با مشاهده انتصابات اخیر و احکام صادره برای مدیران پا به سن گذاشته، به نظر می رسد استفاده ابزاری از جوانان و بهره گیری شعاری از توانایی های آنان برای جلب همراهی و همگامی در مناسبت های خاص، دیگر به روند جاری و ساری در کشور تبدیل شده است، روندی که نمایانگر یک فاجعه مدیریتی در نظام جمهوری اسلامی است.

با مشاهده انتصابات اخیر و احکام صادره برای مدیران پا به سن گذاشته، به نظر می رسد استفاده ابزاری از جوانان و بهره گیری شعاری از توانایی های آنان برای جلب همراهی و همگامی در مناسبت های خاص، دیگر به روند جاری و ساری در کشور تبدیل شده است، روندی که نمایانگر یک فاجعه مدیریتی در نظام جمهوری اسلامی است.

با مشاهده چنین میانگین سنی مدیران کشور و مقامات نظام جمهوری اسلامی، بیش از پیش؛ این فرضیه قوت می یابد که پس از حدود چهل سال از وقوع انقلاب اسلامی، این نظام نتوانسته و یا نخواسته مدیرانی را تربیت نماید که شایستگی مناصب مدیریتی کلان را داشته باشند و لذا باید همچنان از مدیران جوان اوایل انقلاب که تربیت شده در زمان پیش از انقلاب هستند بهره بگیرد. آیا چنین فرضیه ای به واقعیت نزدیک است ؟

بارها تجربه شده است که هنگامی که دوران انتخابات است و یا مدیری در معرض انتخاب یا انتصاب و یا زمان سخنرانی و ارائه وعده و وعید است واژه «جوان» و «ظرفیت جوانان»، از دهان افراد به طور مکرر شنیده می شود و گویی قرار است چنان از ظرفیت جوانان در مناسب کشور و مدیریت های کلان استفاده شود که ممکن است برخی دغدغه خلاء تجربه مدیران با سابقه را مطرح کنند و نگران شوند از بی توجهی به تجربه مدیران کارکشته، اما هنگامی که زمان اجرای وعده ها می رسد و همگان منتظر ورود جوانان به عرصه های مدیریتی هستند و جامعه، نوید فضای جدید را می دهد که مملو از شور و نشاط خواهد بود ناگهان همان مدیران پا به سن گذاشته و کم رمقی که ابتکار جدیدی برای پیشبرد امور در برنامه های خویش ندارند به کار گرفته می شوند و برای آنکه مهری بر دهان سائلان و منتقدان زده شود بار دیگر به وعده، توسل می شوند و اعلام می کنند در مناصب میانی از جوانان استفاده خواهد شد؛ وعده ای که باز هم در عمل به واقعیت، تبدیل نمی شود.

فدریکا موگرینی که در مذاکرات هسته‌ای جایگاه ویژه‌ای داشت، تنها ۴۳ سال سن دارد، سباستیان کورتس، سیاستمدار و صدراعظم اتریش هم اکنون تنها ۳۲ سال از عمرش می‌گذرد!

در همه جای دنیا به ویژه کشورهای توسعه یافته اقتصادی و پیشرفته، جوانان کار می کنند و پیرمردها مشاوره می دهند، اما در ایران بر عکس است! پیرمردها تا دقیقه 90 می خواهند کار کنند و حتی علیرغم بازنشتگی و دریافت حقوق، باز هم شغل و شغل های سوم و چهارم و حتی بیشتر دارند! جناب آقای دکتر محسن رضائی دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، جناب آقای دکتر محمد ابراهیم مداحی ریاست محترم کمیسیون چشم انداز و نخبگان مجمع تشخیص مصلحت نظام سوال من از شما جنابان این است که آیا نباید بر حال این جوانان مظلوم ایرانی گریست ؟

تربیت مدیران راهبردی و جهادی آینده! مشاورین جوان! مجلس جوانان! یکی از جوک های فرهنگی مدیریت ایرانی، استفاده از چنین القاب و عباراتی است که برای جوان همه چیز است جز آب و نان! این نگاه به جوانان که امروز در ایران وجود دارد، به چه معناست؟ بله! جوانان سرکار هستند و آن هم سرکاری که شرمنده خانواده خود هستند؛ یعنی: بفرمائید بغل بنشینید و کاری به فعالیت مدیریتی، اقتصادی و اجتماعی نداشته باشید.

