشدند و رو به تعالی دارند.

راضیه (دیگر شخصیت اصلی زن فیلم) نیز حامله است، ولی یک حاملگی بی‌سرانجام (بدفرجام) که گویا در این منجلاب سرنوشتی به جز مرگ و نابودی ندارد.

با این همه، این او است که ابتکار عمل را به دست می‌گیرد، و به جای نظاره‌گری، حرکت می‌کند و دست به عمل می‌زند. در مقابل، نادر، آشکارا نماد بی‌عملی و گرایش به گذشته‌ای رو به نابودی و اضمهلال است.

بهانه او برای بی‌عملی‌اش، نگهداری از پدری پیر، از کارافتاده، فاقد قدرت تمیز و صامت است که خودش را خراب کرده و بوی گندش بلند شده.


با این همه، اگر چه که فرهادی مسئولیت گرفتن تصمیم‌ها را بر دوش زنان فیلم گذاشته، اما بدین ترتیب، از ارزش و اهمیت مضمونی تصمیم آنان کاسته است.

چرا که معانی ضمنی زن و زنانگی، با امور بی‌اهمیت و یا کم‌اهمیت گره خورده، و قرار دادن زنان در جایگاه تصمیم‌گیری، اگر چه به ظاهر برای آنان جایگاهی محوری می‌آفریند، ولی در باطن، از آن موضوع و آن تصمیم اهمیت‌زدایی می‌کند.

به عبارت دیگرفرهادی، با انتخاب سیمین (و نه نادر) به عنوان کسی که تصمیم به متارکه و مهاجرت گرفته، هم طلاق را و هم مهاجرت به غرب را زیر سوال می‌برد، و هم تصمیم آنان را برای مترکه و مهاجرت!


دیگر مضمونی که فرهادی در فیلم بر روی آن به شکلی معیوب، خیلی تصنعی، رو و آشکار، و در نتیجه بطور ناچسبی پافشاری می‌کند، تضاد طبقاتی دو زوج است. مضمونی که به سبب ضعف اجرا در حد و اندازه خود نیز ارزش اشاره ندارد.


چهار ـ اشاره‌ای فرامتنی

شاید باید به فرهادی حق داد که هر فیلمش نسبت به فیلم قبل، سیاه‌تر، خفقان‌آورتر، و خشن‌تر باشد، و بی‌پرده و دلیر شعار دهد، و نومیدانه به ایستادگی فرابخواند. آیا در جامعه بدین پایه فاسد، این اندازه منحط، و اینچنین پرشتاب در سراشیب قهقرا، می‌توان دیگرگونه بود؟

* دکترای جامعه شناسی، منتقد فیلم و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 150803

