داعش و دیگر گروههای تروریستی و تندرو در سوریه، تا حد زیادی خاموش و بیاثر شدهاند اما جنگ و درگیری هنوز هم به پایان نرسیده است و بحران سوریه، همچون کلافی سردرگم، همچنان «بحران» است.
اگر چه در سه ماه اخیر، گامهای لرزان و کوتاهی در مورد تدوین قانون اساسی سوریه برداشته شد، اما هنوز هم نه تکلیف اصلاحات سیاسی روشن است، نه انتخابات، نه جایگاه مخالفین و نه آینده خاندان معظم اسد! بنابراین طبیعی است که در چنین شرایطی تکلیف حضور نیروهای خارجی در سوریه نیز روشن نباشد. از آمریکا و روسیه و فرانسه گرفته تا روسیه و ترکیه و ایران، همه فعلا هستند و ظاهرا قرار نیست به این زودیها در مورد این چیزها، بحث شود، ولو همه خسته شده باشند. مهم این است که هدف مشترک و توافق مشترکی برای پایان دادن به این وضعیت وجود ندارد و اگر چه در ظاهر امر، همه چیز به نفع بشار اسد و تثبیت مجدد قدرت او پیش میرود اما شواهد و منطق صحنه به ما نشان میدهد که این نیمچه ثبات فعلی هم، میتواند موقتی باشد و تا زمانی که همه به یک توافق نسبی نرسند، نمیتوان به پایان کامل این ماجرا، دلخوش و امیدوار بود. موازنه کنونی به زحمت برقرار شده و بنابراین، کسی راضی نیست بهزودی آن را بر هم بزند و ضمنا کسی چنین توانی هم ندارد. حالا اوضاع تا حدّی آرام است و در شرایط فعلی از آن شتاب و هول و ولای ماه های نخست بروز بحران سوریه خبری نیست. حتی ترکیه به عنوان کشوری که برای قاپیدن برش بزرگی از کیک سوریه، مشتاقتر و عجولتر از بقیه بود، اکنون صبوری پیشه کرده است.
ترکیه در سوریه، از دویدن تا تنهایی مقدس
ترکیه خیلی زود سراغ زیر دو خم سوریه رفت و سران این کشور دلخوش بودند به یک ضربه فنی دفعتی و سریع. مثلث رجب طیب اردوغان، احمد داوداوغلو و هاکان فیدان، هر سه در این وادی همرای و همفکر بودند و میخواستند خیلی زود به نتیجه برسند. به همین خاطر، حمایت و هدایت مخالفین سیاسی اسد و همچنین تشکیل بسیار سریع نهاد نظامی نوظهوری به نام ارتش آزاد سوریه به فرماندهی سرهنگ ریاض اسعد و گرد آوردن نظامیان فراری بشار اسد در ترکیه و دادن آموزشهای لازم به آنان برای تغییر شتابان رژیم سیاسی، در دستور کار قرار گرفت. اما چنین نشد و در حوزه نظامی کار یکسره نشد.
این بار ترکیه سازماندهی مخالفین سیاسی را جدیتر گرفت و از دولت اوباما، اروپاییها، اتحادیه عرب، قطر و دیگران، برای آنها قول مساعدت و همکاری گرفت و مخالفین سوری ساکن استانبول و عنتاب ترکیه، صاحب گذرنامههایی برای سفر به کشورهای مختلف و حضور در نشستهای دیپلماتیک شدند. اردوغان در این مسیر تا جایی پیش رفت که پیامدهای ناشی از تاثیر این اقدامات بر روابط آنکارا-تهران را به نیز به جان خرید و به دنبال آن بود تا هر چه زودتر با کمک طیفهای مختلفی از مخالفین عرب اخوانی، عرب لیبرال، ترکمنها و کردهای وابسته به بارزانی، هر طور شده، بشار اسد را از قدرت کنار بزند. اما به قول ضربالمثل قدیمی ترکها «حساب خانه و بازار، با هم جور درنیامد» و عدم تمایل آمریکا، نقش غیرقابل انکار روسیه و ایران، بمبارانها و واکنشهای بسیار تند بشار اسد و بسیاری عوامل داخلی و خارجی دیگر و صد البته ناتوانی ملموس مخالفین، کاری کرد که پروژه تغییر شتابان رژیم سیاسی سوریه، با شکست مواجه شود. القصه، اوباما در برابر درخواستهای همیشگی اردوغان کوتاه نیامد و حاضر به مداخله نظامی در سوریه نشد.
