آغاز هفته جاری تهران میزبان نشست شکوهمند «همایش بیداری اسلامی» بود. بدون تردید «مهمترین رویداد جهان اسلام» در این هفته، اطلاق با مسمایی بر این همایش است. قطعا این همایش که در صف همایشهای غیردولتی قرار داشت و نخستین آن در نوع خود به شمار میرفت تاثیرات شگرفی بر رخدادهای جهان اسلام خواهد داشت و به همین جهت رواست که تحلیلهای جامع و گوناگونی از آن به عمل آید.
آنگونه که پیداست در این همایش بیش از 740 نفر از اندیشمندان و نخبگان منطقه حضور داشته و به روایت بسیاری بیش از 90درصد از مدعوین در جلسات همایش حضور داشتند. در این همایش شرکتکنندگان مسائل خود را مطرح کرده و در حاشیه آن فرصتی به دست آمد تا این عده به هم اندیشی درباره وقایع منطقه بپردازند. آنچه بیش از دیگر مسائل از نتایج این همایش به چشم میآمد، نگاه دقیق و منظم به مسائل اخیر منطقه بود که به همین طریق میتواند بر مطالبات جهان اسلام موثر باشد. در کنار همه اینها و براساس تصمیمات حاصله از این نشست مقرر شد تا دبیرخانه دایمی این همایش در تهران افتتاح و مجمع عمومیای نیز تشکیل شود تا در آینده ضمن تکرار این همایش بتواند رهیافتهایی برای حل مسائل جهان اسلام به دست دهد.
به دلیل همه آنچه که از نظر رفت، پر بیراه نیست اگر گفته شود همایش بیداری اسلامی میتواند بر آنچه که امروز با همین عنوان در خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا در جریان است تاثیر داشته باشد. در کنار همه دستاوردهای مفید این همایش که تلاش شد در بالا بر بخشهایی از آن پرتوی افکنده شود، ضروری است تا تاثیرات این همایش بر کشور همسایه افغانستان نیز مورد بررسی قرار گیرد، چرا که آنچه در قالب این نشست درباره افغانستان گذشته است حایز دقت بسیاری است.همین نکته نیز میتواند اهمیت چندجانبه همایش بیداری اسلامی را برجستهتر از پیش کند؛ چه این همایش نه تنها وقایع کشورهای خاورمیانه را در نظر داشته، آنها را رصد کرده و تلاش داشته است تا بتواند رهیافتهایی برای آنها به دست دهد، که موضوعات کشورهای همسایه نیز از نظر دور نمانده است. در میان شرکتکنندگان این همایش علاوه بر حضور نخبگان و فعالانی از کشورهای عرب، نمایندگان سیاسی پاکستان و افغانستان نیز به چشم میآمدند.
نکته به غایت مهم درباره افغانستان اما در گروی این موضوع است که دقت داشته باشیم افرادی از همه نیروهای سیاسی موثر در افغانستان به این همایش دعوت و آنها نیز با پذیرش آن در تهران حضور داشتند. این موضوع از آن جهت میتواند اهمیت داشته باشد که این برای نخستین بار است که همه نیروهای سیاسی افغانستان که تا پیش از این هیچگاه در کنار هم حاضر نشده بودند، در یک همایش مشارکت کرده و احتمالا به طرح دیدگاههای خود پرداختهاند. به این ترتیب این همایش تلاش داشته که از پی دعوت همه نیروهای سیاسی افغان کار برای حل معضلات افغانستان هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک شود. از آنجا که همه تلاشها چه از داخل افغانستان و چه از طرف نیروهای فرامنطقهیی برای گردآوردن طرفین سیاسی در این کشور با مانع برخورد کرده و نتوانسته دستاوردی داشته باشد، پس میتوان منطقا این نتیجه را حاصل کرد که موفقیت همایش بیداری اسلامی در گردآوردن این نیروها حول یکدیگر علاوه بر آنکه میتواند ابتنای این همایش بر «خیر جهان اسلام» را مورد تاکید قرار دهد، بلکه خود گامی است که میتواند در آینده تداوم یافته و مورد استناد قرار گیرد.
قطعا دستاوردهای ناشی از این همایش میتواند در فروکاستن از برخوردهایی که امروز آینده افغانستان را به ابهامی طولانی مبتلا کرده است موثر باشد. این اهمیت آن زمان نظر بیشتری را به خود جلب خواهد کرد که متوجه باشیم تاکنون نیروهای افراط?گرا در افغانستان نپذیرفتهاند که با میانجیگری غرب، پای میز مذاکره با دولت کابل بنشینند. به اعتقاد این عده دولت کابل حقانیتی برای این مذاکرات نداشته و به همین خاطر آنها ترجیح میدهند مشی گذشته را ادامه دهند. قطعا این وضع هم اعتبار دولت حامد کرزای را دستخوش تلاطمات جدی کرده است و هم آنکه به نوعی نمایانگر این موضوع است که «شورای عالی صلح» نیز در تحقق صلحی پایدار در افغانستان موفقیت شایان توجهی نداشته است. نکته آنکه در همین اواخر «سراجالدین حقانی» رهبر شبکه حقانی اعلام کرده است آنها برای پیوستن به روند مذاکرات تابع طالبان هستند و هر آنچه که دولت کابل درصدد القای آن است برای آنها اندک اهمیتی ندارد.
در کنار این نکات به غایت پر اهمیت، باید متوجه بود که یک رشته مشترک از میان بسیاری از شرکتکنندگان در این همایش میگذشت و آن «اعتقاد به یک قرائت واقعی و صحیح از اسلام ناب» است. در واقع این همایش کوشیده بود تا با برجسته ساختن این دعوت به برخی دیگر از شرکتکنندگان اعلام کند که «قرائت افراطی از اسلام» باید کنار گذاشته شود. به عبارت دیگر پیام کلی این همایش را میتوان به نحو درخشانی در این عبارت خلاصه کرد که جهان اسلام هیچگاه نمیتواند پذیرای قرائتی افراطی از اسلام بوده و افکار عمومی و نخبگان این جهان نیز سر سازگاری با این نوع قرائت و شبکههای تروریستی که مبتنی بر این نحو خوانش هستند نمیتوانند تغییرات مورد نظر خود را از رهگذر اتکا به مردم پیش ببرند.
در کنار کنارگذاردن جریانهای افراطی در دنیای اسلام، همایش بیداری اسلامی دو سرفصل جدی و قابل توجه را نیز به دنیا عرضه کرد؛ نخست آنکه بیداری اسلامی موجی است که مسلمانان منطقه باید به اقتضای امر آن را در دست گیرند و سرنوشت آن را رقم زنند، دوم آنکه بجا و ضروری است که جریانهای اسلامی در کشورهای خاورمیانه بویژه آن دستهیی که موفق به پیروزی انقلابهای خود شدهاند باید اجازه دخالت غرب در ترتیب دادن اوضاع سیاسی کشور خود را گرفته و همچنان بر خواستههای دموکراتیک داخلی تاکید ورزند.
نظر شما