این روزها اقتصاد ترکیه حال و روز خوشی ندارد و دلار آمریکا که در روزهای پیش از انتخابات، به مرز پنج لیره هم نرسیده بود، حالا دارد به هفت لیره می رسد و یحتمل در روزهای آتی از هشت هم عبور می کند.
در یادداشتها و نوشتههایی دیگر، گفتهام که چرا چنین شد و آمریکا و ترکیه در کدام نقاط با هم به توافق نرسیدند و چه شد که دونالد موطلایی در برابر ترکیه چنین خشمگین شد. در اینجا در این مورد به اجمال اشاره میکنم، بعد سراغ این موضوع میروم که حالا و پس از این تهدیدات و تحریم ها، ترکیه و به عبارتی رجب طیب اردوغان، در برابر آمریکا چه گزینههایی بر روی میز دارند. به اختصار باید گفت: مشکل ترامپ با ترکیه، آن گونه که رسانههای طرفدار آکپارتی ادعا میکنند، ربط چندانی به ضدیت با جهان اسلام، به مرز گرسنگی کشاندن مسلمانان و اقتدار پنهان مسیحیان راست افراطی جمهوری خواه آمریکا ندارد. ممکن است بخشی از نیروهای سیاسی و اطلاعاتی-امنیتی بدنه آمریکا چنین نگرشی داشته باشند و حتی برخی از آنان به شکل پنهانی از کودتای گولن حمایت کرده باشند، اما به باور من، خود دولت و همهکارههای کاخ سفید، از این پنجره به ماجرای ترکیه نمینگرند.
واقعیت این است که آمریکا بدش نمیآمد در ترکیه یک دولت لاییک مبتنی بر اراده حزب جمهوری خلق (CHP) بر سر کار بیاید اما چنین چیزی به این معنی نیست که واشنگتن با همه توان و امکانات، به دنبال کله کردن اردوغان و حزب عدالت و توسعه باشد. اتفاقا در ۱۶ سال اخیر، همکاری بین حزب حاکم ترکیه و هر دو سوی دموکرات و جمهوریخواه آمریکا، نه تنها بد نبوده بلکه در مواردی، حتی با دوران اقتدار لاییکهای کمالیست، قابل مقایسه نیست و مطلوبتر و خوشتر از آن دوران، با هم قدم برداشته اند. شکی نیست که نزدیک شدن بیش از حد ترکیه به روسیه و اصرار بر خرید اس ۴۰۰ از مسکو، متهم کردن آمریکا به حمایت از تروریسم در شمال سوریه توسط آنکارا، عدم تبعیت از تحریم آمریکا علیه ایران، حبس کشیش برونسون و مسائل دیگری از این دست، در خشمگین شدن ترامپ و دولت آمریکا در برابر ترکیه، بیتاثیر نیتسند و هر کدام از این عوامل، به نوعی بنزین بر این آتش ریخته است.
