روزنامه اعتماد در گزارشی به موضوع فالگیری و بازار داغ این حرفه پرداخته است.

در این گزارش آمده است: حال‌مان را عوض مي‌كند. يك تراكت تبليغاتي جذاب. بر روي آن نوشته، تعبير خواب، ستاره‌شناسي و نجوم، تاروت، قهوه، چاي، تسبيح و حافظ. كنار اين راه‌هاي ارتباطي با كائنات هم يك پرچم بزرگ تركيه را چاپ كرده‌اند و نوشته‌اند زيرنظر اساتيد تركيه (استانبول) . همين كه اساتيد خارجي براي وصف حال‌مان در نظر گرفته‌اند ترغيب‌مان مي‌كند هزينه فال را تلفني جويا شويم. زني مردد پشت خط مي‌گويد همه فال‌ها باهم ٥٠ هزار تومان. تشكر مي‌كنم و قصد دارم خداحافظي كنم كه مي‌گويد اگر اطمينان نداري پول بريزي مي‌توانم همين الان فالت را بگويم و بعد برايم ٥٠ هزارتومان را واريز كني! خداحافظي مي‌كنم و با گفتن اينكه براي خودم نمي‌خواهم و دوستم فال مي‌خواهد و خبرتان مي‌كنم قسر در مي‌روم. با اين حال راهي يكي از اين مراكز خانگي فالگيري و كائنات مي‌شوم تا اگر قرار است فالي گرفته شود، حضوري باشد.

پرده دوم؛ صدور انرژي كائنات براي اخذ مدرك دكترا
عود روشن مي‌كند. مي‌گويد عود روشن ته مانده‌هاي انرژي‌هاي منفي افراد قبل را پاك مي‌كند و هواي سالن را براي نفر بعدي تصفيه مي‌كند. موهاي قرمز و صورت رنگ پريده‌اي دارد. در حال قهوه دم كردن است كه موبايلش زنگ مي‌خورد. نزديك ١٠ نفر در صف انتظار هستند و نوبت ما شده است. صدايش را بسيار واضح از آشپزخانه مي‌شنويم.

سلام... خوبي ناديا جان... به به مبارك باشه... ديدي گفتم خانم... قربونت قابل نداره... باشه عزيزم چون اصرار مي‌كني مي‌گم... ٨٠٠ بريز، تخفيف هم بهت دادم... شماره كارتم رو كه داري... باشه عزيزم، كائنات به همرات.

نپرسيده براي‌مان داستان ناديا را تعريف مي‌كند. مي‌گويد ناديا مشتري چندين ساله اوست كه در سوئد زندگي مي‌كند و در تمام طول سال‌هاي تحصيلي‌اش در خارج فال كائنات و تاروت گره‌هاي مشكلاتش را باز كرده است. ناديا براي قبولي تز دكترا و گرفتن يك كار پردرآمد فالي از آن سوي دنيا خواسته بود و حال با انرژي كه زن فالگير فرستاده بود، قبول شده بود. زن فالگير حرفش را تمام مي‌كند و نوبت خوردن قهوه مي‌شود. قرار نيست فال قهوه براي من گرفته شود و من فقط دوستي را كه دانشجوي ارشد رشته حسابداري است و شكست عشقي خورده همراهي مي‌كنم و قرار است اتفاقاتي كه فالگير از گذشته و آينده براي او مي‌گويد مانند يه ميرزا بنويس حرفه‌اي بنويسم و حتي يك حرف از قلم نيفتد چون شنيديم خانم فالگير بسيار جدي است و تكرار محتواي فال براي‌شان امكان ندارد.

اما با جمله وسوسه‌انگيزي جاي من و دوستم عوض مي‌شود. مي‌گويد انرژي‌هاي تو بيشتر است و نمي‌گذارد فال دوستت را ببينم. نزديك به فالگير مي‌نشينم. بلندم مي‌كند و برايم توضيح مي‌دهد كه فنجان قهوه را از سمت چپ يعني قلبم در نعلبكي برعكس كنم و به عكسي شمايل مانند كه روبه رويم قرار گرفته نگاه كنم و نيت كنم.

