هومن سیدی، را باید «نبوغ شگفت انگیز» سینمای ایران دانست. متولد «من این نسل» در سال 58 از رشت.
در کتاب «حاصل عمر اینشتین» خواندم: «مهم آن است که بتوانیم با حاصل استعدادهای منحصربهفرد یک انسان زندگی کنیم.» راستش زندگی در کارهای هومن سیدی، جریان دارد و این نبوغ را البته این روزها میشود در آخرین اثرش، «مغزهای کوچک زنگزده» فهمید.
وقتی فیلم را می دیدیم، حتی کوچکترین صدای حاشیهای از سالن، حاضران را برمی آشفت. چنانکه انگار همگی غرق در جریان سیال ذهن شگفتانگیزِ هومن سیدی، داشتیم زندگی می کردیم؛ با «مغزهای کوچک زنگ زده» اصلا احساس نمی کنی که داری فیلم می بینی و وقتی فیلم تمام میشود، تازه خودت را در سالن پیدا میکنی. اخیرا در کتاب «سر کلاس کیارستمی» خوانده بودم که حرکت با جریان سیال ذهن، شاخصی برای تشخیص یک فیلم خوب است.
نبوغ، روند استفاده از ایدههای نو برای روبرو شدن با چالشها و پیچیدگیهای زندگی است. «مغزهای کوچک زنگزده» حاصل نبوغی است که ما را با پیچیدگی های شخصیتی و اجتماعیمان روبرو میکند. روایت روئین، البته قصه بزهکاریهای اجتماعی و اختلافات طبقاتی در یک «جامعه بیپدر» است اما نویسنده فیلمنامه به خوبی توانسته است، راوی لایههای زیرین شخصیت و شناخت شجاعانهای از «گفتمان وراثت و تربیت» باشد.
راست است آنچه «سیدی» در آغاز و پایان این فیلم درباره خانواده و جامعه بیپدر روایت میکند که:
« میگن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف میشن، یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن، چون مغز ندارن. هر کی مغز نداره به چوپان احتیاج داره. به چوپان دلسوز. چوپان حکم پدر و برای گوسفندها داره، آدم بدون پدر، هیچی نیست...»
آنچه مرا بیش از روایت درست ناهنجاریها و بزهکاریهای اجتماعی در «یکجامعه بیپدر»، در این فیلم برانگیخت، درک درست کارگردان از نقش وراثت در ساخت و بافت شخصیت و انتقال صفات و شکلگیری مغز در خانواده و جامعه آنهم در نبود «پدر» بود.
یک دهه پیش که در مجله تخصصی روانشناسی - زیر نظر استادم دکتر گلزاری- پرونده روانشناسی پدر را آماده می کردم، چه بسیار نکته ها آموختم که « پدر» این حلقه مفقوده زندگیهای جدید ما، چقدر اهمیت دارد:
در شکلگیری شخصیت معتدل یا یک شخصیت خشن؛ در ساخت و بافت اقتصاد زندگی تا فروپاشی ثروت؛ در بزرگ شدن و درخشش مغزها تا کوچکشدن و زنگزدن مغزهای آدمیان و در ساخت و بافت طبقات اجتماعی و...؛ در همه اینها «پدر»، استوانه است.
به قول آغاز و پایان فیلم: «آدم بدون پدر، هیچی نیست» یا به تعبیری «پدر» همان استواری و قِوام چوب خیمه و خانه است، اگر تفسیر «الرجال قوامون علی النساء» را هم درست بفمیم.
این آسیب بیپدری نه تنها در «خانوادهبیپدر» بلکه در «جامعه بیپدر» نیز معنا و مفاهیم اجتماعی و سیاسی خود را داراست.
شاهکار اثر «هومن سیدی»در نگارش فیلمنامه با بازی درخشان «نوید محمدزاده» و «فرهاد اصلانی»، درک درست نویسنده و کارگردان از «روانشناسی پدر و نقش وراثت» است. آنجا که نشان می دهد حتی وقتی فردی از پدر و مادر دیگری متولد شده باشد و در خانه پدر دیگری زیست کند، این وراثت به معنای انتقال صفات به فرزندان، چه خصلت ها و ذهنیت ها و مغزهای متفاوتی را رقم خواهد زد. حتی وضعیت روحی، روانی، اقتصادی و اجتماعی یک پدر و مادر در زمان انعقاد نطفه فرزندان، چگونه موجب ایجاد شخصیت های متفاوت خواهد شد.
پایانبندی زیبای فیلم آنجا شگفتزدهات می کند که می بینی «نوید محمدزاده» در نقش «شاهین» چه تفاوتهای روانشناختیای دارد با «شهروز» و «شکور» و «شهره»؛ چنانکه با ذهنیتی متفاوت از برخورد با آدمهای زنگ زدهی پیرامونش، زیست و زندگی میکند.
آنجا بود که پایان فیلم، مرا یاد نامه امام علی انداخت برای فرزندش امام حسن که با تمام زیبایی از زندگی نوشته است:
« فرزندم من به عنوان پدرت، تو را پیش از آنکه قلبت، دچار زنگزدگی شود و مغزت سرگرم امور کوچک و بیهوده، ذهنت را برای توجه به امور بزرگ زندگی، تربیت کردم...».
* توضیحی درباره فیلم:
«مغزهای کوچک زنگ زده» جدیدترین ساخته "هومن سیدی" و پنجمین فیلم بلند او بعد از "خشم و هیاهو"ست. خانوادهای در محلهای در جنوب شهر زندگی میکنند و کارگاه تولید مواد مخدر صنعتی دارند. سه برادر به نامهای "شهروز"، "شکور"، "شاهین" و یک خواهر به نام "شهره"، پدر و مادر و مادربزرگ اعضای این خانواده هستند. "شاهین" با بازی "نوید محمدزاده"، "شکور" با بازی "فرهاد اصلانی" بازیگران و نقش های اصلی فیلم هستند. لوکیشن فیلم یک محله در جنوب شهر است...
نظر شما