زلزلهای آمد و دلهایمان را لرزاند. دلهای بسیاری را از تپیدن بازداشت. در ظاهر ارمغانش مرگ بود و '' سنگ'' و آوار... اما بودند جوانانی که مسئولیت اجتماعی را وظیفه و عشق دیدند. بودند مسئولانی که پای ایده جوانان سازمانی مردمنهاد ایستادند و بودند کودکانی که آوار را از سرزمین لرزیده خودشان و پدر و مادرشان پس زدند. با ''قلم و رنگ'' تا نمایشگاهی را رقم بزنند با نام ''رنگ بر سنگ''.
موسسه خیریه نیکگامان جمشید تهران پس از زلزله کرمانشاه، جدای از کمکها و پروژههای معمول حوادث غیرمترقبه به عنوان وظیفه ذاتی خود، چَشم به دستان کودکان سرزمین زخمخورده ثلاث باباجانی دوخت تا در جشن شب یلدای سردِ کرمانشاه، کاغذ را عرصه جولان عشق رنگین و گرم کودکان كند و رنگ برآمده از دل را به آجر و خشت بدل سازد. اینبار کودکان، ''دوباره میسازمت وطن'' را نه به ''خشتِ جان'' که با هنر خویش رقم زدند.
حدود سیصد کودک ثلاث، یلدای سال گذشته در کارگاه تخصصی و با رویکردی امیدمحور، شادمانیبخش و جشنگونه با باور به هنرمندی خویش دست به قلم شدند. جوانان موسسه خیریه نیکگامان جمشید تهران نیز متشکل از متخصصان در حوزه خلاقیت کودکان، گرافیک، پروژه و مددکاری یلدای خود را در ثلاث باباجانی جشن گرفتند تا جشن ملی و باستانی که نمادی از غلبه روشنایی بر تاریکی است، بهانهای زیبا شود برای آغاز غلبه شادمانیِ ساختن بر اندوه آوار زلزله... زنجیرهای در حال شکل گرفتن بود... کودکانی فرشتهگون، جوانانی متخصص و متعهد از موسسهای خیریه با پشتوانه نیکوکاران و مسئولان دلسوزی در سازمانی که آرزویش همانند نامش ''به زیستن مردمان'' است.
کودکانمان یلدا را با هنرنمایی خود و به یُمن همراهی مسئولان سازمان بهزیستی و کار شبانه روزی جوانان موسسه نیکگامان و مدیریت آن به پایان رساندند. طول روزها که از شبها بیشتر میشد، موسسه مانده بود و ''لوحهایی آکنده از عشق فرزندان گوشهای آسیب دیده از ماممیهن''. لوحهای عشق بر بوم و در قاب شمایلی خوشتر یافتند و مردانی دلسوز در مدیریت ارشد فرهنگسرای نیاوران حلقهای دیگر بر زنجیرهی عشق و امید افزودند.
مدیریت فرهنگسرای نیاوران یک هفته مناسب را در نخستین فرصت ممکن، بی هیچ چشمداشتی به ۵۰ اثر کارشناسی شده کودکانمان اختصاص داد... نام نمایشگاه شد '' رنگ بر سنگ'' و هدف از آن نمایش و فروش نقاشیهای کودکان ثلاث باباجانی کرمانشاه برای ساخت مرکز جامع خدمات بهزیستی مانند توانبخشی، مددکاری و روانشناسی در بخش ازگله شهرستان ثلاث کرمانشاه... یک هفته زیبا را تیم اجرایی جوان و داوطلبان عاشق موسسه نیکگامان از مدیرعامل و هیات مدیره تا داوطلبان با شورِ ''الواح رنگین کودکان'' برای مخاطبان آفریدند.
حضور مردم، خیرین، هنرمندان، قهرمانان المپیک، معاونان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونان و مدیران وزارتخانه کار و رفاه از یکسو و وزارت بهداشت و درمان از ديگر سو بر باور عاشقانه شکل گرفتن این نمایشگاه افزود. نمایشگاه پایان یافت و توجه خوب مردم و مسئولان دیارمان از یکسو و حضور معاون وزیر و ریاست سازمان بهزیستی کل کشور به همراه معاونان ارشد ایشان در اختتامیه، از سوی دیگر خستگی را از تنهایمان ربود.
در هفته ای که گذشت یکی از آرزوهای مهمی که در سر داشتيم به ثمر نشست. در جایگاه رییس هیات مدیره و مدیر عامل موسسه خیریه نیکگامان جمشید و ایده پرداز و بانیِ نمایشگاه ''رنگ بر سنگ'' با همراهی معاون وزیر و رییس سازمان بهزیستی کل کشور، معاونان ایشان و مدیران و کارشناسان بهزیستی استان کرمانشاه و دست در دست نمایندهی مردم ثلاث در مجلس، دگر بار به ثلاث رفتیم.
شورای شهر، شهردار و فرماندار قطعه زمینی عالی را در ازگله به موسسه هدیه دادند تا کلنگ ساخت مرکز جامع خدمات بهزیستی را در حضور مردم خونگرم و آسیب دیده منطقه و بالاترین مقام سازمان بهزیستی و دیگر مقام های اجرایی فرود آوریم.
مورخ بیستم اردیبهشت نود و هفت کلنگ ساخت مرکز جامع خدمات بهزیستی بخش ازگله شهرستان ثلاث، که ماحصل نقشِ عشق بر لوح کشیدنِ کودکان همین دیار زلزله زده بود را بر زمین زديم. کلنگ را به نمایندگی از تیم اجرایی بر زمین زدم به نمایندگی از همکارانم در موسسه، به نمایندگی از خیرین و کودکانی که در شامگاه بیست و یکم آبان ماه نود و شش، لرزیدن گوشهاي از کهن دیارمان و از دست دادن ها را تجربه کردند اما پس از آن امیدوار ماندند و تنها عشق ورزیدند.
خوشحال و خرسندم که نشان دادیم میتوان موسسهای مردمنهاد بود و عشق را تکثیر کرد و نتیجه کار و عشق کودکان همان سرزمین را به زادگاهشان بازگرداند تا خدمتی شود به مادران و پدران و خواهران و برادرانشان در آن دیار.
امروز کودکان و نوجوانان ثلاث باباجانی میتوانند افتخار کنند که بخشی از هزینههای ساخت مرکز جامع توانبخشی دسترنج هنرمندی آنهاست و چه غرور و عزتی بالاتر از این. کودکانی که از کودکی اینگونه میهن خود را میسازند، در بزرگسالی شیرمندان و شیرزنانی خواهند شد که ناامیدی برایشان معنایی ندارد... ما به ایدهمان باور داشتیم. باور داشتیم که میتوانیم همه با هم راه را برای بُروز استعداد و عشقِ کودکانمان هموار کنیم... اینگونه اعتماد به نفس و باور راستین به ایرانی بودن در دلهای ما و یک یک کودکان، بیشتر و بیشتر تقویت شد.
امیدوارم خداوند یار باشد تا حس خود را روز افتتاح ''مرکز جامع خدمات بهزیستی ازگله'' هم با شما به اشتراک بگذارم. با سخنی از باور فردوسی بزرگ و یقین به عشق یکایک ما به ایران و ماندگاریش، این عاشقانه را به سرانجام میرسانم: چنین دارم از موبد پاک یاد/ بِه ایران نباشد تن من مباد
* پژوهشگر و مدرس دانشگاه، مدیر عامل و رییس هیات مدیره موسسه خیریه نیکگامان جمشید
23445
نظر شما