در واقع همه انقلابهای مردمی به همت جوانان و با تلاش آنها به ثمر رسیده است. حتی در انقلاب اسلامی و بعد جنگ تحمیلی جوانان نقش بیبدیل در آن داشتهاند. همه میدانند چهل سال قبل اغلب انقلابیون و طرفدران انقلاب کم سن و سال بودند و چه خوب بود تا قبل از اینکه دیر شود، مسئولان و علاقهمندان به انقلاب، دست جوانان را در اداره کشور بازمیکردند و هم به آنان مشاوره میدادند و هم کارآیی آنها را در صحنه عمل نظارهگر میبودند. و البته مثل همه برنامهها اگر چه دیر شده است ولی باز از هر جای ضرر گرفته شود، منفعت است.
این نسخه مهم و منحصر به فرد به اهمیت جوان و جوانی اشعار دارد و نشان میدهد که بزرگان اسلامی تا چه اندازه به نیروی جوان متکی بوده و از آنها در عرصههای مختلف استفاده کردهاند. اینک اختصاراً ضمن معرفی نسخه و محتویات آن برای اطلاع بیشتر آنان که با زبان عربی آشنایی کامل ندارند، قسمتهایی از آن ترجمه و به علاقهمندان عرضه میشود.
این نسخه در اولین شماره گنجینه بهارستان چاپ شد ولی متأسفانه درمدیریت بعدی کتابخانه، این جلد از گنجینه بهارستان را به حساب نیاوردند و با آنکه نشریهای به این نام منتشر کردند، شماره یک را مجددا نامگذاری کردند و از این کتاب که حاوی ۱۳ مقاله مفید و با کوشش میرهاشم محدث در سال ۱۳۷۷ تهیه شد، حتی به عنوان پیش درآمد و مقدمه این مجموعه یادی نکردند!
مقالاتی که در این کتاب (گنجینه بهارستان) چاپ شد به اختصار عبارتند از: اختناق کاشان به تصحیح سیدعلی آلداود؛ اعتقادات الشیخ الطوسی و ثلاثون مسئله فی معرفه الله به تصحیح محمدرضا انصاری قمی؛ دو رساله در باره ایلات کردستان به تصحیح میرهاشم محدث؛ روزنامه سفر تبریز به تصحیح جمشید کیانفر؛ روزنامه سفر عشقآباد به تصحیح پروین استخری؛ سفرنامه تبریز به تصحیح شهرزاد سپاهیان؛ سفرنامه شیراز به تهران به تصحیح سیدمحمد دبیرسیاقی؛ سرگذشت اسماعیل میرزا قاجار به تصحیح صفر امیری؛ شکاریه به تصحیح میرهاشم محدث؛ العقاید الدینیه و نیز العقاید المنصوریه به تصحیح محمدرضا انصاریقمی؛ عینیه الوجود به تصحیح محمدجواد شمس؛ فضل الشبان و تقدهم علی کثیر من ذوی الاسنان به تصحیح غلامرضا فدایی و معرفی یکصد نسخه خطی به کوشش محمدرضا انصاریقمی.
اهمیت این نسخه یادآور دوران انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ است که جوانان بسیاری جان برکف هم در صحنه آموزش و مدیریت و هم در صحنه جنگ از خود برجستگیهایی نشان دادند برخلاف دهه سوم و چهارم انقلاب که آهسته آهسته جوانان یا رفتند ویا پیر شدند و گرفتار فرسودگی شغلی و روحی گشتند و دیدیم آنچه دیدیم.
این نسخه ممتاز در بین مجموعهای به شماره ۷۳۶۰ در جلد ۲۳ فهرست نسخ خطی کتابخانه مجلس که توسط کتابخانه مجلس با همکاری دفتر تبلیغات قم منتشر شده است قرار دارد. متن کتاب کلاً عربی است مقاله سوم این مجموعه رسالهای است به نام: «فضل الشبان و تقدم اکثرهم علی کثیر من ذوی الاسنان» یعنی: برتری جوانان و مقدم بودن آنان بر بسیاری از شیوخ و بزرگان.
