۱ نفر
۲ آذر ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۰

کتاب «ملت عشق» اثر خانم الیف شافاک نویسنده ترک، امسال توسط انتشارات ققنوس روانه بازار کتاب شده است.

آقای دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان که این کتاب را به من معرفی کرد علاوه بر فرهیختگی ذاتی، زبان ترکی استانبولی را نیز می شناسد و تاکید داشت با توجه به ارائه دو ترجمه از این اثر، حتما ترجمه ارسلان فصیحی را بخوانم.

نویسنده کتاب که در ایام نوجوانی و جوانی تجربه زندگی در کشورهای مختلفی را داشته ، یحتمل فرزند یک دیپلمات است ، تحصیلات بالایی دارد و رمان ها و مقالاتی به زبان های مختلف نوشته است . او این کتاب را در سال 37 سالگی و پس از نگارش چند کتاب موفق ، پر فروش و پرجایزه ، نوشته که مطابق معرفی نامه خود کتاب تاکنون به بیست زبان ترجمه شده و عنوان پر فروش ترین کتاب تاریخ ترکیه را هم از آن خود کرده است . این کتاب بویژه با کسب چنین عنوانی، می تواند توفیق بالایی در ایجاد قدرت نرم برای ترکیه (شناخت مواریث و جنبه های تمدنی) و در واقع ، از خود کردن بزرگترین شاعر پارسی گوی داشته باشد.

کتاب شامل دو داستان موازی است : اولی زندگی اِللا در فاصله 2008 تا 2010 است . اِللا یک ویراستار آمریکایی است که در بوستون زندگی می کند و از طرف ناشر خود ماموریت می یابد که کتابی به نام «ملت عشق» نوشته ع .م. زاهارا را بررسی کند که کتاب دوم و در واقع ، کتاب اصلی است؛ کتابی درباره دوگانه شمس - مولوی که وقایع آن در فاصله سال های 639 تا 645 هجری می گذرد.

ماجرای رمان به صورت موازی جلو می رود . هر چقدر اِللا با کتاب اصلی (ملت عشق) بیشتر مانوس می شود احساس نزدیگی بیشتری با نویسنده آن می کند و ارتباط آنها از ایمیل های کاری به نوعی دلدادگی می رسد. بعد ها متوجه می شویم زاهارا یک اسکاتلندی است که مسلمان و صوفی شده است . او از سرطان رنج می برد که پزشکان ، ادامه زندگی او را حداکثر تا یکسال و نیم پیش بینی کرده اند. او جهانگردی عکاس است که شیوه ای صوفیانه در پیش گرفته و قصد دارد واپسین روزهای حیات خود را در قونیه به سر برد .

کتاب پس از مقدمه ای کوتاه و واگویه ای از قاتل شمس کلا به صورتی فلاش بک ادامه می یابد . همه بخشهای کتاب اصلی به صورت اول شخص و از زبان مجموعا پانزده شخصیت نوشته شده است : شمس ، استاد ، شاگرد، مولوی، حسن گدا ، گل کویر ، سلیمان مست ، متعصب، کرَا ( همسر مولوی) ، سلطان ولد (پسر ارشد مولوی) ، علاءالدین (پسر دوم مولوی) ، کیمیا (دخترخوانده مولوی) ، بیبرس جنگاور، حسام طلبه و قاتل. اما اینسرت هایی که درباره اِللا به کتاب اصلی افزوده شده از زاویه دید سوم شخص است تا به این صورت بر دو بودن کتاب هم تاکید شود .

کتاب در پنج فصل روایت شده که به نام های عناصر حیات از دید اهل تصوف نامگذاری شده است : خاک ( پدیده های عمیق ، آرام و جامد زندگی) ، آب ( پدیده های سیال، جاری و متغیر زندگی)، باد( پدیده های ترک دهنده و کوچنده زندگی) ، آتش ( پدیده های سوزاننده ، ویران کننده و نابود کننده زندگی) خلاء ( پدیده هایی که نبودنشان بر ما تاثیر می گذارد ، نه بودنشان)

این فصول جمعا 92 بخش را شامل می شود . هر یک از شخصیت های پیش گفته به فراخور ، روایت می کنند و مسیر داستان را جلو می برند . اگرچه روایت ها می توانند مکمل یکدیگر باشند اما مونتاژ موازی رخ نداده وتقریبا هر شخصیت از ادامه روایت قبلی شروع می کند ، نه آن که به سبک داستان هایی چند لایه، یک حادثه از دو زاویه دید یا چند روایتگر ، گزارش شده باشد .