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 35
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فرزین IR ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    بله...
  • بدون نام CZ ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    2 1
    حتماً اخراجیها فیلم خیلی خوبیه؟ در ضمن کی نمی دونه که ما ایرانی‌ها مردمانی هستیم پنهان‌کار، سهل‌انگار، اهل لاپوشانی و در نهایت دروغ‌گو هستیم؟!
  • بدون نام MY ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    چون اخراجیهای ده نمکی فیلم خوبی است
  • بدون نام IR ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    اره بابا فقط اخراجيهاي 3 خوبه ..............اي خبر انلاين از شما بعيده حزب باد باشيد !!!!!
  • آرش IR ۱۳:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    نقدی مضحک بود
  • بدون نام IR ۱۴:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    جالب بود اما اسم نويسنده ثبت نشده يا من نميتونم ببينم؟؟؟11111
    • م.ت.ي.ن IR ۰۱:۵۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
      1 1
      نقد زيبايي بود من از منتقد عزيز تشكر مي كنم .فيلم را هم ديدم تمام ترويج دروغ و نفرت بود
    • علي IR ۰۱:۵۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
      1 1
      آخر فيلم واقعاً مزخرفه آخه كجاي فيلم زيبا بود .الكي بعضيا مي گن قشنگه .چرت بود
    • علي IR ۰۱:۵۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
      1 1
      آخر فيلم واقعاً مزخرفه آخه كجاي فيلم زيبا بود .الكي بعضيا مي گن قشنگه .چرت بود
    • عاشق IR ۰۱:۵۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
      1 1
      بابا اينم شد فيلم .باور كنين اخراجي ها خيلي از اين بهتره .اين فبلم مختص آدماي الافه
  • کمال IR ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    فهمیدن متن فوق کار هر کسی نیست. من که نفهمیدم. اما فیلم برای من خیلی زیبا بود. تلخ بود اما ادم به فکر می رفت
  • بی خیال استاد! IR ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    2 1
    منتقد سینما؟؟/؟؟؟؟؟/1!!! بی خیال استاد! من ابتدا فکر کردم یکی از دانشجوهای ترم یک یا دو سینما با گرایشات نزدیک به ده نمکی نوشته این مطلب رو! دست شما درد نکنه ولی بهتره شانستون رو تو حوزه های دیگه امتحان کنید!
  • بدون نام US ۱۵:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    1 1
    چی داری میگی آقای منتقد؟ منی که تماشگر بودم بعد از سالها یه فیلم خوب تو سینما دیدم اونم همین فیلم بود. اونقدر جذاب بود که 2 بار رفتم سینما و دیدمش. حتما باید فیلم عشق و عاشقی باشه یا دغدغه های سخیف دختر پسرهای پولدار رو نشون بده که بگید خوبه؟؟
  • بدون نام IR ۱۷:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 1
    واقعا کسی متوجه شد این آقای دکتر چی خواست بگه بالاخره؟
  • مهسا IR ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 0
    قلمبه سلمبه بود
  • ایرانی IR ۱۷:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 1
    سلام.چرا در مختارنامه مردها لخت بازی کردند؟مگه این مجموعه بیننده ی خانم ندارد؟نگاه خانم به بدن لخت نامحرم حرام است و لختی مردان در این سریال موجب مفسده است.متاسفانه لخت بودن مردان در فیلم ها مدتی است که مد شده است.باید ضرغامی و مسولیین جلو این کارهای ضد اسلامی و خلاف شرع را بگیرند.
  • ن IR ۱۸:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 1
    عجب! واین تحلیل آقای دکترای جامعه‌شناسی بود دیگر؟!و لابد ما هم باید اخراجی‌ها را بیش‌تر دوست داشته باشیم!
  • کاوه IR ۱۸:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 1
    این جناب دکترای جامعه شناسی اگر توی همین کشور زندگی بکند می داند که اوضاع از چیزی که فرهادی در فیلمش نشان داده هم بدتر است. اگر نه که بهتر بود اظهار نظر نکند.
  • مرادي A1 ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 0
    هنر ايينه اجتماع است پس خود شكن اينه شكستن خطاست . فرهادي فقط يك روايتگر است روايت جامعه ايي بحران زده
  • بدون نام IR ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    2 0
    جناب آقای بهزاد دوران، دکترای جامعه شناسی، منتقد سینما و مدرس دانشگاه تربیت مدرس! «اضمحلال» صحیح است و نه «اضمهلال». موفق باشید.
  • محمد IR ۲۰:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۴
    0 1
    نمی دونم چه اصراریه که فیلم ارزشمندی چون جدایی نادر از سیمین رو که جزو بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایرانه اینجوری بخواهیم نادیده بگیریم . واقعا مایه تأسفه که عده ای تمام تلاششون تخطئه ی توانایی ها و قابلیتهای هنرمندان ارزنده این کشوره .
  • شهرام IR ۰۹:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۵
    0 1
