۰ نفر
۱۵ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۲

فرشته طائرپور

می گویند کسی که قهر کردن بلد نباشد، آشتی کردن هم بلد نیست.

آقای شمقدری، هر کلامی که در این سالها، برزبان راندید و هر تصمیمی که اتخاذ کردید، ثابت می کند که شما قهر کردن بلد نیستید...و لاجرم آشتی کردن را... برای همین بود که هر تدبیر و فرمانی هم که برای حل مشکل و تفاهم و همگرایی از بهارستان صادر کردید، سر از ترکستان در آورد.

قهر کردن یک مقام مسئول با زیر مجموعه خود (که البته از اساس منطقی نیست)، اگر هم لازم افتد، آدابی دارد که چنانچه بجا آورده نشود، جز تمسخر عاقلان و شماتت تاریخ، ثمر دیگری برای آن مسئول نخواهد داشت.
قهرها، چه عاشقانه چه خصمانه، چه تادیبی چه انتقامی، چه واقعی چه زرگری، مانند زنان آبستنی هستند که نوزادان آشتی در رحم دارند. آقای شمقدری، بانوی باردار قهر شما با سینمای ایران، جنینی معلول و عقب افتاده در رحم دارد که فضیلت آشتی، از او سخت بر می آید.

خودتان بهتر از هرکس می دانید که این قهر، از میدان هیچ نبردی، یا خاستگاه هیچ خیانتی بیرون نیامده است؛ این قهر از سالیان پیش در قلب شما نطفه بسته و نهفته مانده تا با نشستن بر مسند معاونت سینمایی، سر از ریشه در آورد و ریشه ها بسوزاند.
واقعا نمی دانم که شما به کینه کدام شکست یا سرخوردگی، با این قهر عمیق و عقیم به میدان مدیریت سینما قدم گذاشتید...اما می دانم که برای تحقق همه برنامه هایی که جار زدید ، یک آشتی کوچک، بیشتر از همه قهرهای ناشیانه تان کفایت می کرد...افسوس.

خانواده سینما، همانهایی که شما هرگز دوستشان نداشتید اما مقام ریاست بر امورشان را برعهده گرفتید، بی دلیل نیست که محبوب مردم هستند و بی دلیل نیست که نظرشان نزد ملت منظور می شود. آنها خوب می دانند که چگونه مدیر دلسوزی را بی آنکه سینماگر باشد، عضو این خانواده بشمارند و تا کجا مدیر دیگری را حتی اگر کارگردان و تهیه کننده باشد، بیگانه به حساب آورند. آنها خوب می دانند که خود از جامعه و جامعه از آنها چه می خواهد. اینها دانشی ذاتی و تخصصی است که شما یا هنوز بر آن دست نیافته اید و یا آنرا کسب کرده اما کینه کهنه تان نمی گذارد به آن اعتنایی کنید.

متاسفانه تعدد تصمیمات اشتباه، قدرت نمایی های نخ نما، لجبازی های دون شان یک مدیرعالیرتبه و انتقام گیری های کم ثمر و بی ثمر، کارنامه شما را سیاه کرده است و عضویت تان را در خانواده سینما زیر سئوال برده است.
سینمای ایران آنقدر باهوش بوده که بفهمد شما هرگز بنای صلح و اصلاح در فضای سینمای کشور نداشته اید، چرا که اگر غیر از این بود قطعا نمایندگانی موجه تر و دانا تر از جانب خود به میدان مذاکره می فرستادید؛ مدیرانی آگاه تر و توانا تر بر امور سینماگران می گماردید و مشاورانی خیرخواه تر و بی غرض تر از میان سینماگران برای خود برمی گزیدید. خودتان نیز بجای ورود جانبدارانه به عرصه مناقشات و تطویل منازعات،به رفع اختلافات و دور کردن تهدیدات می پرداختید.

