ایران نوشت:دوم فروردین ماه سال 90 با ادعاهای زن نگرانی مبنی بر اینکه شوهرش گم شده است، پلیس به تجسس‌های ویژه‌ای برای پرده برداشتن از سرنوشت این مرد پرداخت.


زن جوان گفت: همسرم با تاکسی کار می‌کند، روز گذشته هم برای مسافرکشی از خانه خارج شد و دیگر برنگشت، هرچه چشم به راه ماندم، به خانه نیامد. چند بار به موبایلش زنگ زدم وقتی دیدم از دسترس خارج است، دلواپس شدم تا اینکه موبایلش خاموش شد. ابتدا احتمال دادم شاید به خانه دوستان یا اقوام رفته باشد، وقتی پرس و جو کردم، دیدم کسی از شوهرم خبر ندارد. وی افزود: دو شبانه‌روز است از گم شدن محمد می‌گذرد، نگران هستم گرفتار سرنوشت بدی شده باشد.
به دستور بازپرس پرونده، تیمی از مأموران پلیس برای یافتن مرد گمشده وارد عمل شدند اما تحقیقات آنان به بن‌بست خورد. تا اینکه در اواسط اردیبهشت ماه مردی که کارگر پمپ بنزین بود، با تماس تلفنی به همسر مرد گمشده گفت محمد برای پر کردن باک بنزین آنجا رفته و چون پول بنزین را پرداخت نکرده است، از وی خواست که 7 هزار تومان را پرداخت کند. این زن وقتی صحبت‌های کارگر پمپ بنزین را شنید، به آنجا رفت و دید که کارت شناسایی مرد دیگری نیز به نام حجت‌الله در پمپ بنزین وجود دارد. همان لحظه ماجرا را به مأموران پلیس نیز اطلاع داد. در حالی که تلاش پلیس برای رازگشایی از گم شدن مرد مسافرکش و شناسایی حجت‌الله ادامه داشت، روز 27 اردیبهشت ماه خودروی تاکسی محمد در یکی از خیابان‌های محمدشهر کشف شد.
در ادامه تحقیقات میدانی حجت‌الله ردیابی و شناسایی شد و کارآگاهان پی بردند وی همراه با فردی به نام رضا به اتهام سرقت مسلحانه در زندان تحمل کیفر می‌کند.
این مرد وقتی از زندان احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت، همان ابتدا به قتل محمد راننده تاکسی با همدستی رضا اعتراف کرد و انگیزه‌اش را از این جنایت، ناموسی عنوان کرد.
با اعتراف حجت‌الله، رضا نیز از زندان احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت. رضا نیز در بازجویی‌ها گفت: من و حجت‌الله هر دو به شیشه و کراک اعتیاد داشتیم. من با محمد دوست بودم و او را به حجت‌الله معرفی کردم. از آنجا که محمد نیز اعتیاد به مواد مخدر داشت، با من برای خرید مواد به خانه حجت‌الله می‌آمد. همین باعث شد که او به خانه وی رفت و آمد داشته باشد. نزدیک یک ماه بود که قربانی به خانه خود نمی‌رفت و به خانه حجت‌الله می‌آمد. تا اینکه صبح روز حادثه قرار شد با تاکسی محمد، من و حجت‌الله و همسرش برای تفریح بیرون برویم.
وقتی سوار خودرو شدیم، به سمت جاده مرزن‌آباد حرکت کردیم. یک ساعت بعد وقتی به مکان خلوتی رسیدیم، ناگهان متهم به قتل سیمی را از جیبش درآورد و به گردن محمد انداخت و او را خفه کرد. وی دست و پا زد که من دستانش را گرفتم سپس جسدش را همان حوالی انداختیم و خودرویش را سرقت کردیم. با ادعاهای این دو عامل جنایت، سهیلا همسر متهم به قتل نیز احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
سهیلا در بازجویی‌ها گفت: همسرم به مواد مخدر اعتیاد داشت و با افراد معتاد در ارتباط بود. چند بار از او خواستم که آنان را به خانه نیاورد چرا که قربانی به من پیشنهاد ازدواج داده بود و ماجرا را به حجت‌الله گفتم.
روز حادثه نیز من از نقشه قتل او و رضا اطلاعی نداشتم و تصورم این بود که می‌خواهیم به تفریح برویم اما در بین مسیر رضا و شوهرم به هم اشاره کردند و شوهرم سیمی را به گردن محمد انداخت و رضا نیز دست و پایش را گرفت و او را خفه کردند.
صبح دیروز حجت‌الله و رضا و سهیلا در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و دو قاضی مستشار دیگر تحت محاکمه قرار گرفتند.
حجت‌الله در حالی که خانواده راننده تاکسی خواستار قصاص شده بودند، گفت: قبول دارم محمد را به قتل رساندم. قربانی را به خاطر اینکه به همسرم پیشنهاد ازدواج داده بود کشتم و از طرفی به رضا گفته بود که می‌خواهد مرا بکشد و با همسرم ازدواج کند، به همین خاطر نسبت به وی کینه به دل گرفتم و با رضا نقشه کشیدیم که او را بکشیم و روز حادثه نقشه‌مان را عملی کردیم.
رضا نیز گفت: من در قتل هیچ نقشی نداشتم، باور کنید حجت‌الله دروغ می‌گوید که من دست و پای قربانی را گرفته‌ام. وقتی حجت‌الله، محمد را کشت، به او گفتم چرا از راه قانونی اقدام نکردی!
سهیلا نیز در دادگاه گفت: رضا با حجت‌الله نقشه قتل محمد را طراحی کرده بودند. بنابر این گزارش، در پایان سه قاضی عالی‌رتبه با هم وارد شور شدند و حجت‌الله به خاطر قتل به قصاص و رضا به خاطر معاونت در قتل به 15 سال زندان محکوم شد.

 

17302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 469373

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۷
    19 2
    حالم به هم خورد اول صبح.بازم ناموسی