برنامه «هفت»؛ جزیره‌ای در تلویزیون

برنامه سینمایی «هفت» را باید مستقل از دیگر برنامه‌های تلویزیون تفسیر و نقد کرد و البته این نقد باید منصفانه باشد و از روش منتقد اصلی همین برنامه یعنی «نقد مخرب» پرهیز کرد.

همیشه این شانس را ندارید که اگر یک شب؛ خواب به چشمان‌تان نیامد و دیروقت تلویزیون را روشن کردید، در یک برنامه زنده، گفتگوهای عمیق و روشنفکرانه‌ای ببینید که سالهاست جای آن در تلویزون خالی است. برنامه‌ای که از فرم در سینما به‌مثابه مثل افلاطونی سخن بگوید و پای حرف‌های فلسفی و اندیشه‌ای را به قاب تلویزیون باز کند. ممکن است نگاه مجری‌ها و مهمان‌های سفارشی‌شان را دوست نداشته باشید اما با جسارت‌هایی که از این برنامه سراغ دارید حتما این سوال را از خود می‌پرسید که  آیا برنامه سینمایی «هفت» در یک جزیره مستقل از تلویزیون تولید و پخش می شود؟ و آیا برنامه «هفت» مسیر جدیدی را در تلویزیون می گشاید؟

مجری برنامه را که در کسوت فیلمساز و نویسنده و حتی نماینده مجلس دیده‌ایم ( بهروز افخمی را می‌گویم ) و منتقد را چنانچه خود بیشتر دوست می‌دارد  به همین عنوان و البته صفت غیر قابل انعطاف بشناسیمش (مسعود فراستی را می گویم) هر دو از هنرمندان نسل سال‌های پر شور انقلاب هستند. سال‌هایی که بحث‌های فلسفی و بنیادی در همه شئون اجتماعی حضور داشت. سال‌هایی که نویسندگان و شعرا، سینماگران و حتی نقاشان و آهنگ‌سازان از چیستی هنر و تعهد هنرمند و فلسفه هنر سخن می‌گفتند و در اوج آن  آوینی قرار داشت که مزه هنر را چشیده بود و بوی انقلاب و جنگ می‌داد و حالا انگار شمیم دل انگیز تفکر آوینی در تلویزیون پیچیده است ( روح بلندش قرین عظمت و شوکت باد). پس با این اوصاف باید این اتفاق یعنی بازگشت نقد جدی و مبنایی و نه تنها کارکردی و سطحی به تلویزیون را قدر بدانیم، خوشحال باشیم که عده‌ای آبرو می‌گذارند تا آبرو و عزت  را به سینمای کشور بازگردانند. اما مسئله تازه شروع شده و این معنا  در کلام آوینی  «بنا کردن خانه در دامنه کوه آتشفشان» است .

و اما بعد، مسعود فراستی پی‌در‌پی در بیش از یکی دو برنامه از این نظریه دفاع می‌کند که وقتی فرم شکل گرفت، محتوا حاصل می‌شود. او محتوا را بعد از فرم می‌داند و از موضوع و البته تم جدا می‌کند. بهروز افخمی هم  حرف را تمام می‌کند و می‌گوید: «وقتی فرم شکل می‌گیرد یعنی به یک قالب عقلایی رسیده‌ایم که بستگی تام به تکنیک هم ندارد.»

این دقیقا یعنی صورتی که معرف تام ذات و معنای خود است. به این ترتیب به‌نظر می‌رسد در این محفل سینمایی، جای دو کلمه  عوض شده است. تعریفی که مسعود فراستی از فرم به دست می‌دهد همان محتوا است مگر آنکه منظور او از محتوا همان اثر هنری باشد و قصد او این است که اثبات کند اگر اثر هنری فرم دقیق و عقلایی نداشته باشد و از هر جهت درست نباشد یک اثر هنری نیست و خلق یا آفرینش شکل نگرفته است. یعنی اصلا محتوای هنری حاصل نشده است. اما جابجایی این واژه‌های کلیدی او را متهم به فرمالیسم می‌کند.

بی‌تردید سینما خود یک صورت است و می‌تواند معرف یک ذات و معنا باشد و می‌تواند در حد همان صورت یا فرم باقی بماند و واجد معنا و معرفتی نباشد که از آن گاه با گزاره «هنر برای هنر» یاد می‌کنند. حتما فراستی هم تایید می‌کند که بسیاری از فیلم‌های محصول هالیوود دارای فرم درست و محکمی هستند که آن‌را بهروز افخمی قالب عقلایی می‌داند اما این صورت‌گرایی ممکن است معرف هیج حقیقت و معنایی نباشد؛ یعنی یک سینمای بی هویت و خنثی. این همان خطری است که همیشه در کمین سینمای ملی ما بوده است و در دوران‌هایی هم سینما به این ورطه فرم‌گرایی غلطیده است و همیشه بلافاصله مورد تهدید و تخطئه از سوی کسانی واقع شده است که با یک نگاه افراطی سینما را ابزار انتقال جهان بینی غربی می‌دانند و با آن به مقابله می‌پردازند.