آقای شمقدری شما به زودی از مقابل ما، به کنار ما منتقل خواهید شد...از پشت درهای بسته اتاقِ ریاست سینمایی خارج و به میان سینماگران خواهید آمد تا مانند همه فعالان عرصه سینما نظاره کنید که وزیر آتی و مدیرانش با سینمای ایران چه خواهند کرد. ما به بی نیازی از حمایت وزیر و درایت مدیران دولتی و داشتن خانه ای با دری بسته اما همچنان معتبر و برقرار، عادت کرده ایم و راه خود را برای ورود مجدد به آن نیز پیدا خواهیم کرد...شما چطور؟ به بسته شدن در اتاق مدیریت مایشاء تان بر سینما، عادت خواهید کرد؟...خواهید توانست در برابر آنچه نمی پسندید صبوری کنید و از مرزهای انصاف و اخلاق و قانون عبور نکنید؟... خواهید توانست در چشمان سینماگرانی که در این سالها جز قهر و قفل چیزی از شما بیاد نسپرده اند نگاه کنید؟...شما که همه مهلت های آشتی با اکثر سینماگران را بر خود سوزاندید، خواهید توانست به رفاقت آن اقلیتی که قشون شما شدند برای تاخت و تاز بر مال و آبروی همکارانتان، اکتفا کنید؟

سینمای ایران هنوز سخنان شما و مدیرانتان و مشاورانتان را درباره وحدت و همگرایی و فراگیری و چتر و...به یاد دارد؛ سخنانی که جز بوی رطب خوردگی ناصح، چیز دیگری از آن بر نیامد.
سینمای ایران، هنوز طرح ناموفق تحمیل اتحادیه ٢ به مجموعه تهیه کنندگان سینمای ایران را از یاد نبرده است.
سینمای ایران هنوز ناچاری خود از برگزاری جشن سالانه و خانگی اش را در گورستان و بر مزار مدیر محترمی چون "سیف اله داد" فراموش نکرده است.
سینمای ایران هنوز بیانیه "انالالله..." شما در گوشش زنگ می زند.
سینمای ایران هنوز از زخم هایی که در عرصه تولید و نمایش، از یاران سیاسی و صنفی و اقتصادی شما خورده، مجروح است.
سینمای ایران هنوز در بهتِ تفاوت فاحش بین فریادهای شما از بی دینی و بی عدالتی و رانت خواری و بیگانه پرستی مدیران اسبق سینما و آنچه که در عمل خود و مدیرانتان در این چند سال کردید، فرو رفته است.
سینمای ایران هنوز از قفلی که بر در خانه اش زده اید در حیرت است. قفلی که تنها تاثیرش این بود که این درب بسته، از خود "خانه" و هیئت مدیره اش، از "سازمان سینمایی" و رئیسش، از "وزارت ارشاد" و وزیرش هم مهمتر شود...آنقدر مهم که حتی به نشانه ای برای اثبات دغدغه های فرهنگی کاندیداهای ریاست جمهوری در مناظره های انتخاباتی تبدیل شود.

سینمای ایران هنوز از خودزنی شما و یاران تان در تجمع هواداران "خانه سینما٢" چنان متعجب است که نمی داند میان خنده و خجالت، کدام را انتخاب کند.
واقعا اینهمه اتفاق شوم برای سینمای ایران در دوره مدیریت شما کافی نبود که در این هفته های وداع هم دست از ابتکارات مهیج و مخرب بر نداشتید؟
با کدام وجاهت صنفی به اهالی "خانه سینما" حکم کردید که با فرمول های مردود شما، دست از خانه خود بردارند و به اتحادیه دست ساز و نازپرورده شما مراجعه کنند و تحت ریاست مخالفان خود، "خانه سینما"ی دیگری تشکیل بدهند؟...اعضای "خانه سینما" چند سال روزه نگرفته بودند که با دستپخت نیم پز شما در آشپزخانه اتحادیه٢ افطار کنند.