از آن سو، بشار اسد ترکیه را به عنوان دشمن شماره یک کشورش معرفی کرده و اردوغان را به حمایت از گروههای تروریستی و افراطی متهم کرد، مرزهای ترکیه محل رفت و آمد مخالفین مسلح شد و سیل آوارگان و مجروحین سوریه به سوی ترکیه روانه شد و مجموع این شرایط، میلیاردها دلار بر دست ترکیه هزینه گذاشت (بر اساس آمارهای رسمی وزارت کشور ترکیه هم اکنون ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از مردم سوریه در ترکیه بهسر میبرند و ترکیه در این مسیر تاکنون مبلغی نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار هزینه کرده است.) کار به جایی رسید که مقامات ترکیه به تنها ماندن خود در سوریه اذعان کرده و از آن با تعبیر «تنهایی مقدس» یاد کردند!
از تنهایی تا شراکت دوسویه
در دورانی که ترکیه در سوریه، به سرمنزل مراد و مقصود نرسیده بود، رسانهها و تریبونهای متعلق به طیفهای خاصی در ایران، مدعی آن بودند که ترکیه در باتلاق سوریه گرفتار شده و با بحران بزرگی روبرو خواهد شد! اما چنین نشد و ترکیهای که حتی در اقدامی حساب نشده و عجیب، هواپیمای سوخوی روسیه را پایین انداخته بود، توانست موقعیت خود را تثبیت کند و به ایستگاهی برسد که با هر دو سوی قطبهای مخالف اسد و حامیان اسد، به صورت همزمان همکاری کند. به عبارتی از سویی با آمریکا و اروپا و ائتلاف ضدداعش و مخالفین سوری همراه است و هنوز هم هر چند وقت یکبار، بشار اسد را به عنوان دیکتاتور و آیینه ظلم معرفی کرده و خواهان سقوط رژیم اوست و از این سو، با جدیترین حامیان اسد یعنی ایران و روسیه همراه شده و در مذاکرات آستانه حضور جدی دارد!
در همین حال، ظاهرا در پشتپرده، بین سرویس های اطلاعاتی آنکارا و دمشق، گفتوگوهایی در جریان است. از این گذشته، ترکیه توانسته مساله کردهای وابسته به پ.ک.ک را به مثابه یک تهدید جدی برای امنیت ملی خود معرفی کرده و مجوز ورود به سوریه و اشغال مناطقی از این کشور را به دست بیاورد. پس بدون تعارف باید بپذیریم که ترکیه نه تنها در باتلاق سوریه گرفتار نشده بلکه توانسته موقعیت ویژهای به دست بیاورد.
در پایان، باید به بیان نکات و مواردی بپردازیم که حضور ترکیه در سوریه در مقطع کنونی و نفوذ ترکیه در مقاطع آتی در سوریه را، تبیین و شاید توجیه میکند:
۱. مرز ۹۰۰ کیلومتری ترکیه و سوریه، مسئله بسیار مهمی است و فراموش کردن این واقعیت جغرافیایی و سیاسی، به منزله آن است که تمام دغدغههای سیاسی و امنیتی و اجتماعی ترکیه را نادیده بگیریم. هیمن جا لازم میدانم به این نکته مهم نیز اشاره کنم که ترکیه در مورد امنیت خود و تهدیداتی که از سوی سوریه علیه امنیت ملی آنکارا صورت میگیرد، دست به تبلیغات اغراقآمیز زده و به پیازداغ افزوده است. با این حال، ترکیه در هر شرایطی ناچار است به خاطر این مرز مهم، امروز و فردای سوریه را به شکل دقیق ارزیابی کند. در مورد تدابیر سختافزاری نیز باید گفت: نصب دیوارهای بتنی چند صد کیلومتری و به کارگیری نیروهای گشتی مجهز به خودروهای زرهی دوربیندار و غیره و ذالک، برای ژست گرفتن و قدرتمند نشان دادن نیروهای نظامی، خوب و مفید است اما برای تثبیت امنیت، خیر.