اما فاکتور مهم دیگری که شاید از دید اردوغان و اعضای تیم او تا حدودی پنهان مانده و یا به آن بها داده نشده، توجه به نقش خود دونالد ترامپ و رفتارهای نمایشی و رسانهای اوست. اردوغان و تیم او، هنوز هم درک و تحلیل روشن و هوشمندانهای از ویژگیهای شخصیتی و کاراکتر نمایشی ترامپ ندارند و به هیمن خاطر تصمیمات و رفتارهای ترامپ در قبال ناتو، اتحادیه اروپا، روسیه، ایران و دیگران را به خوبی مورد بررسی و آنالیز دقیق قرار نداده اند. آنها فکر میکنند که باید الزاما در برابر همه رفتارهای ترامپ، در لحظه واکنش نشان داد و گاهی هم مانند خود او رفتار کرد. غافل از این که ترامپ در این میدان، بیشتر در جستجوی صحنهای برای رقصیدن، نمایش قدرت، گرفتن بیشترین نور صحنه و جلب توجه تماشاگران و شنیدن صدای کف و سوت است. ممکن است او در میدان محله اهل دادزدن و عربدهکشی باشد اما چشمک هم میزند و پیام میفرستد که وقتی هوا تاریک شد، میتوان زنگ درِ خانهاش را فشرد و دور از هیاهوی روز، شبانه با او توافق و رفاقت کرد! اما اردوغان، تمام بازی و معرکه را به خنکای بعدازظهر میدان آورد و در دام توئیتبازیهای هوچیگرانه ترامپ افتاد. به عنوان مثال، پیش از آن که دولت ترکیه در مورد کشیش برونسون، خود را در چنین معذوریت سختی قرار دهد و او را به اتهام دست داشتن در کودتا زندانی کند، میتوانست به شکلی دیگر عمل کند. مثلا میشد او را به شکل مودبانه اخراج کرد و در عین حال تمام اسناد و مدارک را به وزارت امور خارجه آمکریکا یا سازمان سیا تحویل داد و آنها را بدهکار کرد و بعدها در نشستهای مرتبط با رضا ضراب، مدیرعامل خلق بانک و فتحالله گولن، یا از واشنگتن طلب امتیاز کنند و یا دست کم، منت بگذارند!
اما از آن جایی که اردوغان هم از لحاظ تیپ شخصیتی و رفتارهای میدانی و رسانهای، شباهتهایی با ترامپ دارد و در عین حال، نیاز چندانی به مشورت گرفتن از اطرافیان و متخصصین فن نمیبیند، بازی را به این نقطه کشاند و احتمالا اگر فردی همچون دادواوغلو در راس قدرت میبود، اجازه نمیداد کار به اینجا برسد. به طور کلی، علاوه بر دلایلی همچون روسیه، شمال سوریه و مسائل دیگری که به آنها اشاره شد، این ۴ ویژگی اردوغان هم، مجموعا به روابط ترکیه و آمریکا اسیب جدی وارد کرد:
۱. با وجود سپری شدن ۲ سال از کودتای نافرجام، اردوغان همچنان از تمام عوامل داخلی و خارجی، بهشدت کینه به دل دارد و در این مسیر به همه میتازد و خیال ندارد به این ادبیات حماسی و هجومی پایان دهد.
۲. گاهی، بسیار عجولانه رفتار میکند و حاضر نیست حل برخی مسایل سخت و دشوار را به گذر زمان واگذار کند.
۳. هویداست که او در سیاست خارجی ترکیه به تمام معنی کلمه، همهکاره و قدرت مطلق است و در این مسیر از کسی مشورت نمیگیرد.
۴. در سخنرانیهای میدانی و به بهای حفظ و ارتقای محبوبیت داخلی، قدرت ترکیه را در یک قد و قواره اغراقآمیز جهانی مطرح کرده و هرازچندگاهی چنان به آمریکا و غرب میتازد که انگار نه انگار کشور تاجر مسلک او، با دنیای غرب، کلی کار دارد!
اگر چه تمامت مشکل ترامپ و ترکیه، فقط به موضوع کشیش برونسون بازنمیگردد و در مورد هواپیماهای اف ۳۵ و مسایلی همچون حمایت واشنگتن از کردهای طرفدار پ.ک.ک در شمال سوریه، مساله ایران و مسائلی از این دست، در روابط آنکارا-واشنگتن، خلل ایجاد کرده اما با این حال، بهانه اصلی بعد از زندانی کردن برونسون به دست ترامپ داده شد و این موضوع را برای تیم او، به یک خوراک تبلیغاتی-انتخاباتی خوب تبدیل کرد. ترکیه در آچمزی قرار گرفت که اگر کشیش برونسون را پس از تهدید آمریکا آزاد میکرد، استقلال سیاسی دولت و استقلال دستگاه قضا زیر سوال میرفت و ناچار شد تن به هزنیههای اقتصادی بدهد.
