در روزهای گذشته خبر آزار جنسی دانشآموزان در دبیرستانی در غرب تهران آن چنان گسترش رسانهای پیدا کرد که افزون بر خشمِ شهروندان عادی، بالاترین مقامهای کشور نیز واکنش نشان داده و در همراهی با دیگر شهروندان خواهان برخورد با مجرم یا مجرمان این داستان غمبار شدند. بیگمان مجازاتِ درخور برای مجرم یا مجرمان احتمالی میتواند مُسکنی باشد تا هم خشم و عصبانیتِ خانوادهها و دانشآموزان کمی آرام شود و هم احساسات برانگیخته شده بسیاری از شهروندان کشور؛ اما این که مجازات شدن مجرم تا چه اندازه میتواند در این زمینه نقش بازدارنده داشته باشد با اما و اگرهای جدی روبروست! آمارهای جهانی نشان میدهد که کودکان در همه کشورها و به شکلهای گوناگون مورد آزار جسمی و جنسی قرار میگیرند. میانگین سنی قربانیان آزار جنسی در جهان ۹ سال است و بیشترین آزارها از سوی نزدیکان انجام میشود و... . در همین راستا برخی از راهکارهای جهانی کم و بیش کامیاب به هدفِ رویارویی با آزارهای جنسی کودکان تلاشهایی مانند آگاهسازی جامعه، آموزش خانوادهها و کادر مدرسه، آموزشهایی متناسب با سن دانشآموزان و ورود آنها به درونمایهها و برنامههای درسی مدرسه و ... است.
بارها در رسانههای گوناگون گفته شده است که یکی ضعفهای بزرگ آموزش و پرورش عمومی در کشور نبودِ چنین راهکارهایی در آن است. بروز رخدادهای تلخی از این دست گمانی نمیگذارد که جامعه ما به ویژه خانوادهها و کودکانشان نیازمند دریافت آگاهیهای در خور از راه آموزشهای رسمی و غیررسمی است؛ اما گام نخست در این آموزشها تمرکز بر آگاهیبخشی به خانوادهها و کودکان برای پیشگیری از چنین رویدادهای تلخیست. در دهههای گذشته آموزشهای جنسی در کشورهای گوناگون بهویژه کشورهای پیشرو در آموزش مطرح شده و هر کشور به فراخور فرهنگ و سیاستهای آموزشی خویش آن را پی گرفته و برنامههایی برای آشنایی و آموزش گام به گام نوآموزان به اجرا گذشته شده است. این تلاشها بهویژه پس از اثربخشیشان در کنترل ایدز در کشورهای درگیر با بیماری، سرعت گرفته و سیاستگذاران آموزشی را بر آن داشته است تا با ارائه چارچوبهای دانشبنیان و متناسب با سن کودکان آنها را پیگیری و اجرا کنند. در این میان نقش نهادهای جهانی مانند «یونسکو» و «آموزش جهانی» و برخی سازمانهای مردم نهاد و ... گام به گام بیشتر شده است. این نهادها با تکیه بر تجربههای جهانی به این گونه آموزشها به عنوان «آموزشهای ضروری» برای سلامت فردی و اجتماعی و از همه مهمتر «حق انسانی» شهروندان، وارد شده و در نشستهای جهانی بر ضرورت آن پای فشردهاند.
اما با همه پیشرفتهای آموزشی در این زمینه، ایران همچنان از کشورهاییست که حتی نامبردن از آموزشهای جنسی «رازی مگو» به شمار میآید و در یک همراهی شگفتآور، فرهنگِ اجتماعی و دست اندرکاران سیاسی- حاکمیتی در برابرش حساسیتهای نهادینه شدهای دارند! باید تاکید کرد که آموزشهای خودمراقبتی و روشهای حفاظت فردی در دوران پیش از دبستان از سوی خانوادهها، اجرای برنامههای درسی در دورههای گوناگون آموزشی و متناسب با سن و سطح درک نوآموزان و هشدار به خانوادهها درباره خطرهای پیش روی کودکانشان بهویژه در دوران کودکی، چندان پیوندی با آموزشهای عریان و ورود به مرزهای آموزشهای جنسی ندارد- و دست کم رویداد تلخ چند روز گذشته آن را ضروری میکند. آگاهسازی کودکان برای مراقبت از خویش در برابر سوءاستفاده کنندگان و در میان گذشتن چنین سوء استفادههایی با پدر و مادرها از گامهای اولیه خود- مراقبی کودکان است؛ که متاسفانه در همین حد هم از کودکان و خانوادهها دریغ میشود. چه بسا اگر دانشآموزان این مدرسه چنین آگاهیهای مقدماتی داشتند خیلی پیش از آن که داستان به این بحران تبدیل شود جلوی بسیاری از آسیبها گرفته میشد.
اما شنیدهها حکایت از فشارهای فراوان بر این بچهها و خانوادههای آنها دارد. امروز بیش از هر زمان دیگری آنها نیازمند همراهی، همدلی و پشتیبانی و البته آرامش هستند. این روزها برای بازگشت قربانیان به جامعه با کمترین آسیب ممکن باید تلاش کرد. باید کوشید به جامعه نشان داد که اینها قربانیان این رویداد هستند نه مجرمان آن. باید آن چنان از این قربانیان حمایت کرد تا قربانیان احتمالی آینده بدون ترس از برچسب و انگ، گرفتاری خویش را با خانواده طرح کرده و بحران را از ریشه بخشکانند. بیگمان نوع برخورد همه ما در این رویداد باید به گونهای باشد تا آسیبهای بیشتری به این بچهها و خانوادهها وارد نکند. بیگمان باید همدلانه از آنها حمایت کرد و در راستای کاهش فشار بر آنها کوشید.
* کارشناس مسائل آموزشی
۴۲۴۲
نظر شما