۰ نفر
۱۹ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۰:۴۰

وقتی کتابم با نام « تلنگر» را به بعضی از دوستان نویسنده و هنرمند، هدیه کردم؛ فکر نمی کردم با استقبال گرم آنها مواجه شود چون همه چیز در آن خیلی ساده نوشته شده بود؛ حتی پیچیده‌ترین مطالب هم ساده بود! بعدها فهمیدم اصلا به دلیل سادگی مطالب، کتاب خوبی شده است.

موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، ادبی، هنری، فرهنگی و اقتصادی با نگاه صمیمی و هنرمندانه‌ای همراه شده است. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم باید خیلی جدی و فلسفی بنویسم اما جالب است بدانید هر وقت چنین می‌اندیشم، کارم به دلیل ترسی که از آغاز مرا دنبال می‌کند خراب می‌شود!

فیلسوف شدن کار هر کسی نیست، شاید کار مهمی نباشد اما کار هر کسی هم نیست. صدها مکتب گوناگون را باید شناخت، مطالعه کرد و فهمید. درست است که در سرزمین ما با چند مقاله و کتاب می‌شود فیلسوف شد! اما حتی اگراین روزها هم دستمان رو نشود بی شک یکی از روزهایی که در راه است این اتفاق می‌افتد. در طول سال‌های عمرمان کتاب‌های بسیاری را خوانده و لذت برده‌ایم ولی بعدها فهمیده‌ایم که از جایی کپی شده‌اند! برخی از بزرگ‌ترین نویسندگان و شاعران ما دزدی‌های عجیب و غریبی کرده‌اند! از خیلی‌هایشان که در گذشته خوشم می‌آمد حالا متنفرم؛ آدم فهمیده نباید جامعه را نفهم فرض کند! بگذریم...

آدم‌های جدی، جدی‌ترین خطرها را برای جهان داشته‌اند و آدم‌های بزرگ، همیشه تهدید بزرگی به حساب می‌آیند! و برای همین شیطان هم موجود کوچکی نیست! هر فرد خرابکار، خلافکار و منحرف که می تواند مسیر بشر را تغییر دهد شاید در نگاه همگان بی ارزش و منفور و پست باشد ولی کوچک نیست!

« هیتلر، چنگیز، نرون» و... با تمام پلیدی هایشان آدم‌های کوچکی نیستند! اینها را نوشتم تا راحت‌تر حرف دلم را بگویم. یک جمله، چند سالی است که مرا اذیت می‌کند و بدبختی این جاست که درست هم هست اما اگر نگاهمان را عوض کنیم همه چیز عوض می‌شود. برخی از سیاستمداران کشور در مقولاتی که ممکن است به مردم فشار وارد شود می‌گویند: «مردم عادت می‌کنند!» و اتفاقا راست هم می گویند! بحثم این جاست که ما واقعا عادت می کنیم اما عادت کردن هنر نیست، قدرت نیست، حفظ کرامت انسانی هم نیست!

بله ما عادت می‌کنیم ولی مرگ از همین عادت‌ها شروع می‌شود! ما به آلودگی هوا، ترافیک، سقوط هواپیما، تصادف جاده‌ها، چاله‌های پیاده رو و خیابان‌ها، آلودگی‌های صوتی و تصویری و اهانت‌های گوناگون عادت می‌کنیم؛ می‌شود عادت کرد ولی ماجرا بر سر عادت نکردن است.

« کارل مارکف» می‌گوید: «بسیاری از فلاسفه، جهان را تعبیر کرده‌اند» اما بحث ما بر سر تغییر آن است. می‌توان جور دیگر زیست؛ جور دیگر بود و شرمنده انسان و انسانیت نشد و در برابر هر پدیده نا به هنجاری یک علامت سوال گذاشت، سوال نشانه زنده بودن آدمی است؛ پس می‌توان زنده بود!

تا هفته بعد شما را به سوال‌هایتان می‌سپارم!
60

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 128798

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 1 =