صدای قدم هایت را می شنوم صدای در را آرزو می کنم و سکوت. صدای در را می شنوم تو را آرزو می کنم و سکوت. صدایت را می شنوم. دستت را آرزو می کنم. قلبم نمی زند. همه جا به طرز عجیبی سرد می شود. دیوارها دیوانه، پنجره ها مضطرب و زنگ تلفن ، و سکوت. از این شعر پاکت می کنم. به کمی هوای دریا و خودم نیاز دارم. رفتن و ماندنت به خودت بستگی دارد و سکوت چیز عجیبی نیست رفت و آمدی ست میان من وخیال: صدای قدم هایت را می شنوم زنگ تلفن و اشتباه گرفته ای را. و سکوت. و سکوت.
و سکوت.
نظر شما