ویژگیهای این رساله:
آغاز: الحمدلله حمدا يوجب مزیده و یبلغ رضاه و ... بعد فهذاکتاب الفناه فی فضل الشبان و تقدم اکثر هم علی ذوی الاسنان
انجام: و صلواته و سلامه علی سیدنا محمد خیر خلقه و آله و صحبه و عترته الطاهرین
دارای ۸ ورق = ۱۶ صفحه، خط نسخ، عناوین به رنگ قرمز شنگرفی، متن عربی، دارای بعضی حواشی و قسمتی ناخوانا و کثیف شده. کاغذ سمرقندی تعداد سطر ۲۵: جلد چرمی
همان طور که گفته شد این کتاب در وصف جوانان و اثبات برتری آنان بر سایر مردمان است. مؤلف ناشناخته آن در مورد مناصبی که به جوانان واگذار شده و آنان خوب از عهده آن برآمدهاند سخن گفته است. و به جوانانی که از طرف پیامبر بزرگوار اسلام به حکومت ولایات گمارده شده و یا فرماندهی قشونی را احراز کردهاند اشاره میکند. در این کتاب، از شعرای متقدم مانند ابونواس، شماخ ابن ضرار، حسان بن ثابت، موسی الشهوات، ابوعباد البحتری یاد شده و به بیش از صد بیت از اشعار آنها استناد جسته است.
در مقدمه این کتاب، مؤلف گفته است: این کتاب را در رابطه با برتری جوانان و تقدم آنان بر بسیاری از بزرگان و شیوخ نگاشتهام و از آنانی که پیامبر اسلام (ص) به خاطر کفایت و لیاقتشان به آنان مسئولیت داده و فرزندانی که بر پدرانشان در انجام کارها مقدم بودهاند یاد کردهام.
مؤلف تالیف آن را به خاطر تجلیل از المقتدر بالله خلیفه عباسی ذکر میکند که در عنفوان جوانی به حکومت رسیده است و چنین میگوید که او با آن که در حداثت سن است اما دارای فکر و ذکاوت و هوش است همچنین وزیر او ابوالحسن .
در این رساله مختصر، اشعار فراوانی در وصف خلیفه و یا جوانانی که به خاطر هوشیاری آنان صاحب مسئولیتهایی شدهاند به عنوان شاهد ذکر میشود. مؤلف میگوید: سن باعث تقدم نمیشود بلکه گاه به خاطر اهمیت کار و تواناییِ جوان بر انجام آن، آنان مقدماند. زیرا آنان جواناند و در انجام کار سریع و در پی کسب علو و مجد هستند و در این رابطه استناد به آیات قرآن میکند که خدای بزرگ یحیی بن زکریا را در کودکی مورد عنایت قرار میدهد و میفرماید: "و آتیناه الحکم صبیا" صغر سن او باعث نشد که خدای تعالی او را مورد عنایت قرار ندهد. سپس از ابن عباس نقل میکند: که تفسیر این آیه شریفه، مربوط به یحیی بن زکریاست که به او علم و نبوت داده شده در حالی که هفت سال داشت سپس خدا از مسیح خبر میدهد که در گهواره سخن گفت و در این رابطه کمی سن و طفولیت او سبب منع چنین کاری نشد.
از زبان حضرت عیسی در قرآن آمده است: انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا (قرآن)
سپس به فضل بن جعفر بن فضل اشاره میکند که فرزندش عباس را در حالی که کودک بود به ولیعهدی برمیگزیند سپس میگوید: از این آیات استفاده میشودکه برای کسانی که عقلشان رشد یافته و قدرت تشخیص دارند و قلوبشان خالص است صغر سن مانعی از سپردن مسئولیت به آنان نمیشود.