با کدام توجیه اخلاقی، در این ایام پایانی مهلت تان، بجای جبران جفاها و حلالیت خواهی از خطاها، تیغ های تازه تیز کردید و میدان سینما را پیش از سپردن به دولت بعدی مین گذاری کردید؟
هرفرمان ناروایی که برای بستن و تعطیل کردن و قفل زدن، خود بلد بودید یا دیگران یادتان دادند را بی محابا صادر کردید...مدیران تان دن کیشوت وار جار زدند که حکم تعطیلی "خانه سینما" تا ابد!!! برقرار است...بهانه آوردند که پذیرش اساسنامه اصناف، فقط در همان ٧٢ ساعت کذا که شما از آن رُفِعَ القلم کرده بودید مجاز بوده و لاغیر، همان 72 ساعتی که امر کرده بودید اصناف سینمایی گربه-شورهم که شده بیایند و از حوزه ریاست شما رسیدی دریافت کنند تا دستور رئیس جمهور دهم،همانکه روزگاری مراد شما بود، بر زمین نماند...که سرانجام نیز با تخلف شما از گفته خودتان، بر زمین ماند.

آقای شمقدری، سینمای ایران حال شما را با تاسف و ترحم درک می کند...عصبانی هستید از اینکه با همه این آزارها، سینمای ایران از تهدیدهای شما نترسیده، بر سر پیمان با استقلال خویش و خانه اش مانده و بی آنکه به روشی سفیهانه یا غیرقانونی متوسل شود، به حکم تاسیس مجدد آنچه که داشته و دارد، گردن ننهاده است...آخر مگر کسی که شناسنامه معتبر دارد، المثنی می گیرد؟ آنهم با تغییر نام والدین و تاریخ تولدش؟!...پرسشی که مهلت پاسخ منطقی به آن را دیگر از دست داده اید.

آقای شمقدری، کمی از معرکه ای که ساخته اید فاصله بگیرید و نمای عمومی آنرا نظاره کنید...این همان نمایی است که تاریخ سینمای ایران از نقش شما به یاد خواهد سپرد...شما را در حمایت از وجاهت و ترکیب و ادبیات بازیگرانی که برای سناریوی براندازی "خانه سینما" انتخاب کرده بودید، به یاد خواهد سپرد... شما را در بی احتیاطی و بی انصافی حین الصاق تهمت های مکرر اعتقادی و سیاسی و صنفی به همکارانتان به یاد خواهد سپرد... شما را در مقام فرماندهی دن کیشوت هایی که بسوی "خانه سینما" حمله کردند، به یاد خواهد سپرد...شما را در اتاق فکر شلیک به سینمای ملی ایران و اعضای شایسته و مستقل آن به یاد خواهد سپرد...شما را در گستردن سفره برای فرصت طلبانی که خبرچین خیمه شما شده بودند تا روایت های راست و دروغشان از "خانه سینما" و اهالی آن نقشه راهتان شود، به یاد خواهد سپرد...شما را با سیاهه ای از سوء مدیریت، انتخاب مشاوران نالایق و لجاجت در تصمیمات غلط ، به یاد خواهد سپرد...شما را با تبعیض هایی که بین عزیزانتان و رفقایتان با شایستگان سینما قائل شدید، به یاد خواهد سپرد...می بینید آقای شمقدری؟ کارتان برای زدودن این خاطرات از حافظه سینما و ایضا دفتر اعمالتان بسیار سخت است. امید که خطای دیگری بر آن اضافه نکنید.

آقای شمقدری صادقانه باور دارم که شما بیش از من تاکنون به خود و دیگران گفته اید که ایام ماه مبارک، ایام تدبر و توبه و دعا و احیاء است. ما هردو بسوی یک قبله نماز می خوانیم، هردو همزمان روزه میگیریم، هردو برای یک امام سیه می پوشیم و قرآن بر سر می گیریم، هردو در لیالی قدر، یک جوشن کبیر می خوانیم و الغوث- الغوث سر می دهیم... و هیچکس نمی داند که در روز حساب، خدا و مولا از کدامیک از ما راضی تر خواهند بود و این واجبات و مستحبات را از کدامیک از ما آسان تر خواهند پذیرفت...
آقای شمقدری واقعا باور دارید که در روز جزا، هیچکس شما را و شما هیچکس را نخواهید شناخت؟ باور دارید که هیچیک از مُرادان و مریدان و مدیران و یاران و مشاوران تان با شما نخواهند بود؟ باور دارید که نه شما را بخاطر دفاع از اصحابتان در سازمان سینمایی و اتحادیه٢ و شورای صنفی نمایش به بهشت می برند، نه ما را بخاطر دفاع از حقوق اعضای "خانه سینما" به جهنم...
آقاتی شمقدری واقعا نمی ترسید از حق هایی که ناحق کردید؟ از تهمت هایی که زدید؟ حرمت هایی که شکستید؟ جفاهایی که روا داشتید؟...و از پذیرفتن مسئؤلیتی که صلاحیتش را نداشتید؟

