دکتر رضا داوری اردکانی، در مصاحبه با خبرگزاری فارس از «توسعه‌نیافتگی» گفته است.

این فیلسوف 84 ساله (متولد 15 تیرماه 1312ش.) به تطورات فکری خود در چهار دهۀ گذشته پرداخته و نقدهای ارزشمندی بر اندیشۀ گذشتۀ خود وارد ساخته است.

در این مصاحبه از اردکانی سه پرسش شده است:
- آیا طرح‌ریزی نظام خارج از تمدن غرب، به نظر شما اساساً ممکن است؟
- شما از پیشگامان نقد مدرنیته و گفتمان توسعه بودید، امروز از آن صحبت‌ها عقب نشستید؟ به بیان دیگر آیا دکتر داوری اردکانی هم در برابر غرب سپر انداخته است؟
- آیا تصور می‌کنید ظهور غرب مدرن، مکر خداوندی است برای به تمامیت رسیدن نفسانیت انسان؟

با توجه به کلیدواژه اصلی سخنان رضا داوری اردکانی یعنی «توسعه‌نیافتگی»، توجه به منظور و مراد او از این مفهوم می‌تواند مفید باشد. آنچه در ادامه می‌آید، خلاصه‌ای از سخنان داوری (نقل قول مستقیم) است با قدری جابه‌جایی جملات و دسته‌بندی کلام او.

امکان یا شرایطِ امکان
گذر از تاریخ غربی و بنای نظمی دیگر را ممکن می‌دانم و در جوانی آن‌را بسیار نزدیک می‌دانسته‌ام، اما اکنون بیشتر به «شرایط» این امکان می‌اندیشم و کار اهل فلسفه اندیشیدن به «شرایطِ امکان» امور و دگرگونی‌هاست. در کل، اگر «امکان» را به معنی «امکان خاص»(1) بگیرید، هر جهان بشری، ممکن است.

نقد تجدد، پایان آن نبود
نقد مدرنیته از زمانی آغاز شد که تاریخ تجدد به نهایت سیروبسط خود رسید. نقادان تجدد در نیمه دوم قرن بیستم، خبر از پایان‌یافتن «مدرنیته» دادند و جهان مدرن را در تمامیّتش (فلسفه و علم و سیاست) نقد کردند. از میان نقادان اروپایی سه بزرگ در تاریخ غرب (قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم) وجوه بحرانی تاریخ جدید را نشان دادند:
الف) کارل مارکس، بحران را در نظم اقتصادی و اجتماعی و در دورشدن آدمی از ذات و حقیقت خود دید؛
ب) فردریش نیچه، نیست‌انگاری و فروپاشی ارزش‌ها را کشف کرد؛
ج) زیگموند فروید، میان وجود بشر و تمدن زمان خود ناسازگاری دید.
من هم در فلسفه به سویی رفتم که نقادان مدرنیته آن‌جا بودند.

دورۀ پایانی و نه نقطۀ پایان
نخست، فریب لفظ «پایان» را خوردم و توجه نکردم که «پایانِ تاریخ» مثل پایان زندگی انسان نیست و چه بسا پایانِ یک دورۀ تاریخی یا دورانِ پایانی یک تاریخ، قرن‌ها طول بکشد.

«توسعه‌نیافتگی» به‌جای «غرب‌زدگی»
چهل پنجاه سال پیش فکر می‌کردم اگر قرار است تجدد پایان یابد و راه جدیدی گشوده شود، آن‌گاه پیمودنِ راه دشوارِ توسعه که نمی‌دانیم به کجا می‌رسد، وجهی ندارد. با درک این موضوع که «پایان، ممکن است طولانی باشد» و به‌ویژه پس از توجه به ذات «توسعه‌نیافتگی» که جای «غرب‌زدگی» را در فکرم گرفت، دریافتم که ضروری است که
الف) وضع تاریخی خود را بشناسیم،
ب) بپرسیم که «توسعه‌نیافتگی» چیست و
ج) برای خروج از آن چه مقدماتی نیاز داریم.

«توسعه‌نیافتگی» چه نیست
توسعه نیافتگی، «عقب‌افتادگی» [عقب‌ماندگی] نیست. همچنین، آن‌را با وضع «پیش از تجدد» [پیشاتجدد] هم نباید اشتباه کرد؛ چراکه گذشتگان ما تا زمان مشروطه «توسعه‌نیافته» نبودند؛ زیرا در تاریخ آن‌ها «توسعه‌یافتگی» و «توسعه‌نیافتگی» جایی و معنایی نداشت. «توسعه» به «جهانِ مدرن» تعلّق دارد، «توسعه‌نیافتگی» هم قهراً در نسبت با «مدرنیته» پدید می‌آید و مسئله می‌شود.