آنگاه میگوید: در قرآن مجید و در جای جای آن از جوانان تحت کلمه فتیه یا فتی ذکری به میان آمده است که از آن جمله است:
- اذا اوی الفتیه الی الکهف (کهف، ۹) که از داستان جوانان کهف خبر میدهد که به خاطر حفظ ایمانشان به غاری پناهنده شدند و گفتند: پروردگارا! به ما از نزد خویش بخشایشی ارزانی دار و برای ما در کارمان راهی به صلاح و کمال فراهم ساز.
- انهم فتیه آمنوا بربهم و زدناهم هدی؛ آنان (جوانان کهف) به خدایشان ایمان داشتند و ما بر ایمانشان افزودیم.
- و قال لفتیه اجعلوا بضاعتهم فی رحالهم (قرآن) داستان برادران یوسف است که دستور داد کالاهایشان را در بارهایشان بگذارند.
- سمعنا فتی یذکرهم و یقال له ابراهیم (قرآن) جوانی را شنیدم که ابراهیم نام دارد. ( داستان حضرت ابراهیم)
- اذ قال موسی لفتیه ...
(کهف، 59) یاد کن آنگاه که موسی به شاگرد خود (یوشع پسر نون) گفت: من پیوسته خواهم رفت تا به جای به هم آمدن دو دریا برسم یا سالهای درازی راه پویم.
در تفسیر آمده است که موسی از بین قوم خویش،۷۰ نفر را برای ملاقات با پروردگار انتخاب کرد که در بین آنان ۴۰ ساله وجود نداشت بلکه کمتر بود. و گفته شده آنان ۳۰ ساله هم نبوده بلکه کمتر از آن سن داشتهاند. ابن عباس میگوید: خدا پیامبری را به پیامبری مبعوث نکرد مگر آن که جوان بود و به عالمی علم نداد مگر این که او جوان بود. و این آیات را خواند "سمعنا فتی یذکرهم و و یقال له ابراهیم؛ انهم فتیه آمنوا بربهم و زدناهم هدی؛ اذ قال موسی لفتیه ...
قتاده میگوید: حاجت خواستن از جوان آسانتر است از پیر، ندیدی که یوسف در برابر برادران خطاکارش به هنگام پشیمانی به آنان گفت لا تثریب علیکم الیوم یغفر اله، لکم. سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را بیامرزد. اما یعقوب پدر او گفت سوف استغفر لکم، در آینده برای شما طلب آمرزش میکنم.
پیامبر اسلام در جنگ بدر پرچم را به دست علی علیهالسلام داد و به دیگران اعتنا نکرد با آنکه علی کم سن و سال بود و کور کردن چاههای بدر را به او سپرد. ابن عباس گوید، در جنگ بدر، پیامبر پرچم را به علی داد در حالی که ۲۰ سال داشت و در حدیث دیگری است که ۱۷ سال داشت.
ابن اسحاق گوید: محکمترین اصحاب پیامبر ۴ نفرند علی، عمر، سعد، و زبیر. و اینان جوانان صحابه بودند. عمر، مسنترین آنان بود.
ابن عمر گوید: رسول خدا در جنگ احد به من اجازه نداد در حالی که ۱۴ سال داشتم اما در جنگ خندق که ۱۵ سال شدم به من اجازه فرمود. از این جهت عمر بن عبدالعزیز به کارگزارانش نوشت این حد بلوغ است و کسانی که ۱۵ سال داشته باشند شرعا مکلفند. پیامبر بزرگوار اسلام به سعد بن ابی وقاص در حالی که کمتر از ۲۰ سال داشت امارت داد.
سعد بن امیه گوید: با ۲۰ تن به مأموریتی رفتیم که پرچمدار مقداد بن عمر کندی بود. باز گوید: رسول خدا ما را در ماه رجب به ماموریت فرستاده در این ماموریت هنوز به گونهٔ سعد موی نروییده بود.
رسول خدا به قیس بن سعد مأموریت داد در حالی که ۲۰ سال و حتی کمتر از آن داشته و در سریهای که ابوبکر و عدهای دیگر بودند به او پرچم داد. در روز فتح مکه او فرمانده بود درحالی که دربین آنان شیوخ فراوان بودند.