جناب آقای رضائی در زمان جنگ که شما ۲۷ سال سن بیشتر نداشتید فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودید که الحمدالله رب العالمین تمامی مدیران محترم از آن خاطره دارند! چطور در آنجا به جوانان اعتماد شد، اما امروزه اعتماد نمی شود؟ چون آن جا پرداخت و پول نبود، جان جوانان خدای ناخواسته بی ارزش بود ؟ کشور مسیر صحیحی را طی نمی کند که یکی از دلایل مهم آن، عدم جوانگرایی به معنی واقعی در بدنه مدیریت و اجراست.

بدنه واقعی به معنی جلسه و تشکل به اسم «هم اندیشی»، «ایده گرفتن»، «مشارکت» و امثالهم نیست، بلکه به معنی نشاندن جوانان متخصص و صاحب اندیشه در جایگاه مدیریت در کلیه سطوح است. سیستم مدیریت کشور با بحران کاذب مواجه است؛ بحران کاذب به این معناست که علیرغم توانمندی و پتانسیل های فراوان، دچار مشکلاتی شده ایم و برخی اصرار بر ادامه این مشکلات دارند. یکی از پتانسیل های بزرگ ایران که تبدیل به نقطه ضعف شده و در جای خود جای تاسف و بحث فراوان دارد، نیروی جوان ما و نخبگان مدیریتی و اقتصادی ما هستند که بعضا نه نامی در رسانه ها دارند و نه صاحب منصب یا مقامی.

جوان در تعریف مدیریت فعلی ایران، دسته بیل هم نیست! این عبارت را به سخره نگیریم بلکه به طور جدی از خود بپرسیم به جز آقازاده ها و ژن های خوب مستقر در کشور چند جوان را سراغ داریم که مسئولیتی در کشور داشته باشند؟ مگر در همین جنگ تحمیلی جوانان نبودند که جلوی کل دنیا جلوی کل دنیا در لباس رزمنده و فرمانده کل ایستادند؟ پس چرا الان به این جوانان اعتماد نمی شود ؟ جوان در مدیریت اسلامی و ایرانی باید جایگاهی خاص و البته ژن خاص داشته باشد تا بتواند خودش را ارائه نماید. برای این جایگاه مسئولان و تصمیم بگیران باید اولویت بندی درست داشته باشند و اگر از این اولویت بندی ناتوان هستند، جایگاه را به افراد متخصص بسپارند. این که چه بلایی بر سر جوان آورده ایم، خود بحث مفصلی می طلبد؛ اما بیش از پیش از این بر رویه غلط تکیه و اصرار نکنیم.

آقایان، حضرات، ذخایر و دلسوزان نظام و انقلاب تا زمانی که به جوانان کشور اعتماد نشود و حلقه بسته مدیریت کشور در دست مدیرانی که از ابتدای انقلاب، بر مسند امور بوده و هستند باقی بماند و همچنان مدیران هفتاد ساله در دولت، شهرداری و مجمع تشخیص مصلحت نظام به کار گرفته شوند تا حکم بازنشستگی آنان توسط قابض الارواح صادر شود، فاجعه مدیریتی موجود گسترده تر خواهد شد و روزی فرا می رسد که کشور با خلاء مدیران متخصص و توانمندی که تجربه اجرایی لازم را ندارند، روبه رو خواهد شد.

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 790885

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 2 =