۰ نفر
۱۷ تیر ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۶

استاد ابوالفضل زروئی نصرآباد، نویسنده، شاعر و طنزپرداز معاصر کشورمان است که بسیاری او را با تذکرة المقامات می‌شناسند؛ حالا اما شعر نوی طنزی از او را در این روزهای داغ تابستان میل کنید!

ای بلوغ مبهم تبدار
ای فراخ جاری انگشتر و سیگار
ای ستیغ پچ پچ پسکوچه های ساکت و نمدار
آنک ای محبوب دلخواهم
بنده این جا، این طرف ، پهلوی درگاهم
و تو را من چشم در راهم«1»
***
من در این گرما که آدم می زند گه گه
توی آن له له
هیچ گاه اصلاّ نمی خواهم که مثل بعضی آدم ها
توی بنز شیک کولردار بنشینم
مرد مردانه
و بیایم کله ظهری در خانه
و گذارم دست را بر بوق ممتدش
تا که هر کس بشنود، زیر لبی گوید:
« لعنت حق بر پدر جدش »

***
بنده از دریا کنار و جنگل و کوه و کمر بیزار می باشد
وقتی آنجا پای آدم می شود از جزر و مد آب دریا خیس
پس چرا باید رود آنجا، مگر بیمار می باشد ؟!

***
من ندارم هیچ اصلاّ جانب سد و درخت و قایقش میلی
و پکر می باشم از این چیزها خیلی
مثل مجنون در فراق خانمش لیلی !
چون ندارد هیچ لطفی جز خنک بازی
- و نمی باشد به جان عمه ام این حرفها،
پشت هم اندازی-
و چنین کاری - به سد رفتن - اصولاّ از جهاتی
کار عقلانی نمی باشد
و چرا آدم رود جایی که از سوراخهای آن به آدم آب
می پاشد؟!

***
گر تو هم مانند من بیزاری از دریاچه و از جزر و از مدش
و پکر از بنزی و از بوق ممتدش
و نداری هیچ میلی جانب کوه و کنار و چشمه و سدش
پس بزن قدش!

.......................................

پاورقی:
«1»- توی این قسمت
شعر خود را آب بندی کرده ام بنده
یعنی از اینجا به بعدش تازه شعرم رفته تو دنده!
 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 226011

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۷
    5 3
    خیلی قشنگ بود. من نیز این حال را دارم دقیقا پس بزن قدش!
  • احمد قادری US ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۷
    0 0
    خیلییییییییییییی خندیدم .