گویند رسول خدا به قیس بن سعد نه در سریه و نه در غزوهای ماموریت نداده بود، فتح مکه به پدر او ماموریت داد. او پس از فتح رجز معروف را خواند که: الیوم یوم الملحمه الیوم تسبی الحرمه؛ امروز روز خونریزی است، امروز حرمتها برداشته میشود. پیامبر پرچم را از او گرفت و به پسرش سپرد. گفته شده که پرچم را پیامبر اسلام به دست حضرت علی داد.
رسول خدا (صلی الله علیه) عتاب بن اسید را پس از فتح مکه والی آنجا کرد در حالیکه ۲۱ سال داشت و گفته شده ۳۳ سال.
وقتی مأمون، یحیی بن اکثم را قاضی بصره نمود، سنش در حدود ۲۰ سال بود. بعضی از بزرگان بصره به او ایراد گرفتند و از سن او سوال کردند او در جواب گفت همانند عتاب بن اسید در موقعی که پیامبر اسلام به او حکومت مکه را سپرد.
پیامبر اسلام به هنگام وفات به اسامه بن زید فرماندهی لشکر خویش را سپرد و افرادی چون ابوبکر، عمر و بزرگان صحابه را مأمور کرد تا در تحت فرماندهی او باشند در حالی که اسامه کمتر از ۲۰ سال داشت و گویند ۱۹ ساله بود.
از کسانی که از پیامبر اسلام حدیث نقل کردهاند و سنشان کمتر از ۱۰ سال و ۲۰ سال بوده است امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است. امام حسن در سال سوم هجری و امام حسین در سال چهارم هجری متولد شدهاند.
ابوعبیده در کتاب اموال نقل میکند رسول خدا صلی الله و علیه و آله نامهای برای ثقیف نوشت و در آخر آن از علی بن ابیطالب و امام حسن و امام حسین به عنوان شاهد استفاده کرد. پیامبر آنان را در این سن به گواهی طلبیده است.
ابو محمد فضل بن عباس از پیامبر احادیث فراوان نقل کرده در حالی که در زمان وفات پیامبر اسلام ۱۸ سال داشت. او به "ردف" موسوم است، زیرا زمانی که پیامبر از مزدلفه و منا بازمیگشت او را بر ترک خود سوار کرد و او کسی است که در مراسم غسل پیامبر حضور داشت و پیامبر را در گذاردن در قبر کمک کرد.
از ابن عباس روایت بسیار از پیامبر نقل شده: او دانشمند این امت است و عالمترین به فقه، قرآن، شعر و اخبار است و در مجلس ابوبکر، عمر و عثمان بر همه مقدم بود. حضرت علی به او حکومت بصره داد. به او حبر و بحر میگفتند. از مجاهد نقل شده که به ابن عباس به خاطر علم فراوانش بحر (دریا) میگفتند.
برای تصحیح این رساله تقریبا وقت زیادی صرف شد مولف و کاتبِ کتاب، ناشناس است با توجه به اینکه رساله برای المقتدر بالله نوشته شده، به نظر میرسدکه تاریخ تألیف همان اوایل قرن چهارم باشد، ولیکن با عنایت به اینکه در بعضی از موارد از حرف "ظ" به معنی ظاهراً استفاده کرده، به بعد از قرن چهارم هجری میرسد، ولی نباید از قرن ۷ تجاوز کند. ظاهراً مؤلف شخصی است ادیب و آشنا به ادبیات دوره جاهلی و اسلامی، او اکثرا شخصیتهایی را که نام میبرد به ویژه شعرا مربوط به دوره جاهلی است، اما از شعرای دوره جاهلی اسلامی (مخضرمیها) و عصر اسلامی هم یاد میکند. او برای اثبات ادعای خویش، یعنی توانایی خلیفه عباسی برای اداره حکومت که جوان است در اثبات برتری جوانان بر بسیاری از شیوخ و پیران به آیات، روایات و شواهد فراوانی استناد جسته است که بسیار جالب و خواندنی است. او در کمال ایجاز فقط به حوادث و شواهد اشاره میکند که چنانچه میخواست هر یک را به تفصیل بیان کند خود کتاب مفصلی میشد.