هیچ از خود پرسیده اید که چه کسانی از خانواده سینما در این شبهای دعا، شما را در دعاهایشان یاد کرده اند؟...داوود نژاد و پسرش؟ بنی اعتماد و دخترش؟ سینماگر دست تنگی که برای دادن یک بن 200هزارتومانی عزتش را زدودید و از او بر علیه خانه و خانواده اش امضا گرفتید؟ تهیه کننده ای که بخاطر آشفتگی شرایطی که شما ساختید، خانه فروخت؟ کارگردانی که لعل وجودش در بازار شما از خزفی بی بها تر به حساب آمد و گوشه عزلت یا هجرت برگزید؟ بازیگر جوانی که آبرویش به تاراج رفت؟  مستندسازی که هفته ها در سلول زندان، از شما و خدایش پرسید "چرا"؟...ایکاش لااقل آنهایی که در این سالها با لطف شما، به قدرتی وافر یا بودجه ای فاخر و یا لااقل مستوری خطا رسیده اند، دعاگویتان بوده باشند.

البته سینمای ایران مهربان تر و شریف تر و روشنفکر تر از آنست که حتی مدیرانی چون شما را نبخشد؛...می بخشد، اما فراموش نمی کند.
آقای شمقدری، سینمای ایران بر دیوار خویش در این ایام نوشته است: "این نیز بگذرد"... و اضافه کرده است: "اما آنچه گذشتنی نیست، حکایت عزت و غیرت پولادین این سینماست که در برزخ مدیریت های غلط و دوزخ خیانت های معدودی از آحادش، آبدیده تر شده است".

همه آنچه را که شما بستید و تعطیل کردید و قفل زدید، قابل بازگشت و بازسازی است، شادیم که روح بلند و عقل جمعی و بلوغ منفصل سینمای ایران، به لطف خدا از هر گزندی مصون مانده است...و احترام به این روح بالغ و مستقل، تنها شاه کلید گشودن قفل سینمای ملی ایران برای همه دولت ها و وزراء و مدیرانشان بوده و خواهد بود.

... و در تکمله به من حق بدهید که گمان برم پشت این بلواهای بی حاصلی که هر روز به بهانه ای بر پا شد و هنوز هم می شود، اتفاقات دیگری در جریان بوده و هست...مثلا تتمه بودجه ای فاخر به بهانه پیش تولید طرحی، سفارش فیلمنامه ای و یا حمایت از تولیدی، داشته و دارد جابجا می شود و یا ساز ناکوکی برای دولت بعدی در حال نواختن است که صدایش بعدا در می آید.

یا حفیظ و یا امین
فرشته طائرپور

این مطلب روز 14 مرداد ماه در روزنامه شرق به چاپ رسیده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 307071

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۵
    7 0
    ممنون از خانم طائرپور حرف و درد دل بسیاری از ما را گفتید ... اما خواهرم زیاد خوش بین نباشید که اینان می روند . که خدا می داند هستند چون سردمدار توهین و اهانت و دروغ ... پس حتی اگر خانه ما را دوباره باز کردند .یا توانستیم با وحدتمان خانه مان را پس بگیریم یادمان باشد دربین مان و دربین قدرتمندان هنوز گربه ای بی حیا برای چنگ زدن برصورت فرهنگ چمپاتمه زده آماده جهیدن است.
  • سید A1 ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۵
    9 0
    خداقوت فرشته خانم