«توسعه‌نیافتگی» چیست؟
- توسعه نیافتگی یک حادثۀ مهم و عام تاریخی است.
- توسعه‌نیافتگی «ناتوانی» از فهم جهان ساخته بشری و سستی در پیمودن راه «توسعه» در عین بستگی صوری و سطحی به آن است.
- توسعه نیافتگی «ناتوانیِ» فکری، روحی و اخلاقی است.
- توسعه نیافتگی، تشخیص‌ندادن لازم از غیر لازم، مهم از غیر مهم، امروزی از دیروزی، آسان از مشکل، سودمند از مضر و حتی زیبا از زشت است.
- توسعه نیافتگی عینِ «ناتوانی» و ندانم‌کاری، ناهماهنگی، آشوب، فساد در کارها و دوری دست‌ها و زبان‌ها از هم است.
- جهانِ «توسعه‌نیافته»، محیط مناسبی برای افروختن آتش اختلاف‌ها، جنگ‌ها و خونریزی‌هاست.
- جهانِ «توسعه‌نیافته»، بسیار حرف می‌زند و شاید زحمت هم می‌کشد، اما کاری که باید، انجام نمی‌دهد.
- جهان «توسعه‌نیافته» میانه‌اش با پرسش، طلب و تحقیق هم چندان خوب نیست.
- «توسعه‌نیافتگی» حاصل و انعکاس جلوه‌ای است که برخورداری‌های جهان متجدد در دل و جان آسیایی‌ها و آفریقایی‌ها و لاتینی‌ها داشته است، بی‌این‌که در وجود آن‌ها اراده به علم و تکنولوژی پدید آمده باشد.
- «توسعه‌نیافتگی» تجددِ علیل و ناتوان است.

جایگاه «توسعه‌نیافتگی» در تاریخ
تاریخ را به یک اعتبار می‌توان به دو دورۀ «مدرن» و «پیش از مدرن» تقسیم کرد و جایی برای «توسعه‌نیافتگی» منظور نشده است.
«توسعه‌نیافتگی» نه وضع زندگی در فضای آغاز دوران «مدرنیته» است و نه مرحلۀ پایانی «تاریخ قدیم»، بلکه به‌سربُردن در فضای تیره‌وتهیِ «نه این و نه آن» و «هم این و هم آن» است که گاهی از جهاتی به هر دو شباهت دارد.

- «توسعه‌نیافتگی» مرحله‌ای میان دو تاریخ نیست، بلکه بی‌جایگاه بودن و بی‌تاریخ بودن است و این بی‌تاریخی است که مایۀ آشفتگی، سرگردانی، تنهایی و نومیدی و ... می‌شود.
- «توسعه‌نیافتگی» معلّق‌بودن در فضای تهی است.
- «توسعه‌نیافتگی» یک وضع غیر عادی و حتی منافی با اقتضای وجود انسان است؛ چراکه اقتضای وجود انسان، با زمان بودن است، ولی جهان «توسعه‌نیافته» زمان ندارد، بلکه زمانش همان زمان مکانیک و تقویم است.
- «توسعه‌نیافتگی» سنّتی‌بودن و به گذشته تعلّق داشتن نیست.

شرط خروج از «توسعه‌نیافتگی»
تاریخ تابع میل‌وخواست کسی نیست، بلکه «اراده» به پیشرفت شرط دگوگون‌سازی است. وقتی مردمی با این «اراده» در راهی قرار گرفتند، با کار و همت و تدبیرشان باید آن‌را طی کنند.

اگر «اراده» به خروج از «توسعه‌نیافتگی» نباشد، بیشتر کوشش‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بی‌ثمر می‌ماند. راه توسعه، راهی بسیار دشوار و حتی دشوارتر از راهی است که اروپای غربی پیموده است. گشایش این راه موقوف و مسبوق به آمادگی فکری و روحی و اخلاقی برای بنای نظم «توسعه» است.

چرایی شکست نهضت‌های ضد استعماری
نهضت‌های ضد استعماری و استقلال‌طلبی که پس از جنگ جهانی دوم بوجود آمدند، خیلی زود شکست خوردند؛ چراکه کار «توسعه‌نیافتگی» را سهل انگاشتند و ندانستند که چگونه از آن خارج شوند.

همچنین، آنان گمان می‌کردند به صرف این‌که سیاست خارجی کم‌وبیش ضد استعماری دارند، با تدبیرهایی می‌توانند به توسعۀ سیاسی و اقتصادی برسند و به آسانی راه طی‌شده غرب را بپیمایند.

