زماني که براي اولينبار اتحاديههاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان خارج از کشور تصميم داشتند، نماينده ويژهاي به خدمت حضرت امام(ره) در نجف بفرستند، آقاي صادق طباطبايي را بهعنوان نماينده خود به عراق فرستادند. طباطبايي به من گفت که مايل است به خدمت آيتالله سيدمحمدباقر صدر برسد. او در ديدارش با آقاي صدر، اثري آورده بود که بتواند ايشان را با فعاليتهاي علمي و تحقيقاتي دانشجويان ايراني در اروپا آشنا کند. اين کتاب، اثري بود که آقاي حبيبي با نگاه به آثار هگل و ترجمه آنها، آن را نوشته بود. آقاي صدر با ديدن اين کتاب تعجب کرد که چگونه دانشجويان ايراني در خارج از کشور با اين توانايي مشغول فعاليت هستند. من براي اولينبار آنجا بود که با نام آقاي حبيبي آشنا شدم اما در سفر امام(ره) به پاريس، آقاي حبيبي، يکي از پناههاي مرحوم احمدآقا و امام بود، در واقع يکي از دلگرميهاي اين دو بزرگوار اين بود که جايي ميروند که امثال دکتر حبيبي در آنجا حضور دارند. مرحوم احمدآقا در فرودگاه بغداد به من گفت: به حبيبي گفتهام از کنار تلفن تکان نخورد تا به او زنگ بزنم، چون اعتماد و اميدمان او است.
آقاي حبيبي، پناه کساني بود که تصميمات بزرگ ميگرفتند؛ وقتي دکتر شريعتي هم براي هجرت به اروپا اولينبار به فرانسه ميرود، به منزل حبيبي وارد ميشود. آقاي حبيبي به او پيشنهاد ميدهد که خانوادهاش را نيز به پاريس بياورد و در کنار خانواده او در آنجا زندگي کنند و برنامه مشترک داشته باشند. من براي اولينبار، دکتر حبيبي را نوفللوشاتو ديدم و حس کردم که يک الگوي اخلاقي و بينهايت فروتن و صميمي است؛ هيچگاه نديدم که خودش را جلوي دوربيني ببرد و نياز مصاحبهگري را برطرف کند.
در پاريس و در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، آقاي حبيبي با پيشنهاد امام به تبيين پيشنويس قانون اساسي پرداخت و متن را هم به يک خبرنگار مطمئن داد که اگر در مسير پرواز، مشکلي براي آنها پيش آمد، بتواند متن را به تهران برساند. در مسير پرواز انقلاب، خيليها بودند که ميخواستند، خودشان را به امام نزديک کنند و براي ثبت خودشان در تاريخ با ايشان عکس بگيرند اما آقاي حبيبي اين کارها را نکرد و تازه سه روز بعد از رسيدن به تهران به خدمت امام آمد که البته از سوي ايشان مورد عتاب نيز قرار گرفت که چرا سه روز است از خودت به ما خبر نميدهي. در انتخابات دور اول رياستجمهوري نيز وقتي رأي نياورد در پاسخ به سؤال خبرنگار، خيلي راحت و ساده گفت: مردم نخواستند!
بعد از اينکه آقاي حبيبي تصميم به انصراف از کانديداتوري از دور دوم مجلس گرفت، سعي کرده که مسئوليت نشريه ژورنال دوتهران اطلاعات به زبان فرانسوي را به او بسپارد. آقاي حبيبي به همه کساني که علاقه داشت، وفادار ماند و به امام اعتقاد صددرصدي داشت و تابع محض ايشان بود. اجازه نميداد نسبت به شخصيت هيچ انديشمند و خدمتگزاري، گستاخي شود در دو دوره و با بزرگواري تمام، مسئوليت معاوناولي رئيسجمهوري را پذيرفت و خود را آبروي دولت آقاي هاشمي کرد. در دوره اصلاحات نيز فقط بهخاطر اعتقادش به آقاي خاتمي، اين مسئوليت را پذيرفت و در نهايت نيز بهخاطر علاقهاش به فرهنگ در دور دوم رياستجمهوري، ايشان را قانع کرد تا بتواند به فعاليت در بنياد ايرانشناسي بپردازد.
آقاي حبيبي حتي در زماني که تحت دياليز بود هم کتاب تدوين کرد. اعتقاد من اين است که خداوند به او کرامت داد و بندگان پاکش را در مسير او قرار داد تا پناه بگيرند؛ او حتي با ترجمه کتاب «اسلام و بحران عصر ما» اثر روژه دوپاسکيه، پايهگذار انتشارات اطلاعات نيز بود. هميشه به من ميگفت: آرزويم زيارت حضرت موسيبنجعفر و امام رضا(ع) است اما چون تنها و مثل مردم عادي نميتوانم به زيارت بروم، اين کار را نميکنم و دوست ندارم به اين خاطر، هزينهاي بر کسي يا نهادي تحميل شود.
رضوان خدا بر او باد که با دلي آرام و قلبي مطمئن به ديدار معبود شتافت. سرودهای عارفانه داشت که بر سنگ مزارش نقش بسته است و مراتب عشق و ادب خود به معبودش را متجلي کرده:
دوست ما را خواند و گامي پيش بُرد/ دست ما بگرفت و نزد خويش بُرد
دفتر اعمالمان را باز کرد/ امر خود با اين کلام آغاز کرد
«هان بخوان در نامه اعمال خويش/ ماجراي جمله حال و قال خويش»
حُکم او بر ديدگان بگذاشتيم/ بازخوانديم آنچه خود بنگاشتيم
سر به سر اين دفتر پر رمز و راز/ سوء حال ما عيان ميکرد باز
آنچه را نامش «حسن» بنهاد باب/ دوستدار حُسن بود و عشق ناب
ديو نفس از حجله حُسنش ربود/ بردش اندر حجره سودا و سود
شرمسار از اين هبوط ناپسند/ بازگشته است اين فقير دردمند
کشتياش بشکسته، ساحل ناپديد/ ليک از «رَوُح»ات نباشد نااميد
بسته است اينک به اميد قبول/ خويشتن بر کشتي آلرسول
بندي احسان به محضر آمده است/ آبله بر پاي با سر آمده است
اين رهي بار گنه دارد به دوش/ درگذارش اي حبيب عيبپوش
/6262
نظر شما