حاصل فال او براي من چند حروف پراكنده از نام همسر آينده، وعده سفر، جابه‌جايي، وعده يك شغل خوب و چند اتفاق آشنا از گذشته‌ام است كه با پاسخ سوال‌هايي كه ازم پرسيده تكميل كرده و مي‌گويد. در آخر هم مي‌گويد سه بار انگشت به نيت سه نفر در نعلبكي كه رد قهوه در آن افتاده بزنم. جواب‌هاي اين انگشت زدن‌ها فقط بله يا خير است كه با نيت‌هاي من جور در نمي‌آيد. اما به هر حال من آن ده دقيقه تحت تاثير جريان كائنات زن مو قرمز بودم. نوبت دوستم مي‌شود و من منگ و متعجب جاي خودم را به او مي‌دهم. از دوستم مي‌پرسم به نظرت درست مي‌گه؟ دوستم كه چند روزي است يک رابطه بي‌فرجام را تجربه كرده و درصد زيادي از اميد به زندگي‌اش را از دست داده در گوشم مي‌گويد: بستگي به اعتقادت داره. اگه اعتقاد داشته باشي به كائنات حتما درسته.

پرده سوم؛ تنوع خدمات
زن موقرمز با فنجاني از قهوه تازه دم برمي‌گردد. مي‌پرسد فال استخاره، تعبير خواب، ستاره‌شناسي و نجوم، تاروت، چاي، تسبيح و حافظ هم مي‌گيرم‌ها نمي‌خواي؟ جوابم منفي است و بروشوري از محصولات اوريفليم مي‌دهد. فال قهوه دوست غمگينم تمام مي‌شود و زن فالگير به او مي‌گويد عدد ٤ براي او شانس مي‌آورد و ٤ روز يا ٤ هفته يا ٤ ماه آينده، عشق رفته‌اش برمي‌گردد.

در نهايت ٤ عدد كرم پوست صورت و ضد آفتاب از اين برند انتخاب مي‌كنيم و به هزينه فال‌مان افزوده مي‌شود. هزينه فال ١٠٠ هزارتومان است و كرم‌ها حدود سه برابر قيمت فال مي‌شود. صحبت مان با زن فالگير گل مي‌اندازد و مي‌فهميم شوهرش زمين شناس است و دو بچه مبتلا به هموفيلي در خانه دارد. از اتاق مخصوص فال خارج مي‌شويم. منتظر آژانس مي‌شويم.

پرده چهارم؛ اقتصاد فال و زن موقرمز
زني مسن و مضطرب نفر آخر صف فال است. تا ماشين برسد كنارش مي‌نشينم. كنجكاوي‌ام گل مي‌كند و از او مي‌پرسم براي چي به سراغ فالگير آمده و آيا به پيش بيني‌هاي زن مو قرمز اعتقاد دارد؟ با خنده‌اي كه زود از صورتش محو مي‌شود، جواب مي‌دهد: من به جاي شوهرم آمده‌ام از نيروهاي ماورايي و كائنات براي برد تيم فوتبالش كمك بگيرم. بايد خداحافظي مي‌كردم و بيرون مي‌آمديم. اما در تمام طول راه به اين موضوع فكر كردم كه فقط ماجراي عشقي نيست كه براي عرصه فالگيران نان آور باشد. در واقع ما از نگاه فالگير كيس‌هاي اقتصادي كوچك آن هستيم. اين روزها جريان كائنات و فالگيري به اقتصاد بزرگ‌تري هم رخنه كرده و كافي است كمي عقل و منطق را كنار بگذاريم و از دريچه خرافات به مسائل نگاه كنيم. در اين صورت ديگر حضور جادوگر در فوتبال ايران اخبار عجيب و غريبي نيست. اما به راستي چرا كسب و كار فالگيران تا اين حد پررونق شده است؟

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 779133

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 10 =