    خیلی مایل بودم بدانم چرا فیلم خوبی نیست...این دلایل قانعم نکرد...دوستان دیگری هم هستند که موافق نظر شما هشتند و معتقدند جدایی نادر از سیمین یعنی دروغ...به این معنی که خود فیلم دروغ است...مایلم آنها را هم بدانم... سخنی هم با مخافان پانویس...مخالفت با جدایی نادر از سیمین به معنی موافقت با اخراجی ها نیست
  • ناصر OM ۰۵:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۶
    0 1
    این نظرات تند خوانندگان نشان از بسته بودن در های سیاست ورزی در جامعه ی ما دارد.همین است که دیروز یک سریال، امروز یک فیلم و فردا هر چیز دیگری نماد مطالباتی می شوند که فعلا از مجرای اصلی خود قابل پیگیری نیستند.
  • بهزاد IR ۰۷:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۶
    1 0
    از همه دوستاني كه وقت گذاشتند، يادداشت خلاف آمد مرا خواندند، و مهمتر آنكه مرا از نكته نظرات ارزشمندشان بهره مند ساختند، بسيار سپاسگزارم؛ به ويژه يكي از دوستان كه اشتباه مرا در ديكته «اضمحلال» با مهرباني گوشزد كردند. نظرات پرشور شما مرا بر آن داشت تا مطلبي در تكميل اين يادداشت تهيه كنم. باشد كه بدين ترتيب، از فوايد اين بحث بيشترين بهره را ببريم.
  • بیست IR ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۶
    1 0
    چه شده آقایان "زنده باد مخالف من" ؟ چون گفته فیلم خوبی نیست،پس حتما طرفدار اخراخی هاست ؟!! واقعا عبارت "تلقی سطحی ده‌نمکی در تقسیم‌بندی آدم‌ها به خودی و غیر‌خودی" شایسته خودتونه .
  • دارا GB ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۶
    1 0
    خوانندگان اگر از مسائل حاشیه ای این روزهاصرف نظر کنند شاید بهتر بتوانند با این نقد ارتباط برقرار کنند. من متاسفم که بعضی ها برای نشان دادن خوبی فیلم آن را با فیلم سخیفی همچون اخراجی ها مقایسه کردند. سینمای ما برای حهانی شدن و جهانی ماندن به نقدهای این چنینی نیاز دارد.
  • افسون IR ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۶
    1 0
    هنوزفیلم رو ندیدم امیدوارم این نقد تاثیری بر نگاه خودم بر فیلم نذاره
  • محمدرضا US ۰۸:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
    1 0
    نقد خوبی بود با اکثر نظرات شما موافقم ضمنا از این قسمت هم بسیار لذت بردم : ...پس حال که - قدرت در راس غیرمسئول (غیرپاسخ‌گو) است. اگر در قدرت باشیم- مردمانی مسئولیت‌ناپذیر(غیرمسئول) ایم. واگر بیرون از قدرت باشیم - مردمانی ترسوییم. و در هر دو حال،- مردمانی سهل‌انگاریم...
  • جاوید IR ۰۹:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
    0 0
    اینکه در دو روز 22نفر توجه کردند،وقت گذاشتند، نقد را خواندندونظر گذاشتند یعنی نقد قابل اعتناست.اما دوستانی که این فیلم را با اخ مقایسه می کنند یعنی هنر را با زوال هنر مقایسه می کنند.این چیزی است که آنها میخواهند.نقد یعنی فراهم کردن شرایط امکان خصول به معرفت.ضمن اینکه من نقد بهزاد را برای فیلم(هنر)نمی پسندم،اما بگذار بشکفند گلها.
  • جاوید-2 IR ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
    1 0
    فرهادی با نظرگاه transhndental(استعلایی)فیلم را ساخته، یعنی ما-هم فیلمساز هم تماشاگر-از داخل جامعه ی ایران سه نسل رو به زوال،حال وآینده رامیبینیم.در فیلم طرح می شود:اینها کی هستند؟(تیتراژ)،در رابطه با همدیگر چه خلقی دارند؟تعین با کیست؟(سکانس آخر-تصمیم ترمه).برداشت من اینست.اگر درست باشد،فرهادی درست نشان داده.با این همه در نقد بهزاد نقطه نظر های قابل تاملی هست باید دقیق خواند.
  • بدون نام IR ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
    0 0
    چقدر برا خودشون عنوان گذاشتند!یعنی خیلی میفهمند،جناب چرا نمیرید فیلم هندی کمدی!ببینید اینها واقعیات جامعه ماست.وقتی دونفر دارن طلاق میگیرن کدوم مهرورزی؟وقتی به نون شب محتاجی کی حوصله مهر!داره؟ببینم چند درصد زوجهای ما عاشقن؟ شما که جامعه شناسی آمار بده.
  • فئودور IR ۰۴:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۳/۰۲
    0 0
    گند همه چی درمیاد وقتی فرهنگ قاطی سیاست میشه... کی گفته کسی که جدایی رو نقد میکنه لزوما به خوبی اخراجیها اعتقاد داره؟! هر اثری باید اصولی نقد بشه...چه اخراجیها چه جدایی...
  • بدون نام CA ۰۸:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
    0 1
    شما فیلم رو بد دیدی انگار اصلا حرف ها و قضاوت هات انگار مختص خود شماست و بس! یعنی اصلا تو خط درستی نیست و بیشتر گیج می کنه آدمو
  • نارون IR ۱۷:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۶
    1 0
    نمی دنم زیاد دقیق نقدو نخوندم ول احساس میکردم فیلم خیلی قویتر از چیزیه که دیدم سکانسای قوی داشت که فکر میکنم با بازی فوق العاه ساره بیات شکل گرفته. یه جاهایی نیز به حذف داشت یه جاهایی اضافه خیلی چیزا می شد پررنگتر بشه...
  • بدون نام A1 ۱۱:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۸
    0 1
    دوست عزیز فعلا یک نکته و آن تناقضی ست در نوشته ی شما...جایی اشاره کرده اید به ضرباهنگ نفس گیر فیلم و جایی دیگر ان را کسالت بار خوانده اید!