واحد مرکزی خبر نوشت:

آیا زلمای خلیل زاد، شاه مهره آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری آینده افغانستان است؟ به گزارش مونیتورینگ اخبار خارجی واحد مرکزی خبر، خبرگزاری «صدای افغان» به نقل از روزنامه «انصاف» چاپ افغانستان در تحلیلی نوشت: همزمان با نزدیک شدن انتخابات آینده افغانستان و افزایش دید و بازدیدهای مقامات داخلی و خارجی دراین رابطه، افکارعمومی داخلی، منطقه و حتی محافل بین المللی، شاهد اظهار نظرهای رسمی و غیر رسمی، در موضوعات سیاسی ظاهراً نا متجانس اما مرتبط همچون تاسیس دفتر طالبان در قطر، پایگاه دائمی و مصونیت قضایی نیروهای آمریکایی است. یکی از این مباحث نامزدی احتمالی زلمای خلیل زاد در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است که اخیراً در دیدار یک هفته ای او با مقامات ارشد حکومتی و غیر حکومتی افغانستان مطرح شده است. اگرچه او در گذشته به عنوان نماینده ویژه و سفیر آمریکا در افغانستان فعالیت داشته و نقش تعیین کننده‌ای هم در حذف برخی از مواد قانون اساسی ایفا کرده، اما در انتخابات جنجالی گذشته با اعلام ایده ایجاد تشکل سیاسی به ‌نام «جنبش موفقیت برای افغانستان» فعالیت های پنهان درون افغانی خود را علنی ساخت و این گمانه را ایجاد کرد که می‌خواهد در آینده وارد کارزار انتخاباتی شود.
به هر روی، چندی پیش یکی از سایت های پشتوزبان، به نقل از یکی از نمایندگان پارلمان افغانستان خبر داد که خلیل زاد در انتخابات آینده ریاست جمهوری افغانستان نامزد خواهد شد و نشست هایی هم با برخی از چهره های شمال و جنوب داشته است.
فارغ از این که این موضوع شبیه به طنز، واقعیت داشته باشد یا نه، پرسش های جدی در اذهان عمومی مطرح می سازد و آن این است که واقعاً وضع سیاسی افغانستان تا این حد شبیه شهر بی دروازه است که یک چهره آمریکایی همچون خلیل زاد هم می‌تواند، برای تصاحب قدرت سیاسی در این کشور، عرض اندام کند و نامزدی خود را برای احراز بالاترین پست سیاسی کشور اعلام نماید؟
پرسش دیگر این است که آیا در شرایط کنونی، آمریکا به دنبال وارد کردن این شاه مهره در رقابت های فشرده سیاسی موجود است و می خواهد با نمایشی دیگر، قدرت سیاسی افغانستان را آمریکاییزه کند؟ حال از یک سو ماده 62 قانون اساسی صراحت دارد شخصی که برای ریاست جمهوری نامزد می شود،« تبعه افغانستان، مسلمان و دارای والدین افغان باشد و تابعیت کشور دیگری را نداشته باشد» و از سوی دیگر خلیل زاد 61 ساله، افغانی الاصل آمریکایی است که از جوانی تابعیت آمریکا را گرفته و به تدریج از پله‌های دهلیز قدرت آمریکا بالا رفته و به قلب دستگاه حاکمه آن کشور راه یافته ‌است . او در دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی به مشاورت وزارت خارجه و پنتاگون رسید و در دهه نود یعنی دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون، درست سه سال قبل از سقوط حکومت کمونیستی در افغانستان، طرحی را با نام «کتاب سفید در باره افغانستان» نوشت و خواستار دخالت مجدد آمریکا برای تغییر وضع در افغانستان شد. او یکی از طراحان تغییر نقشه سیاسی خلیج فارس و آسیای میانه و از حزب جمهوری خواه است که با چندین دولت جمهوری خواه همکاری داشته و به عنوان یکی از عوامل نزدیک دیک چنی و فرد مورد اعتماد گروه معروف «بازها» در دولت بوش بوده است. وی سمت نمایندگی ویژه آمریکا و سفیر آن کشور در افغانستان و نیز نمایندگی دائم آمریکا در سازمان ملل را داشته و عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دو دوره ریاست جمهوری بوش پسر بوده است.
بر این اساس کسی که قریب به نیم قرن در خدمت اهداف جهانی و منطقه ای آمریکا بوده و در بالاترین سطوح رسمی سیاسی و امنیتی یک کشور استعماری تلاش کرده و نشانه ای از هویت و حس افغانی بودن در او نیست؛ به نظر می‌رسد حتی سخن از شرکت او در انتخابات آینده افغانستان، یک بدعت بزرگ سیاسی و ساختار شکنی عجیب قرن بیست و یکمی است و نگاه حاکم آمریکایی بر اریکه قدرت سیاسی افغانستان را تداعی می‌کند. حال وقتی که شنیده می‌شود که یک نماینده پارلمان افغانستان برای ریاست جمهوری چنین فرد آمریکایی، تبلیغ و تلاش می کند، عمق فاجعه بیشتر و بیشتر آشکار می شود.
متاسفانه باید گفت، سرای سیاست افغانستان همچنان بی در و پیکر است؛ نه تروریست، تروریست تلقی می‌شود و نه خارجی خارجی و نه نماینده، نماینده است. اگر گزارش پناهنده شدن هفتصد تن از سفرا و کارمندان سیاسی افغانستان در خارج را در کنار درگیری ها و فحاشی های نمایندگان پارلمان بگذاریم و مسابقه کتله های سیاسی برای جلب رضایت خارجی های مستقر در کشور را به آن بیفزاییم، طبیعتا بعید نیست که خلیل زاد هم نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود و انکار و اقرار مستقیم و غیر مستقیم او هم به مثابه آزمایش واکنش ها ارزیابی شود تا اگر با واکنش جدی مواجه نگردد، این طنز را تبدیل به واقعیت و با صراحت و جدیت بیشتر تلاش کند.
به نظر نمی‌رسد با توجه به صراحت قانون اساسی و ممنوعیت نامزدی چنین افرادی، آمریکا تلاش طاقت فرسا و عقیمی را دنبال کند، زیرا استراتژیست های آمریکایی می دانند که شرایط کنونی چنین اجازه ای را به آنها نخواهد داد و به تشدید تنش ها و وحدت بیشتر صفوف مخالفان سیاسی و مسلح خواهد انجامید و یا حداقل افکار عمومی ظرفیت بالایی در عقیم ساختن چنین پروژه هایی دارد. اما با وجود این، اگر انتصاب پل برمر به عنوان حاکم نظامی آمریکا در عراق پس از صدام را به خاطر بیاوریم، بعید نیست که این طنز تلخ، محالِ ممکن شود و چهره واقعیت به خود بگیرد.
اما آنچه به واقعیت نزدیکتر است این است که آمریکا با کارگردانی خلیل زاد می خواهد، آینده قدرت سیاسی افغانستان را مهندسی کند تا آینده سیاسی کشور، به صورت دلخواه و در چهارچوب سیاست های آمریکا رقم بخورد. حال این موضوع اتفاق خواهد افتاد یانه، امر دیگری است و به مردم و سیاستمداران ملی که به دنبال استقلال، عظمت و عزت افغانستان هستند، بستگی دارد که چنین اجازه ای را خواهند داد یا نه.
5252

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 271736

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 12 =