 از سوی دیگر تعریف دقیقی که درباره هنر به‌کار می‌رود درباره کارکردهای نقد هنری نیز جاری و صادق است، چنانچه بر اساس تعاریف متداول، «هدف از نقد هنری دستیابی به مبنای عقلانی برای درک هنر است.»

 حالا با این تعریف باید واکاوی کرد که آیا همه نقدهای مسعود فراستی در برنامه «هفت» را می‌توان نقد دانست؟ آیا کدام یا چه بخشی از کدام نقدهای محکم و بی‌انعطاف مسعود فراستی واقعا ما را به مبنای عقلایی برای درک هنر سینما رهنمون می‌کند؟  

البته نقد هنری گاه از جنبه‌های زیبایی شناسی صورت می‌پذیرد، چنانچه  منتقد فرهیخته برنامه «هفت» هم همین ادعا را دارد پس قطع نظر از آنکه مسعود فراستی همه ظرافت‌های زیبایی شناسی در  فیلمنامه، بازیگری، میزانسن، نور، صدا، موسیقی، تدوین و .... را می شناسد یا نه؟ آیا می‌توان گزاره «درنیامده» یا کاراکتر نیست تیپ هم نیست. مقوا ست» را برای همه یا اغلب فیلم‌ها به‌کار برد؟ باید بپذیریم که وقتی از حوزه تئوری در سینما پا را فراتر می‌گذاریم دیگر با تکثر و تنوع در فرم‌ها و اشکال پردازش آثار سینمایی روبرو هستیم. دیگر نه 36 وضعیت نمایشی و نه ده‌ها برابر آن وضعیت نمی‌تواند کلیشه‌ای ساده برای نقد و رتبه‌بندی آثار سینمایی به دست بدهد؛ البته اگر به سینما به‌عنوان یک هنر می‌نگریم که ادعای منتفد و مجری برنامه «هفت» هم همین است، جایی که از فلسفه برای نقد بعضی از آثار بهره می‌برند.

اما اگر سینما را محصول صنعت و تکنولوژی با کارکرد اقتصادی و البته گاها در خدمت سیاست بدانیم؛ مسئله فرق می‌کند چنانچه بهروز افخمی گاه از این وجه سینما در برنامه «هفت» قاطعانه دفاع می‌کند و سینمای سرگرمی و پول در بیار را دوست دارد و در عین‌حال فیلم‌های جشنواره پسند (منظور ایشان جشنواره‌های بین المللی است) را نکوهیده و بعضا فاقد ارزش‌های سینمایی می‌داند.

به این ترتیب آیا برنامه «هفت» خود نمونه عینی از همان عالم مثل افلاطونی نیست که افخمی ذکر می‌کند؟ گویی فقط یک نفر از این غار (در نظریه مثل افلاطونی) بیرون رفته است و برای دیگران خبر می‌آورد که بیرون از اینجا دنیای دیگری وجود دارد؛ بخوانید سینمای دیگری وجود دارد! در این‌صورت باید پای «هفت» ایستاد و گروه سازنده از این پس خود را برای هجوم‌های بی‌پروای انبوه مخالفان آماده سازند و اما اگرچنین اعتباری برای هفت قائل نیستند و مدیران سیما چنین تاب و توانی ندارند و تصورشان از «هفت» (کاملا به  اشتباه) یک «نود» سینمایی بوده است که نیمه شب‌ها پخش خواهد شد و اهالی شب زنده‌دار سینما و هنر را سرگرم می‌کند، باید رفته رفته دور و بر این فصل از برنامه «هفت» را هم درز بگیرند و دنبال یک گروه تهیه و مجری دیگری باشند.

من هم معتقدم که هر برنامه تلویزیونی برمبنای موضوع، قالب و مخاطبی که تعریف می‌کند در شان و ساحت خود باید نقد شود، با این اعتبار معتقدم که برنامه سینمایی «هفت» را باید مستقل از دیگر برنامه‌های تلویزیون تفسیر و نقد کرد و البته این  نقد باید منصفانه باشد و از روش  منتقد اصلی همین برنامه یعنی «نقد مخرب» پرهیز کرد. با این‌حال کشف اتفاقی که «هفت» در حال شکل دادن به آن هست هم زیاد ساده نیست.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 606051

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 10 =