در فصل اول، ماجرای شمس و یگانه شدن او در بغداد ؛ در فصل دوم ورود او به قونیه و تغییر یافتن زندگی مولوی فقیه ، در فصل سوم و چهارم حسادت ورزی و دشمنی ها با شمس و در فصل نهایی ، قتل ناجوانمردانه شمس و شوریدگی مولوی را شاهدیم . این فصل بندی ها بخوبی با عناصر خمسه حیات از دید تصوف ، مطابقت می یابد و البته ماجرای اِللا - عزیز نیز در همین فصل به اوج می رسد و با مرگ نویسنده داستان اصلی به خاموشی می گراید .

نکات زیر قابل تأملند:
1- در خوانش این کتاب ، با یک رمان تاریخی مواجهیم که بخوبی با شخصیت شمس و مولوی و زمانه آنها آشنا می شویم .

2- پیام این رمان ، بازگشت به اصول تصوف برای زندگی سعادتمندانه است. چه، در طول کتاب جمعا چهل قانون شمس تبریزی بیان می شود.

3- کتاب، روایتی زنانه است . هم از جهت تعداد راویان در زمانه ای که زنان، بازیگر اصلی وقایع نبوده اند و هم به دلیل حضور اِللا . برداشتی لطیف از مقوله عشق در گرو این گونه روایت است .

4- باید اقرار کرد نویسنده،تحقیقات مفصلی برای نگارش این کتاب کرده است و ضمنا توانسته عنصر درام را نیز به تار و پود اثر وارد کند؛ هر چند ماجرای پرشور دلداگی مولوی به شمس ، فی نفسه بار دراماتیک دارد .

5- این رمان ، اثری تراژیک هم تلقی می شود . چونان آثار شکسپیر ، به وفور حاوی و واجد نشانه ها و دلالت های اخلاقی نیز هست . اما با این وجود ، رها کردن زندگی عادی موجود توسط زن یا مرد به امید برخورداری از یک زندگی عاشقانه را مباح می شمرد و بلکه توصیه می کند.

6- همچنان که گفته شد بنیان این رمان بر ثبت یک مصادره باطل شکل گرفته است : عثمانی کردن مولوی بلخی،شاعری که بیشترین شعر فارسی به نام اوست و تلاش برای بناساختن تاریخ و تمدن ترکیه امروز از چنین شخصیتی عالمگیر .

7- یکی از اشکالات جدی کتاب، ضعف در شخصیت پردازی است. سطح سواد و بینش و گویش همه آنان تقریبا در حد خود نویسنده است! غافل از آن که حسن گدا و سلیمان مست و گل کویر نمی توانند و نباید به روانی و حکیم گونه گی مولوی سخن بگویند. وقتی از تکنیک اول شخص استفاده می کنیم حق نداریم برای همه شخصیت ها دانایی یا شاعرانگی در توصیف را به رخ بکشیم.

8- داستان، گاه دچار لغزش تاریخی هم می شود . از جمله همسرمولوی در وصف کتابخانه مولوی می گوید : « کتابخانه او پر است از نسخه های خطی» . کانَه در عصر مولوی، مثل امروز ، محصول گوتنبرگ عالمگیر شده و نسخه غیر خطی هم وجود داشته است! همچنین تاریخ ازدواج شمس تبریزی با کیمیا از قول کرَا، چهار روز پس از عید فطر سال 644 اعلام شده اما چند صفحه بعد و از قول شمس به ذیحجه همان سال ارجاع شده است. در جایی دیگر و از قول کیمیا می گوید «انگار همه روی دبه باروت نشسته اند » و نویسنده فراموش کرده است که باروت در آن روزگار هنوز اختراع نشده است تا چنین تمثیلی به کار آید. چنین لغزشهایی البته از ارزش اثر نمی کاهد .

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 604384

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =