عضو محترم شورای شهر درباره آقای زرین کلک و رفتاری که با وی شده است از عباراتی نظیر "کم توجهی" و "بی توجهی" استفاده کرده اند. در حالی که آنچه واقعا سبب مهاجرت استاد زرین کلک شده، این واژه های دم دستی و بی خطر نبوده است، که هنرمندان حقیقی این مملکت به چنین رفتارهایی عادت دارند!
به آقای مختاباد و سایر اعضای محترم شورای شهر پیشنهاد می کنم جستجویی در اینترنت کرده و وقایع بهار 86 را در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مرور کنند. وقایعی که از یک چالش کوچک میان یک استاد مو سفید و دانشجوی جوان خود آغاز و مانند بهمن بزرگ و بزرگ تر شد. می گویم رویداد کوچک چون همان دانشجو در همان موقع و با اوج گرفتن فضای ملتهب در دانشگاه اظهار داشت:"خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم. بعد از اتمام کلاس هم چند تا از بچهها به من گفتند چرا این قدر صبوری کردی و واکنشی نشان ندادی؟ گفتم بالاخره استاد شأنی دارد و من دلم نمیخواهد شأن ایشان به عنوان استاد خدشهدار شود. اینجا دانشگاه است و قرار نیست اگر مثلاً استاد روسری مرا عقب میبرد، من هم مشتهایم را به روی او بلند کنم." (عصر ایران: 19 اردیبهشت 86)
به هرحال این رویداد تبدیل به موجی شد که در نهایت منجر به اخراج استاد زرین کلک از دانشگاه شد. اخراجی که با انواع و اقسام توهین ها، افتراها و مسائل عجیب دیگر همراه بود. از منتسب کردن ایشان به منافق و کافر گرفته تا ترویج اباحه گری. از تقاضای محاکمه ایشان تا درخواست اعدام برای این استاد پیشکسوت دانشگاه! حتی وبلاگی در آن موقع - که هنوز هم با جستجوی اینترنتی می توان آن را مشاهده کرد - تیتر خود را چنین انتخاب کرد: "هار شدن اساتید دانشگاه"!
به هرحال نتیجه آن شد که استاد زرین کلک با قلبی شکسته و روحی زخم خورده از دانشگاه خداحافظی کرد و کمی بعد هم جلای وطن کرد. آقایان و خانم های شورای شهر... هنرمندان حقیقی این دیار سال هاست با قدرناشناسی، بی تفاوتی و کم توجهی مانوسند. اصلا کمی توجه از سوی مسئولان، حال آنها را مصداق ضرب المثل ترک عادت موجب مرض است، بد می کند! آنچه قلب آنها را جریحه دار می کند، توهین و افترا و بی آبرو کردن آنها است که ظاهرا آن هم متاعی به شدت در دسترس و ارزان قیمت است. پیشنهاد می کنم پیش از هرکار - برای حفظ استاد زرین کلک و سایر سرمایه های معنوی این سرزمین - از ایشان عذرخواهی کنید. گذشته و آنچه بر ایشان رفته است را نادیده نگیرید و اگر حقیقتا و از سر دلسوزی برای این مملکت حضور چنین شخصی را در کشور ضروری می دانید، در جبران آنچه بر ایشان رفته است بکوشید.
نظر شما