گزینههای اردوغان
اعلان جنگ مالیاتی ترامپ علیه اقتصاد ترکیه -که البته فقط شامل واردات فولاد و آلومینیوم شده- در کنار حملات رسانهای ترامپ و همچنین بهبن بست رسیدن مذاکرات ۲ روزه آنکارا و وانشگتن، مجموعا باعث سقوط چشمگیر ارزش لیره، افزایش نگرانی فعالان اقتصادی و مردم ترکیه شده و رسانهها نیز خواسته یا ناخواسته، بر این آتش میدمند. اما فعلا از گرانی و تورم ناگهانی خبری نیست، فعلا بیکاری مشهودی به چشم نمیخورد، فعلا هیچ تولیدکنندهای دست به افزایش خودسرانه قیمتها یا ممانعت از فروش نزده و خبری از احتکار نیست. از این گذشته، تربیت خاص جامعه ترکیه هم مردم را به سوی خرید و احتکار دلار و طلا سوق نداده است اما اگر وضع بر هیمن منوال پیش برود، ترکیه در حوزه واردات و تامین برخی کالاها، تجهیزات و منابع انرژی، با مشکلات جدیدی روبهرو خواهد شد. فراموش نکنیم که اردوغان برای تحقق آرمانهای سیاسی اقتصادی سند ۲۰۲۳ میلادی، فقط ۵ سال فرصت دارد و در این مدت نیاز به میلیاردها دلار سرمایه و درآمد جدید دارد.
برخی از رسانههای ترکیه، دولت را به توقیف اموال ترامپ و حتی اعلام قطع ارتباط، تشویق کردهاند. اما پیداست که درپیش گرفتن سیاست های تندروانه، جز تحریک ترامپ و پیچیدهتر کردن شرایط موجود، دستاورد دیگری نخواهد داشت.
دولت ترکیه در این شرایط حساس، باید دستکم تا پایان انتخابات کنگره آمریکا، صبوری پیشه کرده و پیه ضررهای چند میلیارد دلاری را به تن خود بمالد و در عین حال، بکوشد که در مدیریت بازار و تامین نیازهای مردم، خطا صورت نگیرد.
در حوزه سیاست خارجی، ترکیه تلاش میکند خود را به روسیه و چین نزدیکتر کند و در عین حال از ظرفیتهای اروپا، ایران و دیگر کشورهای منطقه، بهره بیشتری بگیرد. اما اتخاذ تصمیمات بنیادین و سختی همچون تهدید به خارج شدن از ناتو و خداحافظی با آمریکا و پیدا کردن متفق جدید، واقعبینانه به نظر نمیرسد.
ژئوپولیتیک ترکیه، اقتصاد این کشور و شرکتهای بزرگ بخش خصوصی آن که بر معادلات سیاسی داخلی هم تاثیرگذار هستند و چندین عامل دیگر، مجموعا، ترکیه را تبدیل به کشوری کرده که میتواند در این دوران و به ویژه در مقطع زمامداری اردوغان، از استقلال سیاسی بیشتری برخوردار باشد اما قطع رابطه با آمریکا و پیوستن همیشگی به سمت چین، روسیه و ایران، با شرایط کلی ترکیه منطبق نیست. بنابراین گزینه عاقلانه آن است که در کنار ارسال پیامهای تهدیدآمیز، در عین حال از تلاش برای پیدا کردن راههایی برای مذاکره، غفلت نشود و آمریکا در خصوص این واقعیت اقناع شود که در این منطقه از جهان، نه عربستان سعودی، نه مصر و دیگران، جای ترکیه را برای آمریکا و ناتو نخواهند گرفت. ترکیهای که به ماجرای سوخوی روسیه به آن شکل موفقیتآمیز فیصله داد، حالا هم باید توان و ظرفیت آن را داشته باشد که با استفاده از ظرفیتهای بخش خصوصی، شرکتهای بزرگ و چهرههای خاص، ترامپ را از خر شیطان، پیاده کند.
نظر شما