۲. ترکیه به بازار مصرف سوریه به شکل جدی نیاز دارد و در معادلات اقتنصادی آتی خود، بر روی سوریه حساب باز خواهد کرد. به همین خاطر از همین حالا به دنبال آن است تا حضور نظامی و امنیتی امروز را در فرداروز سوریه، به گریدِر و غلتک هموارکننده جادهی فعالیت اقتصادی سودآور تبدیل کند.
۳. در داخل ترکیه و بین آحاد مختلف جامعه این کشور، حضور ترکیه در سوریه و اقدامات دولت این کشور در مورد سوریه، با نوعی از اجماع و همراهی ملی همراه شده و حتی تندروترین مخالفین اردوغان، در جریان حمله به شهر کردنشین عفرین در شمال سوریه، از ارتش ترکیه حمایت کردند! بدون آن که گفتمان ایدئولوژیک خاصی در جریان باشد، بسیاری از مردم ترکیه در مساجد دست دعا به آسمان بلند کرده و از خداوند متعال، خواهان پیروزی سرابازانشان در سوریه شدند! پس اگر در آنکارا به مدت چند چند ساعت، به خاطر گرما و مشکلات مرتبط با زیرساخت نیروگاهها، برق قطع شود، کسی به کنایه و جوک نخواهد گفت: «باز هم برق قطع شد، ظاهرا دارند در سوریه جوشکاری میکنند!»
۴. اقدام ترکیه در سوریه، عین «اشغال» است و هیچ جنبهٔ سیاسی و حقوقی قابل دفاعی ندارد. اما همین اقدام اشغالگرانه، در داخل و خارج، بازتاب منفی چندانی برای ترکیه به دنبال نیاورد و هم اکنون هم کسی به تداوم حضور ترکیه در عفرین، الباب و منبج، معترض نیست. آمریکا که متفق و همراه است و با این قضیه مشکلی ندارد، روسیه و ایران که در مذاکرات آستانه به ترکیه چراغ سبز دادهاند و خود کردها هم، کاری نمیتوانند بکند. میماند بشار اسد. واکنش او چیست؟ عقل سلیم میگوید بشار چندان از تداوم حضور اشغالگرانهٔ ترکیه در سوریه، ناراضی نیست. چرا؟ چون میتواند از این ابزار تهدیدگر، به طور غیرمستقیم سود ببرد. سود غیرمستقیم این حضور، در تضعیف کردها و ناچار شدن آنان به پناه بردن مجدد به سوی دمشق خواهد بود!
۵. ترکیه در سوریه، برخلاف تصورات مرسوم، کشور منفوری نیست و دستکم به شکل گسترده، در سوریه شاهد به آتش کشیده شدن پرچم ترکیه و عکسهای اردوغان نبودهایم. چرا که ترکیه هنوز هم مسیر امیدبخشی برای فرار آوارگان احتمالی بعدی است و از این گذشته، جذابیت فرهنگی و اقتصادی ترکیه در سوریه، انکارناپذیر است و این مسئله، قطعا در آینده نیز بر نفوذ فرهنگی و اقتصادی ترکیه در سوریه، تاثیر مثبت خواهد گذاشت.
۶. ترکیه، ماجرای کرکوک را به خوبی تحلیل کرد و از این کلاس درسهایی آموخت برای ایفای یک نقش مهم در ارتباط با پرونده پ.ک.ک و کردها در شمال سوریه. ترکیه، شاهد بود که حضور به یک باره نیروهای پیشمرگ کُرد در کرکوک پس از حمله داعش، بعدها منجر به برافراشته شدن پرچم کردها در این شهر شد و این مسئله، تاثیر سیاسی و روانی فراوانی بر انگیزهٔ برگزاری رفراندوم استقلال گذاشت. ترکیه شاهد بود که عراق، بسیار به سختی، با کمک دیگران، با دادن رشوه و امتیاز و نفوذ و مزدورگیری از خاندان مام جلال طالبانی، به زحمت کرکوک را از چنگ کردها درآورد و این مسأله تاثیر روانی شگرفی بر کردها گذاشت. لذا این سناریو را در شمال سوریه اجرا کرد و به درستی تشخیص داد اگر یک تکه از سه تکهٔ مناطق کردنشین سهگانه شمال سوریه را اشغال کند، توان نظامی و دفاعی و نیز تمرکز روانی کردها را در هم میشکند و میتواند در آینده بر تمام برنامههای کردها در سوریه، اثر بگذارد.
نظر شما