عیب‌شان این بود که دانسته یا ندانسته در پیروی از غرب، غربی‌تر از غربی بودند. به گمان آن‌ها راه تاریخ همان است که اروپا در آن سیر کرده است. تنها چیزی که هست این‌که اروپاییان زودتر در راه قدم گذاشته‌اند، آن‌هایی هم که دیرتر وارد می‌شوند از این مزیت می‌توانند برخوردار باشند که از تجربۀ پیشروان درس بیاموزند.

با این پندار شرایط لازم برای ساختن نظم جدید از نظر دور می‌ماند و روندگان، راه به جایی نمی‌برند؛ زیرا
اولاً- راهی که تجدد در آن وارد شد، دنباله راه قرون وسطی و هیچ تاریخ دیگری نبود. بنابراین، همه اقوام جهان مستعد قدم گذاشتن در آن نبودند.
ثانیاً- اقوام دیگر وقتی از راه تجدد چیزی ندانند، کار دشوار را سهل می‌انگارند و قدم همت‌شان سُست است.
ثالثاً- به «شرایط» طی راه توسعه نیز نمی‌اندیشند؛ زیرا فکر می‌کنندکه همه چیز معلوم است. پس درصدد پرسیدن هم برنمی‌آیند. چنانکه از صد سال پیش برنیامده‌اند و یکی دو نسل اخیر هم کمتر می‌دانند که ماجرای غرب و تجدد چه بوده است و چیست.

اشتباه مبارزان ضد استعمار این بود که «علم»، «تکنولوژی»، «آزادی» و «حقوق بشر» را امور جهانی دانستند. غافل از این‌که این‌ها با «شرایط خاص» به‌وجود آمده و اگر از آن «شرایط» جدا شوند رشد نمی‌کنند و پژمرده می‌شوند.

با این اوصاف، ماندن در وضع «توسعه‌نیافتگی» را عین «وابستگی» به قدرت‌های غالب جهانی می‌دانم، هیچ کشور توسعه‌نیافته‌ای نمی‌تواند مستقل باشد.

ظاهر و باطن تجدد
همواره به ریشۀ قدرتِ «تجدد» می‌اندیشیده‌ام و ظاهر و باطن آن‌را به‌هم‌پیوسته می‌دانم. مقصود از ظاهر، همان شئون مهم «تجدد» یعنی «سیاست» و «اقتصاد» و «علم» و «فرهنگ» و «تکنولوژی» است.

این‌ها را اگر جدا از هم بگیرید، ظاهرند و اگر به یکدیگر پیوسته بدانید و رشتۀ پیوند آن‌ها را در نظر آورید، این رشته عین «تجدد» است؛ چراکه این‌ها را یک نظم باطن هماهنگ می‌کند و راه می‌برد.

غربِ متجدد را «نفسانیّت» نمی‌دانم

چهل سال پیش سهوی کردم و غربِ متجدد را «نفسانیّت» (یعنی ظهور انسان به عنوان سوژه و موجود متصرف و همه‌کاره در جهان) خواندم. این لفظ، چنین معنایی را افاده نمی‌کرد و طبیعی بود که خواننده تعجب کند که چه صفت بدی به جهانِ «علم» و «تکنولوژی» و «آزادی» داده‌ام.

غرب به‌طورکلی و مخصوصاً غربِ جدید، جهانِ «فلسفه» و «هنر» و «علم» و «تکنولوژی» است و این‌ها را به نفسانیّت به معنی روان‌شناسی و اخلاقی آن نمی‌توان بازگرداند. غربِ جدید یکسره شوم و پلید نیست، بلکه از ابتدا جهانی پُر از تضادها و تعارض‌های پنهان و آشکار بوده و به تدریج تعارض‌های پنهان آن قدری آشکار شده است.

به پس از «مرگ امریکا» هم بیندیشیم

پیش‌تر در مقاله‌ای ظاهراً سیاسی، به این نکته تاریخی اشاره کردم که در جهانِ سیاست «نفی» و «اثبات» با هم است و «سیاست در شعار مرگ بر امریکا و زنده باد دموکراسی خلاصه نمی‌شود». نگفتم «مرگ بر امریکا» نگویند، تأکیدم بر این بود که به فردای پس از «مرگِ امریکا» هم بیندیشند و ببینند آن وقت چه باید بکنند.


1 - واژۀ «امکان» در فلسفه، بدون هیچ قیدی، یعنی «امکان ماهوی» (سلب ضرورت «وجود» و «عدم»). «امكان خاص» یعنی از دو طرف، (چه از طرف سلب و چه از طرف ايجاب)، «ضرورت» را سلب ‌شود. وقتی مى‌گوييم انسان دو سر ممكن است (به امكان خاص)، یعنی «وجود» انسان دو سر محال نيست؛ چنان‌كه «عدم»اش هم محال نیست.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 741707

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =