از بی توجهی به هنرمند تا تقاضای اعدام برای وی فاصله بسیار است!

استاد نورالدین زرین کلک پس از یک دوره کوتاه مهاجرت، برای خداحافظی به ایران بازگشته است و قصد دارد برای همیشه میهن خود را ترک کند. در همین راستا سید عبدالحسین مختاباد،‌ رئیس کمیته هنری شورای شهر تهران، با ابراز تاسف از تصمیم پدر انیمشین ایران برای مهاجرت از کشور، تاکید کرد که باید با فراهم کردن زمینه‌های مناسب فعالیت نخبگان هنری مانع از دلسردی آن‌ها شد. او در دیدار با این هنرمند گفت: "در سال‌های اخیر به بسیاری از هنرمندان و از جمله استاد زرین کلک کم توجهی و حتی بی‌توجهی شده است و همین رفتارهای نامناسب سبب شده که هنرمندانی چون زرین کلک که باید در وطن بمانند و هنر خود را در این سرزمین عرضه کنند وشاگردان فراوانی تربیت کنند، دلسرد شوند و یا خانه نشین شوند و یا جلای وطن کنند." (ایسنا: جمعه 29 فروردین)

 

عضو محترم شورای شهر درباره آقای زرین کلک و رفتاری که با وی شده است از عباراتی نظیر "کم توجهی" و "بی توجهی" استفاده کرده اند. در حالی که آنچه واقعا سبب مهاجرت استاد زرین کلک شده، این واژه های دم دستی و بی خطر نبوده است، که هنرمندان حقیقی این مملکت به چنین رفتارهایی عادت دارند!

به آقای مختاباد و سایر اعضای محترم شورای شهر پیشنهاد می کنم جستجویی در اینترنت کرده و وقایع بهار 86 را در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مرور کنند. وقایعی که از یک چالش کوچک میان یک استاد مو سفید و دانشجوی جوان خود آغاز و مانند بهمن بزرگ و بزرگ تر شد. می گویم رویداد کوچک چون همان دانشجو در همان موقع و با اوج گرفتن فضای ملتهب در دانشگاه اظهار داشت:"خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم. بعد از اتمام کلاس هم چند تا از بچه‌ها به من گفتند چرا این قدر صبوری کردی و واکنشی نشان ندادی؟ گفتم بالاخره استاد شأنی دارد و من دلم نمی‌خواهد شأن ایشان به عنوان استاد خدشه‌دار شود. اینجا دانشگاه است و قرار نیست اگر مثلاً استاد روسری مرا عقب می‌برد، من هم مشت‌هایم را به روی او بلند کنم." (عصر ایران: 19 اردیبهشت 86)

به هرحال این رویداد تبدیل به موجی شد که در نهایت منجر به اخراج استاد زرین کلک از دانشگاه شد. اخراجی که با انواع و اقسام توهین ها، افتراها و مسائل عجیب دیگر همراه بود. از منتسب کردن ایشان به منافق و کافر گرفته تا ترویج اباحه گری. از تقاضای محاکمه ایشان تا درخواست اعدام برای این استاد پیشکسوت دانشگاه! حتی وبلاگی در آن موقع - که هنوز هم با جستجوی اینترنتی می توان آن را مشاهده کرد - تیتر خود را چنین انتخاب کرد: "هار شدن اساتید دانشگاه"!

به هرحال نتیجه آن شد که استاد زرین کلک با قلبی شکسته و روحی زخم خورده از دانشگاه خداحافظی کرد و کمی بعد هم جلای وطن کرد. آقایان و خانم های شورای شهر... هنرمندان حقیقی این دیار سال هاست با قدرناشناسی، بی تفاوتی و کم توجهی مانوسند. اصلا کمی توجه از سوی مسئولان، حال آنها را مصداق ضرب المثل ترک عادت موجب مرض است، بد می کند! آنچه قلب آنها را جریحه دار می کند، توهین و افترا و بی آبرو کردن آنها است که ظاهرا آن هم متاعی به شدت در دسترس و ارزان قیمت است. پیشنهاد می کنم پیش از هرکار - برای حفظ استاد زرین کلک و سایر سرمایه های معنوی این سرزمین - از ایشان عذرخواهی کنید. گذشته و آنچه بر ایشان رفته است را نادیده نگیرید و اگر حقیقتا و از سر دلسوزی برای این مملکت حضور چنین شخصی را در کشور ضروری می دانید، در جبران آنچه بر ایشان رفته است بکوشید. 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 350155

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
    18 8
    توي ايران ميخواد بمانه كه چي؟ هر روز مثل ما تحقيير وكوچك بشود آن طرف آبي ها قدر اينگونه افراد را ميدانند.
  • ریز بین FI ۲۰:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
    1 23
    همون که بره بهتره ، شاید اونجا سر سفره بیگانه ها ، بیشتر براش داشته باشه . به هرحال اینجا ایرانه و مردم مسلمانند ، باید به اعتقادات مردم احترام گذاشت ، همه جای دنیا همینه ، اگه توی همون اروپا و امریکا هم این آقا بخواد به اعتقاداتشان بی احترامی کنه که البته جراتش را نداره یا اصلا خیالش را نداره همین آشه و همین کاسه. تازه اینجا خیلی احترام بهش گذاشتن. کافیه همین استاد بره در اروپا و ضد هلوکاست حرف بزنه ، یقه اش را می گیرن و می اندازنش توی هلفدونی تا دستش بیاد که القابی مثل استاد و پرفسور و .. مال وقتیه که از خط قرمزها عبور نکنی . این آقای بی نام و هرکی دیگه مثل ایشون هم که فکر می کنه اونور آبی ها بیشتر احترام می ذارن ، بفرمایند ، راه باز و جاده دراز ...
    • زهرا A1 ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۵
      7 0
      برای شما خانم یا آقای ریزبین متأسفم. از ادبیات کلام شما کاملاً میشه به عوالم روحی و شخصیتی شما که سراسر خشم و غضب و تعصب و پیش داوری واقف شد. راست گفته مولانا که آدمی مخفی ست در زیر زبان این زبان پرده ست بر درگاه جان چونکه بادی پرده را در هم کشید سر صحن خانه شد بر ما پدید کاندر آن خانه گهر یا گندم است گنج زر یا جمله مار و کژدم است و دیر نخواهد دوست عزیز که این شعر مولانا را زندگی کنید که می فرماید این سخنهای چو مار و کژدمت مار و کژ دم گردد و گیرد دُمت
    • بی نام IR ۰۶:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۲
      1 0
      خجالت
    • بی نام A1 ۰۶:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۲
      0 0
      يعني شما مي فرماييد به هر بهانه اي به همه نظرات و پسند هاي ديگران احترام مي گذاريد؟؟؟؟بعيد مي دونم اين چنين باشه من از نحوه نگارشتون اين رو متوجه نشدم
  • زهرا A1 ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۲
    0 1
    به نظر من رفتار ایشان موافق با فرهنگ جامعه ما ومقام استادی. شان نبوده است.