فال گوش، پشت اتاق فرهنگ

شتاب معقول

ابتدای حرکت، آرام باش!... برای همه­چیز وقت داری.

گمان نکن که همه دنیا ایستاده تا ببیند که تو چه می­کنی. البته یادت باشد که این«آرام باش»ی که گفتم، فقط برای یکی- دو ماه است.

مدیری که در یکی- دو ماه نخست کارش نتواند بر امور مسلط و از آنها آگاه بشود، زیاد برای جایی که نشسته، مناسب نیست.

طرح­های تازه

وقتی از آدمهای بزرگ، کاری و هوشمند، یاری می­گیری، باید این قاعده را هم بدانی که آنان هم برای خودشان فکرهایی دارند.

یقین داشته باش همانگونه که تو مدتها برای همه­چیزت برنامه­ریزی کرده­ای و تلاش می­کنی فکرهای مانده­ات را سر و سامانی بدهی، آنان نیز منتظر فرصتی برای تأمین نظرشان بده­اند.

از طرح­های آدمهای هوشمند، نترس!... حرفها را بشنو، تحلیل کن و اگر دیدی از عهده تو یا بودجه­هایی که دراختیار توست، برنمی­آیند، صادقانه بگو!

آدمهای واقعی

برای آدمهای مدیر، هدیه­های گوناگونی می­رسند. قفسه­ای را برای هدیه­های فرهنگی درنظر بگیر و هر چند روز یک بار، نگاهی به همه­شتن بینداز!

این قفسه، شناخت نسبی و مهمی از تفکر آدمهای اطرافت را برایت تجسم می­کند. به تو نشان خواهد داد که همکارانت در عرصه­های دیگر، چگونه می­اندیشند... چه کار و محصولی را دوست دارند و در نهایت، به یادت می­آورد که محیط اطرافت، به­شدت، واقعی است!

اثر هنری

بسیاری از کارهای فرهنگی، نتیجه و محصول گفتگوهای فرهنگی­اند اما اگر خودت هم هنرمندی، مراقب باش که مدیری فرهنگی، تو را اسیر نکند.

برای خودت برنامه­ منظم خواندن، نوشتن و پدیدآوردن اثر هنری بگذار!

نگذار که قرارهای گوناگون، تو را از وظیفه اصلی­ات- همان که عنوان تو را«هنرمند» کرده و سبب شده دیگران انتخابت کنند- بازدارد.

چینش

اگر آدمها از لوازم اتاق یا چیدمانش خاطره­ای تلخ دارند...

اگر آدمها تا به اتاقت وارد می­شوند، از برخوردهای آدمهای پیشین در همان اتاق دلگیرند... تلاش کن تا در اولین زمان، چینش وسایل اتاق را تغییر بدهی.

فضاسازان

آدمهای فرهنگی بسیاری در ظاهر، خودشان را آدمهایی ساعی، فعال و پُرتحرک نشان می­دهند اما در واقع، چنین نیستند.

اینجور آدمها، هنگام سخن­گفتن، آدمهایی پرانرژی­اند و فضای ذهنی­شان را به­گونه­ای ترسیم می­کنند که تصور می­کنی آخرین فرصت تو برای تحول­اند!... اما یادت باشد که به پیشینه آدمها در مجموعه­ها و فعالیت­های دیگر نیز توجه کنی.

نقل قول

به همکارانت سفارش کن اگر قرار است چیزی را از قول تو بگویند، با تو مطرح کنند. شاید بخواهی چیزی به آن بیفزایی... شاید بخواهی زهر آن را بگیری... شاید برای گفتن، زود باشد... شاید صلاح نباشد که از قول«تو» بگویند... شاید از اساس، گفتنش لازم نباشد.

زدن

متأسفانه تا کسی بخواهد«کار» کند، از سوی آدمهایی که نمی­خواهند کار کنند، زیر ذره­بین می­نشیند و گاهی کاری می­کنند که به اصطلاح همگانی­اش«زیرآب» طرف بخورد.

اگر جایگاه اداری­ات طوری باشد که«زدن» و سرنگون کردنت دشوار باشد، از آدمهای اطرافت آغاز می­کنند.

برای آنان پاپوش­های گوناگون می­دوزند و برای این که همه­چیز به­خوبی پیش برود، از نهادهای رسمی یا آدمهای ساده نیز استفاده می­کنند... تا تنها بشوی و نوبت به خودت برسد.

مراقبشان باش که با کوچکترین اشتباهی، آزارت خواهند کرد.

در مسیر مقابله، خدا از راه دوستان خوب و باصفا یاری­ات خواهد کرد... اگر نیتت خالص و کارت فقط برای خدا باشد.

تَکروی

آدمها و نهادهای فراوانی با تو و مجموعه زیر نظرت، موازی­اند. یادت باشد که در عرصه فرهنگی، آدمها زود- زود به هم می­رسند.

بنابراین، اگر فهمیدی جایی مشغول اجرای طرحی است و تو به­خاطر امکانِ دراختیارت، می­توانی زودتر به انجام برسانی، وارد آن کار نشو!... بگذار همه سرِ جای خودشان باشند.

اگر خیلی مشتاق آن کاری، با آنان مشارکت کن تا زودتر کارشان را تمام کنند. مهم، این است که کاری برای این سرزمین پاک بشود. مهم نیست که به دست من باشد یا تو.

پیگیری

بارها و متأثر از جَوِّ یک دیدار یا همفکری با آدمی بزرگ، نکته­ای به ذهنت می­رسد و با همه وجودت، چیزی را در قالب راهنمایی، دستور یا پیشنهاد می­گویی.

اغلبِ اینگونه حرفها به­خاطر پشت هم افتادنِ مسایل و دیدارها، فراموش می­شوند.

تلاش کن که اینگونه نشود.

یک مسئول پیگیری لازم داری که در این وقتها همراهت باشد و چیزهایی را بنویسد و از دیگران، پرس­وجو کند.

آدمهای بیمار

به همین صورت که تو کار می­کنی و در قبالش حقوق می­گیری، آدمهایی هستند که کارشان نشستن، ایراد گرفتن و بازی با آبرو و کار دیگران است.

هر کاری کنی و هر جور مراقب باشی، باز هم این آدمها سر راهت پیدا می­شوند و چوب ذهن بیمارشان را لای چرخ تلاشت می­گذارند تا به زمین بخوری.

توکلت به خدا باشد اما- متأسفانه- باید به همه کارهایت از نگاه آدمهای بیمار نگاه کنی تا مبادا آنان از تو جلو بزنند و اشکالی را در کارت پیدا کنند و اعصابت را هم بریزند.

یادت باشد برای آدمهای اینگونه، خدا، اهل بیت، ارزشهای اخلاقی و شبیه اینها مهم است و دست بر قضا، به مزاحمتشان هم رنگ دلسوزی معنوی داده­اند و این، کار را برای تو دشوارتر می­کند. ایستادنِ در مقابل آنان، مانند زخمی کردنِ خود است.

اگر آنان را می­شناسی، ذهنشان را از سوءتفاهم­ها پاک کن و اگر نمی­شناسی، چند برابر همیشه مراقب باش!

ادامه: ان­شاءالله روز سه­شنبه

 

منبع: بدون منبع