صرفنظر از ذوق و قریحهای که مؤلف داشته و علیرغم استنادهای بسیار خوب، اما به نظر میرسد او همچون بسیاری از شعرای مدیحهگو برای اثبات فضیلت المقتدر بالله و خوشایند وی، سنگ تمام گذاشته است. زمان المقتدر بالله، در واقع زمان سستی و تهاون خلافت عباسی است. به گفته استاد حسن ابراهیم حسن در کتاب تاریخ اسلام، اضطراب در زمان المقتدر بالله و دست به دست شدن حکومت و برگشت آن برای سومین بار به وی، نشان از زیادهروی خلیفه در امور ،به ویژه در عزل وزرا و سختگیری بر آنان و وارد نمودن زنان در امور دولت دارد. علت آن، خردسالی او و توجه به عیاشی و خوشگذرانی است. او از قول فخری نقل میکند که: "بدان که دولت المقتدر بالله دولت عجیبی بود، زیرا وی به خاطر کم سن و سالی و تسلط مادر و زنان خدمتکار وی بر حکومت، کارها به دست آنان سپرده شده بود. در زمان او اوضاع به شدت متشنج بود و بیتالمال خالی شد و اختلاف کلمه فراوان به گونهای که او از خلافت خلع و سپس بازگردانیده وسرانجام کشته شد. (صبح الاعشی، 3، 273) در زمان او ۱۴ وزیر حکومت را به دست گرفتند. (کتاب الوزرا و الکتاب، ۱۲)
یافتن اشعار شعرای ذکر شده در این رساله با توجه به دشواری خط و کهنه بودن نسخه و آسیب دیدن آن، بسیار وقتگیر بود. در عین حال شرح حال بسیاری از اشخاص و شعرای این متن را با مراجعه به کتب مجمع الشعرا، الاعلام زرکلی، قصص العرب، خزانه الادب، تاریخ التراث العربی از سزگین، تاریخ الادب العربی عمر فروخ، تاریخ الادب العربی بروکلمان،تاریخ الادب العربیه، جرجی زیدان، زهر الاداب قیروانی، صبح الاعشی قلقشندی، اُسد الغابه فی معرفه الصحابه ابن اثیر، تاریخ بغداد خطیب، معلقات سبع ترجمه آیتی، الشعر و الشعرا ابن قتیبه، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جواد علی، من تاریخ العرب طه حسین، الاغانی ابوالفرج اصفهانی، مجموعه تاریخ الادب العربی شوقی ضیف و کتاب الوزرا و الکتاب جهشیاری، معجم الادبا و معجم البلدان یاقوت حموی استخراج نمودم، و برای مقابله اشعار متن به کتب فوقالاشاره و نیز دیوانهای حسان بن ثابت، خنسا بحتری، جریر و امثال آن مراجعه نمودم.
این متن علاوه بر دشواری خط، به نظر میرسد غلطها و افتادگیهایی هم دارد. اغلاط گاه لفظی است، مثل: لبانه که در معجم الشعرا لبابه آمده است. از نظر متن نیز به نظر میرسد مشکل داشته باشد، مثلا از حسن بن اسامه نقل میکند که تا آنجا که به منابع مراجعه نمودم چنین نامی را نیافتم.
در هر حال هنوز متن نیاز به تحقیق بیشتر دارد به ویژه برای یافتن مولف و کاتب آن باید تلاش بیشتری صورت گیرد که امید است این توفیق به دست آید.
در خاتمه از استاد حائری که این رساله را به اتفاق مقابله کردیم و نکات ارزشمندی را متذکر شدند و حجتالاسلاموالمسلمین آقای محمدرضا انصاری که برای آخرین بار مقاله را مطالعه نمودند و تذکرات مفیدی دادند صمیمانه تشکر میکنم.
نظر شما